منبع:جمعیت حامیان قدسhttp://hamyanequds.ir/?p=137
چندی قبل کتابی چاپ و منتشر شد با مشخصات زیر:
چهار مقاله در زمینه بهائیت؛ دفتر انتشارات اسلامی؛ قطع جیبی؛ ۱۱۲ صفحه؛ چاپ چهارم. کتاب نه نام مؤلف دارد و نه تاریخ چاپ (به نظر میرسد در سال ۱۳۸۸ چاپ شده است) شامل یک مقدّمه است به علاوه چهار مقاله و در انتها هم یک سخنرانی از مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای فاکر؛ و در مجموع اطّلاعات مفید و تازهای از فرقه ضالّه و منحط بهائیها و ابعاد تبلیغاتی و فعّالیتهای آنها ارائه میکند که خصوصاً ارتباطات وسیع آنها را با صهیونیستها به روشنی بیان میدارد.
در زیر بخشهایی از این کتاب را انتخاب و با کمی ویراستاری تقدیم خواننده محترم مینماییم:
صفحه ۱۸ تا ۲۰:
«بهائیّت در دوران پهلوی
درباره تحرّکات فرقه بهائی در عصر پهلوی، باید گفت مدتها پیش از وقوع کودتای انگلیسی ۱۲۹۹، بهائیت با سران کودتا (سّیدضیاء و رضاخان) پیوند داشته است. اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که، محفل بهائیت توسّط عوامل خویش نظیر عین الملک هویدا (پدر هویدای مشهور) درکشف و معرفی رضاخان به استعمار بریتانیا برای انجام کودتای اسفند۱۲۹۹ نقش فعّال داشت و رضاخان نیز در تعهّداتش به انگلیسیها، وعدههایی درباره آزادی فعّالیّت این فرقه در ایران، داده بود. در دوران پهلوی دوم، بهائیان به بالاترین مقامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند همچون نفوذ تام در دربار شاه (سپهبد عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه ورئیس بهداری ارتش و…) و تصدّی پست های نخست وزیری به مدت ۱۴ سال (امیرعبّاس هویدا)، وزارتخانههای آب وبرق ونیز کشاورزی (منصور روحانی)، وزارت خارجه (غلام عبّاس آرام)، وزارت جنگ و نیز وزارت تولیدات کشاورزی ومواد مصرفی(سپهبد اسداللّه صنیعی، آجودان مخصوص محمدرضا در زمان ولیعهدی)، وزارت دادگستری (غلامرضا کیانپور)، وزارت بازرگانی(منوچهرتسلیمی)، وزارت بهداری وعلوم (دکتر منوچهر شاهقلی پسرسرهنگ شاهقلی مؤذّن بهائیها)، معاونت نخست وزیر و ریاست سازمان تربیت بدنی (سپهبد پرویز خسروانی)، ریاست سازمان برنامه و بودجه(شاپور راسخ)، معاونت سازمان امنیّت (پرویز ثابتی)، ریاست ستاد ارتش (ارتشبد جعفرشفقت)، ریاست سازمان هواپیمایی ملّی ایران «هما» (سپهبدعلیمحّمد خادم)، عضو دفترمخصوص فرح پهلوی (مهتدی از بهائیان کاشان) و…
این، غیر از ارتباط دیرین و تنگاتنگ نخست وزیرانی چون حسین علاء با بهائیان ومحافل آنها است؛ چنان که حضور چهرههایی چون هژبر یزدانی(مرد شماره یک اقتصاد ایران)، ایرج ثابت مشهور به ثابت پارسال (صاحب پیشین رادیو تلویزیون و نیز مالک کارخانه پپسی کولا) و مهندس ارجمند (رئیس کارخانه ارج)، مهدی میثاقه (سرمایهدار وصاحب استودیو میثاقه) و…، از نفوذ بیچون وچرای این فرقه در شریانهای اقتصادی و هنری کشور در آن روزگار حکایت میکند. و این امر، بستر بسیار مساعدی را برای گسترش فعّالیّت تبلیغی آنان درکشور بقیّهاللّه الاعظم(عجّ) ایجاد میکرد. ارتشبد فردوست، ندیم محمدرضا پهلوی و رکن مهم اطّلاعاتی وامنیتی رژیم پهلوی، درخاطرات خویش مینویسد:
«درواقع، بهائیت جهانی این تصّور را داشت که ایران همان ارض موعودی است که باید نصیب بهائیان شود و لذا برای تصرّف مشاغل مهمّ سیاسی دراین کشور منعی نداشتند. بهائیهایی که من دیدهام واقعاً احساس ایرانیّت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس بالفطره بودند».
