عنوان اصلی این مصاحبه رسمی محمدعلی بهائی با پسرش شعاع الله چنین است: مصاحبه من با غصن اکبر ، محمد علی بهائی1 ، بزرگترین پسر در قید حیات بهاءالله که در شماره های 1و 2 مجلّه ” فصلنامه بهائی ” سال 1937 ، در امریکا منتشر گردید . به احتمال زیاد ، این ترجمه گفتگوی میان آندو بوده، زیرا آقای محمدعلی بهائی انگلیسی را خوب صحبت نمی کرد . گزیده ای از این مصاحبه هم در کتاب دستنوشته های شعاع الله یافت میشود .
شعاع الله بهائی به متن مصاحبه درج شده در فصلنامه بهائی ، نامه ای را که در سال 1912 ، با تایید پدرش به عبدالبها نوشته بود را ضمیمه کرده ؛ تا شاهدی بر صداقت گفتار محمدعلی افندی باشد که مدعی است تلاش کرده با برادرش گفتگو کند تا اختلافات دینی موجود ، که باعث تفرقه و جدایی پسران بهاءالله شده بود را حل کنند . این نامه از این فصل حذف شده ، ولی در فصل 30 کتاب ، بعنوان بخشی از خاطرات و یادداشتهای شعاع الله آمده است ؛ زیرا در کتاب دستنویس شعاع الله ، این نامه در آن بخش آمده است .
محمدعلی افندی تنها چند ماه پس از این مصاحبه درگذشت . این مطلب آخرین گفتارهای او بود که در طول حیات وی ، برای مخاطبان انگلیسی زبان منتشر گردید .
اریک استتسون
*******
شعاع الله بهائی : من از ایالات متحده امریکا آمده ام و سلام و تحیّت اعضای انجمن بهائیان2 را برای جنابعالی ، و اطمینان از توجه آنها به تعالیم بهاءالله ، و استقامت آنها در امر وی را آورده ام ، که شما هم به این امور اهتمام دارید .
محمدعلی بهائی : ای باورمندان به یکتایی خداوند ! دریافت پیام شما ، مبنی بر ثبات قدمتان در امر بهاءالله ، و علاقمندی شما به تعالیم وی ، موجب خشنودی من گردید . هر کس که این پیام مبارک را دریافت و لذت آنرا چشیده ، باید همه تلاش خود را برای ارائه آن به دیگران به کار بندد . بر هرفرد معتقدی ضروری است که در حد توان و قدرت ، به آگاهی و هدایت دیگران پرداخته ، و به نشر نفحات الله مبادرت کند .
ای خداوند رحمان و رحیم ! بر آن بندگانت که به وحدانیت و یکتایی تو اقرار دارند یاری رسان، تا کلماتت را در میان مخلوقاتت منتشرسازند . از تو مسئلت دارم که آنها را موفق گردانی، و چنان بر زبان آنها جاری سازی ، که قلبها و چشمها را بسوی خود جلب کنند ؛ و توفیق یابند در باغ قلوب مردم گلهای دانش و دوستی و وحدت و عشق بکارند . اینکه آنها بتوانند زنگار جهل و اختلاف و نفرت را از آیینه های صاف وجدانها برطرف کنند ؛ و آن چنان اخلاق و صفاتی را درآنها بوجود آورند که تو می پسندی، و آنها را از مواردی منع کنند که تو نهی کرده ای! زیرا احکام و فرامینی که در کتابت بیان داشته ای همگی در جهت پیشرفت ، رفاه ، و رستگاری مردم جهان است. هرآنچه امر کرده ای ، همگی برای رفاه و اصلاح بندگانت است ؛ و برای سعادت و رستگاری بندگانت ، سختی ها و مشکلات و بلایا را بر مظهر امر خود مقدر کرده ای . در حقیقت ، تویی توانا ، و مهربان و رحیم !
سوال (شعاع الله بهائی) : بمنظور پاسخ به ابهامات برخی از پرسشگران پیشین ، و روشنگری برای خوانندگان نشریه ” فصلنامه بهائی ” چند سوال مهم از جنابعالی دارم . جنابعالی لطف می کنید به سوالاتم پاسخ دهید ؟
پاسخ (محمدعلی افندی) : با کمال میل پاسخ میدهم . بفرمایید .
سوال : سند مفصلی در امریکا چاپ و منتشر شده ، با نام وصیتنامه عباس عبدالبها ، برادر فقید شما ؛ آیا شما آنرا خوانده ای ؟
پاسخ : من آن متن را به زبان اصلی خوانده ام.
سوال : در آن وصیتنامه به جنایات غیر قابل بخشش یا خصومت و دشمنی برعلیه عبدالبها ، و یا جعل و تحریف گفتار و آثار بهاءالله متهم شده اید ؛ نظر شما چیست ؟
پاسخ : همه اتهاماتی که در وصیتنامه مذکور آمده ، و یا توسط سایر افراد به من نسبت داده شده ، شایعات بی اساس ، مغرضانه ، و بدون دلیل و مدرک میباشند . من همواره بر اساس احکام و دستورات بهاءالله زندگی کرده ام و وظایف وتکالیف خود را انجام داده ام .همه زندگی خود را وقف خدمت به امر و تبلیغ تعالیم او کرده ام . من همواره با دشمنانم با لبخند ، و با مشکلات و سختیها با صبوری و تحمل مواجه شده ام ، و نسبت به کسانی که به راه خطا و اشتباه رفتند و قضاوت غلط و نادرستی درباره من داشته اند ، و مرا به اشتباه مورد تهمت و اتهام قرار دادند ، دشمنی و کینه ای ندارم ، بلکه صادقانه دعا میکنم خداوند آنها را ببخشد و به راه راست هدایت کند ؛ که او بخشنده و آمرزنده است .
سوال : خانم روت وایت ، یکی از مخالفان و منتقدان تشکیلات زیر نظر محفل ملی بهائیان امریکا و کانادا ، در کتابی که به نام ” آیین بهائی و دشمنش : تشکیلات بهائی ” ، منتشر ساخته است ، موکدا اصالت و صحت وصیتنامه منتسب به عبدالبها را تکذیب میکند ، و با استناد به دلایل محکم و متقن بیان میدارد که جنابعالی در جعل و تهیه وصیتنامه مذکور به شوقی افندی کمک کرده ای ؛ آیا این مطلب صحت دارد ؟ 3
پاسخ : من هرگز شوقی را ندیده ام و شخصاً او را نمی شناسم . این اتهامات خانم روت وایت صحیح نمیباشد . جای تعجب است که غربی های مترقی به اینگونه شایعات دل خوش کرده ، و بدون تحقیق و بررسی ، به قضاوت میپردازند .
سوال : روشن است که تنش و مخالفتی بین شما و عبدالبها – پس از مرگ بهاءالله – وجود داشت . دلیل مادی و معنوی آن چه بود ؟
پاسخ : دلیل وعلت سوء تفاهمات،بحث درباره برخی اصول بهائی بود و نه مباحث و چشمداشت مادی . گرچه برای من باعث تاسف است ، ولی ناگزیرم اذعان کنم که گفتارها و تعالیم عبدالبها منطبق براحکام وتعالیم بهاءالله نیست. با مقایسه نوشته های عبدالبها و گفتارهای بهاءالله شما هم این مطلب را تصدیق خواهید کرد .
سوال : پس از بروز سوء تفاهم ، آیا جنابعالی اقدامی – خصوصی یا عمومی – برای از بین بردن اختلافات و منشاء آن بعمل آوردید ؟
پاسخ : متاسفم که درخواستهای متعدد من با مقاومت و مخالفت ایشان روبرو شد . من بارها و بارها ، از وی خواستم تا جلسه ای داشته باشیم و موارد اختلاف را به بحث و مشورت بگذاریم و آن اختلافات را ، همانگونه که در تعالیم و احکام بهاءالله آمده، حل و فصل کنیم؛ ولی متاسفانه به درخواستهای من ترتیب اثر داده نشد و تقاضاهای من بی پاسخ ماند !
یادداشتهای فصل 15
1- نام فامیل محمد علی ، گاهی بِهائی و گاهی بَهائی نوشته و تلفظ شده است . در حال حاضر ، و بر اساس تلفظ استاندارد انگلیسی ، نام فامیل خانواده آنها ” بَهائی ” است . تنها فامیلی شعاع الله ، بِهائی نوشته میشود ، زیرا فامیلی او ، بعنوان یک شهروند امریکایی ، با این تلفظ ، ثبت و ضبط شده است .
2- در ان زمان ، ” انجمن بهائیست ها ” تنها جامعة متشکل بهائیان وحدتگرا ( یونیتارین ) در امریکا بود .
3- این تئوری توطئه ، خیلی زود ، پس از آنکه شوقی افندی ربانی ، به منصب گاردین و ولی امر بهائی رسید ، و سیاست عبدالبها را در زمینه طرد روحانی و تکفیر و اخراج بهائیان وحدتگرا ادامه داد ، باطل شد . هیچ مدرک و شاهدی مبنی بر همدلی و دوستی شوقی ربانی با محمد علی بهائی و پیروانش وجود ندارد .