چالش ولایت در بیت العدل

چالش های بیت العدل را باید طبقه بندی نمود .اولین و مهمترین چالش در بیت العدل موضوع رهبری آن توسط ولی امر الله است .بعد از صعود حضرت ولی امرالله در سال 1957 اتفاقات مهمی در مدیریت و رهبری عالم بهایی اتفاق افتاد که امروزه کمتر شاهد بیان آن وقایع هستیم که من بصورت مختصربه آن اشاره می نمایم و آن اینکه دو انشعاب در جامعه بهایی خود را نشان داد : 

الف : آنهایی که معتقد بودند حضرت ولی امرالله جانشین خودرا مشخص نموده اند و معتقد به ادامه ولایت امردرجامعه بهایی بودند. 

ب : آن دسته که اعلام نمودند شوقی وصیتی ننموده است یا وصیتی از ایشان بدست نیامده در واقع قایل به انقطاع ولایت امر شدند و مدیریت را به بیت العدل بدون ولی امر سپردند (بیت العدل فعلی). 

گروه اول چون اعتقاد بر ادامه ولایت امر داشتند به دنبال وصی شوقی رفتند و تنها چالشی که داشتند با گروه دوم بود که به دلیل قدرت ایشان(گروه اول ) عمده آنها یا کتمان عقیده نمودند و یا مستوجب طرد از جامعه بهایی گردیدند وخود سازمانی را اگرچه کوچک بنا نهادند و زندگی خودرا ادامه داده و اکنون نیز خود دارای تشکیلاتی میباشند که چون فعلا جای بحث آن نیست از آن منصرف میشوم اما بعنوان جمله معترضه عرض مینمایم راه گذر از بن بست موضوع ولی امر در جامعه بهایی رجوع به بیانات گروه اول وتوجه جدی به آن است. اما گروه دوم راه بسیار مشکلی را انتخاب نمودند و آن ایستادن در مقابل ده ها نص صریح و اساسی بود که تفسیر و توجیه آن همه بیانات روشن و غیر قابل تاویل کار ی واقعا دشوار بود و لذا از دید تبیین موضوع دچار بن بست شدند . 

 

نتیجه روشن این انتخاب یعنی انقطاع از ولایت امرچیزی بجزضیاع شخصیتی و نفی جدی شوقی ربانی برای گروه دوم به دنبال نداشت و در واقع شوقی بر پایه و مبتنی بر الواح وصایا مشروعیت خودرا نسبت به سایر نوه های حضرت عبدالبها دریافت مینمود این الواح وصایا را بعنوان مهمترین سند جامعه بهایی قلمداد نمود و از ان بدین صورت تعبیر نمود که : الواح مثقله وصایای حضرت عبدالبها حلقه اتصالی است که عصر گذشته…را با عصر کنونی که موسوم به عصر تکوین…است الی الابد مرتبط میسازدو… 

خود عامل به ان باید باشد به بیان روشنتر گروه دوم تنها به یک کار بسنده نمودند و آن اینکه”شوقی را در مقابل حضرت عبدالبها قرار داد ند ” که امروز شاهد این چالش میباشیم با تشکر سامان} 

سامان در توضیح مطلب بالا به ماهیت الواح وصایا اشاره ومجددا تاکید می کند: 

{ بهاییان معتقد به استمرار ولایت امر با توجه به متن الواح وصایا و تصریحات کاملا روشن شوقی افندی مسیر طبیعی زندگی خود را طی مینمایند و در تاویل و توجیه کلام روشن الواح وصایا مبنی بر استمرار ولایت امر اینقدر حقیقت را پنهان نمی کنند بحث بسیار بسیار مهم واساسی ولایت امر و استمرار آن روح الواح وصایا میباشد وکسی قادر به انکار آن نیست نه تنها پژمان هیچ کس دیگری در طول حدود چهل و نه سال از درگذشت ولی اول امر بهایی قادر به بیان روشن و منطقی و بدور از هر گونه تعصب و یکسو نگری نبوده است و این موضوع خط قرمزی است که هیچ کس نباید از ان سوال یا انتقادی نماید که عاقبت یابا عصبه انتصابی جلیله صیانت وباچوب طرد جامعه امررا ترک نماید . همان گونه که بنده عرض کردم بهاییان گروه اول یعنی معتقدان به قطع ولایت امر که اکنون اکثریت بهائیان بر این عقیده پای بند می باشند و از حقیقت بزرگ و کلیدی حضور ولی امر در راس تشکیلات غافل میباشند پای در مسیری دشوار و بدون انتها گذاشته و باید در مقابل نصوص صریح و واضح و روشن و غیر قابل تاویل و توجیه الواح وصایا بایستند و خود را از بزرگترین سند راهبردی در هدایت جامعه محروم نمایند. من به این نکته مهم جهت اطلاع اشاره نمایم که “”” مو ضوع ولایت امر تنها و برای اولین بار فقط در الواح وصایا مطرح شده است و قبل از آن در هیچ جای دیگر اثری از ان را نمیتوان مشاهده نمود و این مطلب بدیع و بکر آخرین و تازه ترین عنوان در رهبری امر میباشد “”””””” بهاییان گروه اول بدین نکته نظر نمایند و بدیده امعان بدان بنگرند که با این موضوع بد یع چگونه برخورد شده است در واقع بنای رفیع ولایت را به آسانی از اثر انداخته و بنیان ان را متزلزل کرده اند در حالی که موضوع کاملا روشن است که باید ولایت استمرار داشته و حقیقت هم همین است. } 