پیداست خطرات بزرگ این فرقه برای استقلال ایران وکیان تشیّع، برمراجع عظام تقلید مخفی نبود و واکنش جدّی آنان را برمیانگیخت. چنان که بازتاب این مسأله را در حمایت مرحوم آیهاللّه بروجردی از سخنرانیهای واعظ شهیر شادروان مرحوم فلسفی در بهار ۱۳۳۴علیه بهائیان، و نیز اخطارهای مکرّرمرحوم امام خمینی دردهۀ ۴۰ راجع به نفوذ این فرقه در ارکان حکومت ایران، مشاهده میکنیم. »
صفحه ۳۱ تا ۳۴:
«بررسی سالهای اخیر نشان داده که وهّابیّت و بهائیّت (که در ظاهر به عنوان جریانات ساخته و پرداختۀ انگلیسها شناخته میشوند) دارای ریشههای یهودیاند. بدین وسیله تناقض ظاهری حمایت همزمان روسیۀ تزاری و انگلیس از این جریان ازبین میرود!! زیرا در مقطع زمانی موردنظر، زرسالاران یهودی هم در روسیه نافذ بودهاند و هم در بریتانیای کبیر! هر چند چهرۀ یهودی خود را پنهان می داشته اند.
با توجّه به ریشۀ یهودی دو فرقۀ بهائیّت و وهّابیّت و وقایع صدسال اخیر در منطقه، میتوان چنین تحلیل کردکه راهاندازی این دو جریان مقدّمهای برای «ایجاد کشور یهودی در قلب دنیای اسلام» بوده است، که با شکست یک پایه اصلی این طرح در ایران، لاجرم به تعویق افتاده است.
پژوهشهای دو دهه اخیر نشان میدهدکه زرسالاران یهود برای جبران شکست قبلی، سلسله پادشاهی قاجار را برانداخته وسلطنت پهلوی را با کودتای رضاخان درایران به وجود آوردهاند. امروز دیگر تردیدی در این که «یهودیان» عوامل اصلی و پشت پرده صعود رضاخان و آتاتورک درایران و ترکیه بودهاند، وجود ندارد.
درسالهای اخیر قرائنی بر وابستگی رضاخان به بهائیّت به دست آمده، ازجمله انتساب دائی او به بهائیّت و نیز انتخاب مدرسه بهائیها در تهران برای تحصیل فرزندان وی، یعنی محّمدرضا و اشرف.
نفوذ تدریجی بهائیان درایران دراین دوران (که به سلطه کامل آنان در اواسط سلطنت محمّدرضا پهلوی انجامید) میرفت تا شکست اوّلیه طرح حاکمیّت یهود در ایران را جبران نماید. ولی با درایت مرجعیّت وقت شیعه، حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی (رحمهالله)، مبارزه و مقابله با این نفوذ آغاز، و با شروع قیام حضرت امام خمینی (ره) به شدّت وادار به عقبنشینی شد.
امام خمینی (ره) با تیزبینی ویژهای، قیام خود را برای مقابله با عوامل رژیم اسرائیل در ایران، یعنی فرقه بهائیّت معرّفی کرد.۳ در آن مقطع، این فرقه با تسلّط نسبی بر ارکان حکومت پهلوی سیاست دینزدائی و تضعیف و تحریف اسلام را به شکلی ظریف (با تهاجم فرهنگی بر سنّتها، ارزشها و اعتقادات دینی مردم) تعقیب میکرد . و با اشکال قانونی اهداف خود را به پیش میبرد . امام (ره) که عمیقاً این خطر را دریافته بود، با تمام وجود برای مقابله با آن قیام کرد .
سرکوب ظاهری قیام امام (ره) نفوذ بیشتر و بلامانع بهائیان را در حکومت پهلوی به دنبال داشت . کم کم نظام سیاسی ایران به قویترین متّحد اسرائیل در منطقه و دنیای اسلام بدل شد . زرسالاران یهود، که اینک مرکز قدرت خود را از اروپا به آمریکا انتقال داده بودند، سلطه بلامنازع خود را بر حکومت ایران اعمال کرده و ایران را جزیره ثبات خود در منطقه بحرانزده خاورمیانه قرار دادند.
ولی پیروزی نهایی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ نفوذ حاکمیت جهانی یهود در ایران را از بین برد، و بزرگترین ضربه را به شبکه بزرگ و درهم تنیده بهائیّت (عامل اصلی سلطه یهود در ایران) وارد نمود. از آن روز تا کنون صهیونیسم جهانی، با استفاده از همه ابزارها و امکانات، شانس خود را برای باز پسگیری این امکان استراتژیک آزموده است. کودتا، تحّرکات ضدّ انقلابی ، ایجاد درگیریهای قومی و مذهبی، جنگ ۸ ساله، شبیخون فرهنگی، انقلاب مخملی، شبیخون اقتصادی، و… که هر یک میتوانست حاکمیت کشوری را به نفع صهیونیسم جابجا کند آزموده شد، ولی در ایران به نتیجه مورد نظر آنان نرسید. اینک «تنها امید آنان، بازسازی شبکه شیطانی بهائیّت است».
