خاتمیت

اعتراف صریح حضرت بهاء الله بر این که مقام نبوت و رسالت به وجود حضرت محمد صلی الله علیه و آله انتها یافته است.خلاصه و گزیده ی گفت و گوهای دوستان مسلمان و بهایی در باره ی خاتمیت دیانت اسلام:

 

Bahai

‏ ارسال شده: یکشنبه، ۲۹ مرداد ۱۳۸۵ ‏

با عرض سلام خدمت شما ‏

دیانت بهائی تکامل بشریت را امری نسبی می داند و معتقد است برای هر زمان و مکانی مربی آسمانی ‏خاص آن دوره نیاز است و حکمت ظهورات متعدد و مختلف پیامبران الهی در زمانها و مکانهای مختلف ‏هما ن تکامل نسبی بشریت است ‏

دیانت بهائی معتقد است پیامبران آسمانی گذشته مانند مربیانی بوده اند که هر کدام به اندازه درک بشر آن ‏زمان بشریت را راهنمایی می نمودند. و در واقع از این منظر حقانیت ادیان الهی گذشته از جمله ادیان ‏ابراهیمی برای بهائیان امری مسلم است که این حقیقت با تعلیم اساس ادیان الهی یکی است بیان میشود. ‏

اما از انجا که نیاز بشر امروز متفاوت است از نظر ما حضرت بهاالله فرستاده خداوند برای این عصر است که ‏تعالیم ایشان مطابق نیاز امروز بشریت است. از این رو فرد بهائی حقانیت ظهورات گذشته را قبول دارد به ‏تمامی اهل ادیان احترام می گذارد و علاوه بر آن به حقانیت ظهور حضرت بهاالله و مفید بودن تعالیمشان ‏برای بشر امروز معتقد است. ‏

والسلام علی من اتبع الحق بالحق ‏

 

jooya

ارسال شده: سه شنبه، ۳۱ مرداد ۱۳۸۵ ‏

دوست محترم بهایی بی تردید مستحضر هستید که پیروان تمامی مکاتب حق و باطل معتقدند که آیین آن ها ‏‏بهترین آیین است. و نیز می دانید که صرف این پندار و ادعا دلیل حقانیت هیچ دینی نمی شود. از این رو ‏‏خواهش می کنم عقیده اهل بهاء را به عنوان استدلال مطرح نفرمایید. برهان بیاورید. بهترین دلیل به نظر ