…گیرم که محمد علی گبر و بی دین، این، دخلی به جناب عبدالبهاء ندارد که برادرش را با این القاب زشت مورد حمله و هجمه قرار دهد. تکلیف ایشان است که به کل مهربان باشند و مسائل عقاید را به قیامت واگذار کنند و مجازات و مکافات برادر پیمان شکن را از خدا بخواهند و تازه اگر بخواهند به اصل تعلیم وحدت عالم انسانی عمل کنند، باید برادر را چون آهوی ختن بدانند همان لقب بلبل و طاووس را که به خود داده اند، به او هم بدهند. نه آن که او را گرگ بخوانند. مگر قرار نبود گرگ خون خوار را غزال بپنداریم؟
از جناب ایران و نیز هر بهایی آزاده ی دیگری تقاضا می کنم به همان روش اسلو موشن که سخت مورد علاقه ی ایران است، بیانات جناب بهاء الله و عبدالبهاء را در باب وحدت عالم انسانی بررسی و قضاوت کنند.
به هر روی، میرزا محمد علی هم از پای ننشست و جناب ابن البهاء را گوساله و الاغ دوپا ! خوانده، خود را غضنفرالله ( شیر خدا ) لقب داد(مکاتیب جلد یکم ص 271 )
عبدالبهاء، غصن اکبر را ناقض(پیمان شکن) اکبر و مریدانش را ناقضین خواند و پیروان خود را ثابتین نام نهاد.
محمدعلی (غصن اکبر) نیز به تلافی، غصن اعظم(جناب عبدالبهاء) را رئیس المشرکین گفته، ابلیس لقب داد.( توقیعات مبارکه ی شوقی افندی ( معروف به لوح قرن ) جلد یکم ص 103 و رحیق مختوم ص 87 )
بار دیگر سرکار آقا (جناب عبدالبهاء) برخلاف تعلیم و توصیه ی پدر، برادر و مریدانش را با القاب: «پشه» و «سوسک» و «کرم خاکی» و «خفاش» و «جغد» و «کلاغ» و «روباه» و «گرگ» و . . . باقی درندگان و خزندگان موذی مفتخر ساخت و خویشتن را بلبل و طاووس نامید.( مکاتیب جلد یکم ص 442 و 443 و نیز مکاتیب جلد دوم ص 234 و الواح وصایا چاپ مصر ص 9 و توقیعات مبارکه جلد یکم ص 132)
“وحدت عالم انسانی”ص3