در آغاز پیدایش بابیّت (و در ادامه آن بهائیّت) افراد و خانوادههای زیادی در شهرهای مختلف ایران به این جریان پیوستند. مطالعات اخیر نشان میدهد که اکثریت قابل توجّه بهائیان ابتداءً از خانوادههای یهودی مسلمان شده (جدیدالا سلام) تشکیل شدهاند! و با سلطه آنها بر بخشی از روستاها و شهرهای کوچک ایران، جمعیّتهای فقیر و بیسواد کشاورزی و روستایی به تدریج به آنها گرویدهاند . بنابراین میتوان بهائیان را به دو دسته تقسیم نمود:
۱-بهائیان آگاه، که عموماً از خاندانهای یهودیالاصل (جدیدالاسلام) بوده و میدانستند که چه میکنند !!
۲-بهائیان عادی، که سیاهی لشگر فرقه بهائیّت بودند.
اگرچه از میان بهائیان عادی ( علیالخصوص در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی) افراد با استعدادی هم گزینش شده و برکشیده شدهاند، لیکن مدیریّت و هدایت تشکیلات جهانی بهائیّت، و به خصوص حلقههای اتّصال آنها با صهیونیسم، همواره در دست همان گروه اول بوده است.
فرقه بهائیّت از همان بدو پیدایش و به موازات تلاش برای جذب هر چه بیشتر افراد به این فرقه، سیاست اختفاء هویت بهائی برخی عناصر و محافل و تشکّلهای مهمّ خود را نیز اعمال میکرد . این سیاست در زمان حاکمیّت سلسله قاجار اجباراً به فرقه بهائیّت تحمیل میشد.»
صفحه ۴۱ تا ۴۵:
«در دوره پهلوی فرقه ضالّه بهائیّت به شدّت مورد انتقاد مردم بود. حتّی غربگرایانی همچون فریدون آدمیت و هما ناطق هم از همکاری آنان با استعمارگران و انحراف نهضت مشروطیت ایران به تلخی یاد میکنند. روشنفکران چپ همچون احسان طبری و محمدرضا فشاهی هم از آنها به عنوان سرسپردگان نظام بورژوازی یاد میکنند.
اکنون فرقه ضالّه بهائیّت به طور جدّی در پی آن است که لااقل شکاف میان خود و روشنفکری ایران را از میان بردارد!! در این راستا کسانی همچون تورج امینی، شاپور راسخ، نادر سعیدی، کاویان صادقزاده میلانی در حوزه تاریخ سیاسی و فکری ایران به قرائت جدید از بهائیّت پرداختهاند! و تلاش میکنند که سهمی برای خود در نهضت مشروطیت ایران به دست آورند و نقشی در هویت ملّی ایران برای خود ایجاد کنند. از سوی دیگر نیز (با قرائتی هرمنوتیک) در پی آن هستند که فاصله خود را با روشنفکران دینی کم کنند! و در واقع در تفسیرهایی که از خدا، انسان، پیامبر و نسبت آن با دنیای مدرن ارائه میدهند برای خود جایگاهی نزد نواندیشان دینی دست و پا کنند!
با کمال تأسّف امروز اصلاحطلبان به منزله ابزاری برای فرقه ضالّه بهائیّت (در طراحی این قرائت تاریخی و کسب جایگاه در تاریخ روشنفکری ایران) درآمدهاند. بنا به گفته خود بهائیان، اصلاحطلبان، جامعه بهائی ایران را از حاشیه به مرکز ثقل اندیشههای معاصر منتقل کردهاند، و جنبش اصلاحات و جریان «روشنفکری دینی» بهائیّت را به عنوان عضوی از جامعه مدنی ایران پذیرفته است:
اکبر گنجی موانع پذیرش جامعه مدنی ایران را چنین برشمرده است:
۱- پرداختن به مباحث تاریخی درخصوص پیدایش و تکوین بهائیّت، و بیان وابستگی آنان به قدرتهای استعماری.
۲- کثرتگرا و حتی شمولگرا نبودن مراجع تقلید نسبت به بهائیّت، برخلاف شمولگرایی آنان نسبت به ادیان آسمانی.
۳- ورود به مباحث تاریخی وکلامی بهائیّت، و هرگونه داوری در خصوص صدق و کذب باورهای بهائیان، که آن را در شأن اصلاحگرایان دینی نمیداند.
۴- عدم اعتقاد و گسترش پلورالیسم.
سعید حجّاریان از دیگر اصلاحطلبان در تعریف جدیدی که از رابطه میان ملّت و دولت ارائه میدهد به تحلیل از جامعه بهائی ایران میپردازد، و معتقد است بهبود مناسبات میان بهائیان و دولت تنها در یک جامعه سکولار فراهم میشود و معتقد است که این مناسبات تنها در سایه حقوق بشر و حقوق شهروندی اصلاح میشود. نه در پرتو فقه شیعه.