 

اسپرینگ بهائی به سامان بهائی پاسخ داد : 

{موارد متعددی در آثار بهائی حتی در الواح وصایا می باشد که نشانه هایی از قطع ولایت امر را پیش بینی کرده اند. البته این موارد به تلویحی است نه تصریحی. ولی با مداقه ی دوستان و … این موارد مشخص خواهد } 

روزبه مسلمان با استناد به سخنان رهبران بهائی خواست به روشنگری بپردازند و راه برون رفت از این چالش را بگویند او ابتدا به نقل مستندات پرداخت ودر پایان سوالاتی مطرح نمود: 

{حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا صفحه‎ ‎‏11‏‎ ‎می فرمایند:‏ 

‏… زیرا آیت الله و غصن ممتاز و ولی امرالله و مرجع جمیع اغصان و افنان‏‎ ‎و ایادی امرالله و احباالله است و مبین آیات الله و من بعده بکرا بعد بکر ‏ … 

‏* حضرت‎ ‎عبدالبها ء در الواح وصایا صفحه 13درباره جانشینی ولی امرالله می فرمایند:‏‎ 

ای‎ ‎احبای الهی باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد‎ ‎از صعودش اختلاف حاصل نگردد. و شخص معین باید مظهر تقدیس و تنزیه و تقوای الهی و‎ ‎ علم و فضل و کمال باشد. لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله مطهر(مظهر) الولد سر ابیه نباشد‏‎ ‎‏… باید ‏غصن دیگر را‎ ‎انتخاب نماید …‏‎ 

 

* در صفحه 27 الواح وصایا می‏‎ ‎فرمایند‎ : 

‎”‎‏… زیرا اوست‏‎ ‎ولی امرالله بعد از عبدالبهاء. و جمیع افنان و ایادی و احبای الهی باید اطاعت او‎ ‎نمایند و توجه به او کنند. … این کلمات را مبادا کسی تاویل نماید و مانند‎ ‎بعد از صعود هر ناقض ناکسی بهانه ئی کند و عَلَم مخالفت برافرازد و خودرائی کند و‎ ‎باب اجتهاد باز نماید. نفسی را حق رائی و اعتقاد مخصوصی نه، باید کل اقتباس از مرکز‏‎ ‎امر و بیت عدل نمایند و ما ‏عداهما کل مخالف فی ضلال مبین. و علیکم البهاء الابهی‎. ‎عبدالبهاء عباس‎ ” ‎‏ ‏ 

 

و بالاخره نقل فرموده اید: ‏ 

‏* و ولی امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل. و اگر در اجتماعات‎ ‎ بالذات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرماید.‏ 

 

1-‏ولی امر بکر بعد بکر باید باشد. یعنی حضرت عبدالبهاء پس از دیدن سخن بهاء الله در اقدس این مطلب را فرموده است که بکر بعد بکر. یعنی به قول تورات، نخست زادگان ‏هر ولی امری جانشین پدر است. مجددا دقت فرمایید: حضرت عبدالبهاء با توجه به فرمایش بهاء الله این جمله را فرموده است. 

‏2-‏در عبارت دوم هیچ اشاره ای به برداشت حضرت عالی از سخن بهاء الله نشده است.‏ 

‏3-در عبارت سوم نیز تأکید شده است که کسی حق ندارد موضوع وجود ولی امر را ‏تأویل نماید.‏ 

‏4-‏و بالاخره از جمله ی عضو اعظم ممتاز لاینعزل شما چه می فهمید؟ معنای لا ینعزل را ‏که می دانید.‏