حسن یوسفی اشکوری حتی به انتقاد از فتوای آیتالله منتظری میپردازد، که او نیز (در چارچوب فقه شیعه) بهائیّت را اوّلاً یک اقلّیت مذهبی نمیداند. ثانیاً به همین دلیل بهائیّت را از حقوق اساسی محروم میکند و تنها حقوق شهروندی برای بهائیان قائل است. وی ابراز امیدواری میکند که در آینده با وجود علمای جوانتر که زعامت مرجعیت را به عهده میگیرند معضل جامعه بهائی ایران حل شود! از دیدگاه یوسفی اشکوری یکی از موانع اساسی پذیرش جامعه بهائی به منزله عضوی از جامعه مدنی ایران فقه شیعه است.
احمد قابل نیز معتقد است که با تحوّل در فقه شیعه، و از بین بردن حسّاسیتهای عرف جامعه نسبت به بهائیّت، و تصحیح نگاه جامعه ایران از وابستگیهای خارجی بهائیّت، موجبات پذیرش جامعه بهائی به عنوان عضوی از جامعه مدنی ایران فراهم خواهد شد.
احمد زیدآبادی نیز پیشنهادهایی به شرح زیر برای پذیرش عضویت جامعه بهائی در جامعه مدنی ایران ارائه میدهد:
۱- رفع حسّاسیت روحانیون بلندپایه شیعه نسبت به هرگونه همدلی یا دفاع از بهائیان.
۲- پاک کردن نگاه ایرانیان نسبت به وابستگی جامعه بهائی به استعمارگران روس، انگلیس و آمریکا خصوصاً اسرائیل.
۳- ایجاد عوامل مؤثّر در درجه اوّل در تغییر دیدگاه فقیهان بلندپایه شیعه و درجه دوم نظام جمهوری اسلامی ایران.
زیدآبادی معتقد است که براساس اصول مناسبات ملّت – دولت در عصر جدید میتوان به تعریف جدیدی از رابطه میان بهائیان به خوبی به حقوق اساسی و حقوق شهروندی خود نائل خواهند شد.
اهدافی که تشکیلات بهائیّت از طریق اصلاحطلبان دنبال میکند عبارتند از:
۱- خروج موضوع بهائیّت از دستور کار مراجع تقلید و روحانیت!
۲- پذیرش جامعه بهائی به عنوان عضوی از جامعه مدنی ایران!
۳- خروج بهائیّت از دستور کار دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی، و تبدیل آن به موضوعی کاملاً فرهنگی و اجتماعی!!
۴- حذف سابقه تاریخی بهائیان در خدمت استعمارگران، و تبدیل آنها به شهروندان عادی!!
۵- ولی مهمترین هدف تشکیلات بهائیّت که از طریق اصلاحطلبان پیگیری میشود گسترش مباحث «حقوق بشر» و «حقوق شهروندی» است که در حال حاضر تنها راه ورود جامعه بهائی ایران به جامعه مدنی ایران است. و دقیقاً در این راستا است که نقش افرادی همچون شیرین عبادی مشخّص میشود!!
تشکیلات بهائیّت معتقد است که لزومی ندارد فعلاً مردم ایران در طیف وسیعی بهائی شوند!! بلکه همین اندازه که بهائیان را در کنار سایر اعضای جامعه ایران بپذیرند کافی است. و این نقشی است که اجراء آن به عهده اصلاحطلبان واگذار شده است!
آیا این گروه اصلاحطلبان به لایههای پنهان تشکیلات بهائیّت و حمایتکنندگان آنها (با بهانههایی چون بشر و آزادی مذهبی) تبدیل شدهاند!
صفحه ۶۱ تا ۶۷:
«طرح روحی:
یکی از جدیدترین طرحهای بهائیان که با تصویب بیتالعدل- مستقرّ در حیفا – برای اجرا به تمامی کشورهای دارای تشکیلات بهائی ابلاغ شده «طرح روحی» است. این طرح توسّط یک بهائی مهاجر ایرانی (به نام «روح ارباب») طراحی و پس از بررسی و انجام دوره آزمایشی آن در کلمبیا، به تصویب بیتالعدل رسیده است.
یکی از مهمترین اهداف طرح روحی، ایجاد بسترهای لازم برای افزایش آمار بهائیان است. شعار اصلی نقشه پنج ساله این طرح، «دخول افواج مُقبلین» نام دارد و برای تحقّق اهداف طرح در کشورهای مسلمان (خصوصاً خاورمیانه که دارای حسّاسیت خاصی است) بدان نام «استراتژی خاموش و پنهان» داده و برای آن تا سال ۲۰۲۱ وقت تعیین کردهاند .
طرح مزبور با پیام ۲۳ نوامبر ۲۰۰۳ بیتالعدل به بهائیان ایران ابلاغ شده، و زیر نظر فردی به نام خانجانی (نماینده ارشد بیتالعدل و مرجع بهائیان ایران ) به اجرا در میآید. خانجانی در اردیبهشت ۸۳ طی ابلا غیهای رسمی به کلیه بهائیان ایران تأکید میکند که:
«… بایستی با طرح دوستی و صمیمیتهای جدید [با عناصر غیر بهائی] و پس از حصول اطمینان از طریق معاشرتهای خانوادگی و گفت و گوهای هدفمند، دایرۀ دوستان مطمئن خود را مرتّباً اتساع ببخشیم تا امکان لازم برای یافتن نفوس مستعدّه فراهم گردد».
این ابلاغیّه سرکرده بهائیان ایران، عملاً به پیروان این فرقه دستور میدهد که از طریق نفوذ در خانوادههای ایرانی، واز رهگذر تبلیغات پر دامنه، بر شمار بهائیان در ایران بیفزایند.
با آغاز اجرای «طرح روحی» در ایران، فرقه ضالّه شیوۀ هجومی تبلیغاتی را در برخورد با نظام اسلامی ایران در پیش گرفته است. به همین منظور ابتدا ۱۳ تن از بهائیان مستعدّ به امارات متّحده عربی (دبی) اعزام شده و در آن جا دورهای آموزشی مربوط به این طرح را با اهداف زیر گذراندهاند:
۱٫آموزش چگونگی تبلیغ گسترده و مخفیانه در جمهوری اسلامی ایران.
۲ . فراگیری راههای جدید فریب مسلمانان شیعه ایران.
۳ . فراگیری نحوه انتخاب هدف یا سوژه، بدون آن که گرفتار افراد مؤمن جامعه یا مأموران اطّلاعاتی شوند.
سپس طرح روحی در ایران آغاز به کار کرد. جوانان بهائی از سن ۱۶ سالگی تحت این تعلیمات قرار گرفتند، و با پوشش کارهای خیریّه عامالمنفعه (هم چون عیادت از بیماران در بیمارستانها، نظافت پارکها، معابر و کوهستانها، مراجعه به آسایشگاه سالمندان، کمک به سالخوردگان، فعّالیّت بهداشتی در روستاها، استمرار دوستی با دوستان دوران تحصیل، کمک مالی به خانوادههای مستمند، ایجاد کلاسهای آموزشی آشپزی و هنری، رفت و آمد در کتابخانهها و جلسات و برنامههایی که در فرهنگسراها برگزار میشود) برای ارتباط مخفی با افراد غیر بهائی و سپس تبلیغ و جذب آنها به فعّالیّت پرداختند .
بنا به گفته یکی از افراد مطّلع و مرتبط با این فرقه، تعداد کسانی که این دورهها را در ایران طی کردهاند به بیش از ۱۰ هزار نفر میرسد. و این زنگ خطری است برای مسئولان فرهنگی و عقیدتی جمهوری اسلامی، که برخورد این فرقه وابسته و گمراه، و شیوه تهاجمی و پرحجم تبلیغی آن را در دایره تساهل و تسامح نیندازند! زیرا آنها با طرح نقشههای دقیق و سازماندهی گسترده، اعتقادات جوانان را هدف قرار دادهاند .
آثار این تهاجم در سالهای اخیر بروز و ظهور یافته، به طوری که از گوشه و کنار کشور، خبرهای زیادی از فعّالیّت بیسابقه این فرقه به گوش میرسد، و مردم و روحانیون محترم را برای پاسخگویی به شبحات و مقابله اساسی با این عوامل شبههافکن، تحت فشار قرار میدهند.
از قرار مسموع، بیتالعدل به محفل ملّی بهائی در ایران دستور داده که با تبلیغات خویش، تا سال ۲۰۲۰ ، ده درصد از ایرانیان را بهائی سازند! و نیز طی پیامی به سرمایهداران و عناصر سرشناس بهائی فراری از ایران ، اکیداً توصیه شده که به ایران باز گردند، و فعّا لیّت اقتصادی- فرهنگی پیشین خویش را به نفع بهائیّت از سر گیرند. به بهائیان ساکن ایران نیز با این تأکید که «ایران، مهد جهان خواهد شد» سفارش گردیده که به هیچ وجه از این کشور مهاجرت نکنند، و از تشویق و توصیه دیگران به خروج از کشور نیز خودداری ورزند. در همین راستا، سران بهائیت به تشکیلات این فرقه در ایران دستور دادهاند که به صورت علنی، مسلک خود را اعلام و پیرامون آن به تبلیغ بپردازند.
اجرای این دستورات، طبعاً برنامهریزیها و اقدامات حساب شده و گستردهای را به همراه دارد، که آثار آن را اخیراً به صورت تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آنها مشاهده میکنیم.
نمونههایی از نتایج این هجمه تبلیغی به شرح زیر است:
الف) خانوادههای اصیل و شناخته شده در یکی از شهرها، که افراد آن نوعاً متدیّن و بازاریاند بیش از ۱۰ سال مورد تبلیغ این فرقه قرار گرفته و متأسّفانه حدود ۱۲ تن از آنان در سالهای اخیر به بهائیّت گرویدهاند. اعضای این فرقه، ابتدا کار تبلیغی خود را روی یکی از افراد این خانواده متمرکز ساختند و سپس از طریق او، تمام خانواده را تحت تأ ثیر خود قرار دادند.
ب)پارهای از اخبار، دلالت بر طمعورزی تشکیلات بهائیّت نسبت به طلّاب جوان، و تلاش و سرمایهگذاری برای جذب آنها (با استفاده از جاذبههای شهوانی، همراه با شبههافکنی بر ضد برخی از احکام اسلام پیرامون روابط زن ومرد و…) دارد که نمونههایی از این تحرّک شیطانی اخیراً در یزد و نقاط دیگر کشور شنیده شده و بعضاً تأثیراتی نیز داشته است.
ج) با مشاهده پرونده وقایع فوق و سایر موارد، در مییابیم که انواع دسایس و شگردهای تبلیغاتی برای جذب افراد، از سوی این فرقه به کار گرفته میشود. که غالباً در پوشش روابط فردی و خانوادگی با افراد کممطالعه شروع میشود. ایجاد جاذبهها و وساوس جنسی سر راه افراد، اظهار محبّت و همدردی نسبت به همسایگان مسلمان و به ویژه در آپارتمانهایی که مسلمین و بهائیان در آن جا مشترکاً زندگی میکنند، از دیگر اقدامات حساب شدهای است که تشکیلات بهائیّت برای زمینهسازی تبلیغ افراد، از آن بهره میجوید.
از دیگر شگردهای تبلیغی آنها، کشیدن پسران مسلمان به دام ازدواج با دختران تحصیلکرده و پولدار بهائی است ، و نیز تأمین جهیزیه و وسایل ازدواج برای دختران مستمند مسلمان توسّط اعضای این فرقه که طبعاً با تبلیغ شدید بهائیّت همراه است. و همه اینها، با «پشتیبانی» بلکه «طراحی» و «سرمایهگذاری» صورت میگیرد، و میتوان آن را بخشی از آموزشها و پیگیریهای «طرح روحی» قلمداد کرد.
د) بهائیان از هر فرصت وزمینهای برای تبلیغ استفاده میکنند و حتی در فعّالیّتهای اقتصادی خود نیز به طرق مختلف، به تبلیغ دیگران میپردازند. برای مثال، شرکتی به نام خوش نهال در نزدیکی مشهد قرار دارد که پیش از انقلاب، مشروبات الکلی تولید میکرده ولی اکنون مواد غذائی تولید میکند که یکی از آنها «ربّ ۹۵» است .
اخیراً این شرکت تبلیغ کرده بود که هر سه ماه یک بار، ۵ جایزه در نظر گرفته و از هر کدام به ۱۹ نفر جایزه میدهد! قرار بود قرعهکشی نخستین آن در اول خرداد باشد که مصادف است با پنجم جمادیالاولی، مبعث علیمحمّد شیرازی !!
همه این مطالب، مؤید بهائی بودن مالکان این کارخانه است.
سخنرانی آقای فاکر۱۵؛ صفحه ۱۰۳ تا ۱۱۰:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم خداوند تبارک و تعالی را سپاسگزارم…
برای رساندن مقصودم مقدّمهای را عرض میکنم:
در شهر مقدّس مشهد، در فاصله بین محلّه عیدگاه و پایین خیابان، محلّهای است که در قدیم به آن میگفتند محلّه «جدیدیها». یک آب انباری هم در آن جا بود (که هنوز آثارش هست) به نام آب انبار جدیدیها. من در دوران طفولیتم از آن مسیر رفت وآمد داشتم. منظور از «جدیدیها» یهودیان تازه مسلمان شده بودند که جدیدالاسلام شمرده میشدند. این یهودیان ظاهراً حدود صد و پنجاه سال قبل اعلام مسلمانی کردند، یک مدتی در آن منطقهای که بودند به عنوان مسلمان جا افتادند، بعد از آن جا هجرت کردند، رفتند به شهرهای دیگر و در آن جا با مسلمانان مخلوط شدند! و کم کم ردّ آنها گم شد. من خانههای آن یهودیها را دیدهام، در نزدیکی همان محلّه بودهام و به تمام آن محلّه کاملاً واقفم.
توضیحاً عرض میکنم: تاریخ نشان میدهد که در همین محلّه چند سال قبل از آن که میرزا علی محمّد باب اعلام بابیت کند تعداد زیادی از یهودیها اعلام کردند که مسلمان شدهاند!! این مسأله شاید مربوط به حدود صد و پنجاه سال قبل باشد!! مردم مشهد جشن بسیار مفصّلی گرفتند، سراسر شهر گلباران شد و مایه عزّت و افتخار بود! هر کدام از این یهودیها اسمشان را عوض کردند و اسم مسلمانی برای خودشان انتخاب کردند، و بالاخره شروع کردند به یک زندگی جدید.
چند سال بعد از این حادثه میرزا علی محمّد باب اعلام بابیت کرد، و اکثر همین یهودیها بهائی شدند!! البته یک تعدادشان هم مسلمانهای خوبی ماندند، و هنوز هم بچههایشان هستند.
این حادثه دلسوزان تیزبین کشورمان را متوجه کرد که به هر جدیدالاسلامی نمیشود اعتماد نمود. ولی آن کسانی که در آن زمان این مسئله را میفهمیدند و توجه داشتند کم بودند.
احتمالاً بعضی از قدرتهای خارجی برای این که زمینه کار را برای آن نقشهای که در طی پیدایش بهائیّت داشتند آماده کنند از قبل اقدامات لازم را در داخل مملکت انجام داده بودند. که یکی از آنها هم اظهار مسلمانی دروغی این یهودیها بود.
چرا این کارها را کردند؟ در آن وقت چون نظام حکومتی نظام شاهنشاهی بود، مربوط به قاجاریه و بعد هم پهلوی و این نظامها فاسد و وابسته بودند و از نظر نظام سیاسی، مشکلی برای غرب نداشتند. ولی دشمن میخواست در بین مسلمانان رسوخ و نفوذ کند، زندگی کند. یک راهش نفوذ این یهودیان معاند بود! امّا چون اینها یهودی بودند و مسلمانها یهودیها را نجس میدانستند لازم بود راهی پیدا کنند که این اجتناب و گریز مردم از بین برود. آمدند شکل و ظاهر اسلامی به آنها دادند. مسلمانشان کردند!! وقتی هم مسأله بهائیّت پیش آمد به توسط آن بهائیّت را تقویت کردند. از قبل برای همین مقصد، تمهید مقدّمه کردند. اینها پراکنده شدند، در میان مردم گم شدند! بعضی از آنها هم شاید افراد خوبی از کار درآمدند ولی به هر حال کلّیّت این مسأله پیچیدگی خودش را پیدا کرد!
تا زمان انقلاب مشکل محسوس نبود، چون نظام حکومتی غربی بود، و وابسته به انگلیس و آمریکا؛ ولی بعد از انقلاب حوادثی پیش آمد که مشکلات آشکار شد و الآن زنگ خطر را به صدا درآمده است!
اوّلین جاسوسی که در نظام اسلامی ما به عنوان «جاسوس» دستگیر شد و رسماً اعلام شد که در سطح بالا جاسوسی میکرده و همه ما او را میشناسیم اسمش «امیر انتظام» است. این آقای امیر انتظام سخنگوی نهضت آزادی بود، سخنگوی دولت موقّت بود، با قدرتهای خارجی از طرف جمهوری اسلام صحبت میکرد و در پوشش سخنگوی دولت و یک مقام رسمی جاسوسی میکرد و اسناد نظام را به آنها میداد. او لو رفت و دستگیر شد و الآن هم در زندان است. محکوم شد به حبس ابد. یک مدتی آزادش کردند دومرتبه ارتباطش را با قدرتهای خارجی برقرار کرد؛ دومرتبه او را به زندان انداختند.
حسب آن چه که بعضیها نوشتهاند ایشان پسر میرزا یعقوب رفوگر بازار تهران است که در اصل یهودی بوده؛ از آن یهودیهای جدیدالاسلام! سپس بهائی شده! بعد از ۱۵ خرداد اعلام مسلمانی کرده، و بعد از ۲۲ بهمن رسماً به اداره ثبت مراجعه کرده و نام خودش را به عنوان یک مسلمان ثبت کرده است. این میرزا یعقوب بهائی رفوگر بازار تهران (که فامیلیش رفاویان یا رفوئیان بوده و گاهی به اشتباه نوشته بودند رافیان) اسم پسرش را عبّاس گذاشت. او هم فامیلیش را تغییر داد به امیر انتظام. بعد به طُرُقی که در این امور طبیعی است!! سخنگوی دولت موقّت شد! و طبعاً شد از پرچمداران انقلاب!! تا وقتی که دستگیر شد.
یک مسئله دیگر که بسیار بسیار مهم بود، مسئله معروف به عنوان قتلهای زنجیرهای بود. رفتند یک عدّهای را کشتند و انداختند به گردن نظام و انقلاب؛ پرونده سنگین و قطوری شد، که هنوز هم رسیدگی به آن کامل نشده، دهها هزار برگ و امنیتیترین و محرمانهترین پرونده کشور. در این پرونده هم وقتی که به انساب دو سه نفر مهرههای اصلی آن رسیدگی شد معلوم شد که اجداد آنها یهودی بوده پدرانشان بهائی بوده و خودشان اظهار مسلمانی میکردند.
از این پرونده هم بگذریم، برویم به سراغ حدود سال سیام انقلاب یعنی پارسال. یک کسی را پیشنهاد کردند برای اشغال یک مقام عالی در مملکت در سطح وزارت این آدم هر وقت در مجلس به ما میرسید، خم میشد دستمان را ببوسد! احترام میکرد: حاج آقا من نوکر شمایم! اصلاً هرچه بفرمایید عمل میکنم! وقتی صحبت اشغال آن مقام شد لازم شد برویم ببینیم این شخص چه کاره است؟ به چه درد میخورد؟ رفتیم به سراغ سوابق این مرد! دیدیم این آقا از آن مسلمانهای محترمی هستند که اگر به بقیه اصول و فروع اسلام کمتر توجّه دارند لااقل به جواز تعدّد زوجات توجّه کامل دارند! دائم، موقّت، مشروع و غیرمشروع، یکی از زوجات دائم ایشان خانوادهاش یهودی بوده بعد بهائی شده و شاید تازه مسلمان شده است! و البتّه معمولاً همه اینها به یک کشور وصل میشوند! انگلستان! همه این راهها به یک رُمْ ختم میشود: لندن!!
من به این نتیجه رسیدهام که هم اکنون لااقل در حدود صدهزار نفر از این افراد در جامعه پخشند، که صد سال پیش یهودی بودهاند؛ بعداً بهائی شدهاند! و اینک متظاهر به اسلامند!! و به عنوان مسلمان در جامعه ما پراکندهاند!! امّا کجاها؟ نمیدانیم.
بعد از انقلاب چون نظام ما شد نظام اسلامی طبعاً باید این تشکیلات ظاهراً پراکنده، از نظر امنیّتی هم به توسّط قدرتهای خارجی منسجم شده و مورد بهرهبرداری قرار گرفته باشد. الآن هم در گوشه و کنار کشور افرادی هستند به ظاهر مسلمان، و در عین حال بهائیان سابق و یهودیان اسبق!! و کارشان این است که از هر طریقی که ممکن است ضربه بزنند؛ پستها را اشغال کنند، اسناد را به دشمن برسانند، پشت انقلاب را خالی کنند، افراد متدیّن را ملکوک کنند، افراد هرزه را معروف کنند و … قس علیهذا.
مهمترین کاری که اینها انجام میدهند سوء استفاده از فقر و بیچارگی طبقات محروم و ساماندهی آنها در جهت منافع امپریالیسم خارجی و قدرتهای بینالمللی است. اجازه دهید که یک نمونهای از این روزهای اخیر هم برایتان عرض کنم:
تقریباً حدود شش ماه قبل یک گروهی را در شیراز دستگیر کردند؛ ۵۲ نفر. راه افتاده بودند در محلّات فقیر شیراز، بچههای فقرا را (که معمولاً در کوچهها ولند) جمع کرده بودند که بیایید ما برای شما کلاس مجانی بگذاریم، کیف و کتاب و قلم مجانی بدهیم؛ توی مسجد هم به آنها درس میدادند! حال همهاش مسجد نبود مسجد بوده و غیر مسجد هم بوده. من مسجد را که میگویم برای این است که عمق فتنه را نشان بدهم. در کلاسهای خودشان، به اینها درس مهر و محبت و عشق و دوستی و فداکاری و نمیدانم از این حرفهای قشنگ میدادند!! ولی ته قضیه درآمد که گردانندگان این کار مسلمان نماهای فعلی، بهائیهای سابق، و احتمالاً یهودیهای اسبقند!!
این خطر خطر بزرگی است. ما دائماً مورد هدف قرار میگیریم و نمیدانیم از کجا!! به ما دائماً تیراندازی میشود، ولی نمیدانیم از کدام سو! ملّت ما، مردم ما، افراد انقلابی ما در معرض آماج ترورهای فکری و فرهنگی و غیره قرار میگیرند! و ما نمیدانیم این تیرها از کجا میآیند! این پوست خربزهها را چه کسی زیر پای بچههای ما میاندازد! زیرا آنها که ما را میزنند در لابلای جمعیت پنهانند! و ما اینک (بعد از صدو پنجاه سال) هیچ گزارشی نداریم که آنها در اصل چند نفر بودهاند؟ الآن چند نفرند؟ زیادتر شدهاند یا کمتر شدهاند؟ کجاها رفتهاند؟ اسمهایشان را چطوری عوض کردهاند؟ شناسنامههای جدیدشان را چه جور گرفتهاند؟ الآن کجا هستند؟ چه میکنند؟ چه جور با هم متّحد و منسجم شدهاند؟
من نمیخواهم مسأله را خیلی امنیتی کنم. ولی خیلی هم شوخی بردار نیست! نگهداری نظام اسلامی در بین این امپریالیستهای گردنکش و سفّاک بینالمللی نیازمند هشیاری و بیداری زیادی است، خیلی بیشتر از آن چه ما فقط در شعارها به آن میپردازیم! در این مسائل جای سیاه نمایی و سفیدنمایی نیست! جای رأفت و گذشت نیست. مسلمان باید «رحماء بینهم» باشد و «أشدّاء علی الکفّار» این انقلاب را نمیتوان با غفلت یا خدای نکرده تغافل به دست دشمن سپرد!
یا مکن با پیل بانان دوستی یا بنا کن خانهای در خورد پیل!!
امیدوارم خدای تبارک و تعالی به همه ما توفیق جهاد فیسبیلالله را از راه تقوی، بیداری، هشیاری، امام شناسی، دشمن شناسی و قطع دست مستکبران عنایت بفرماید.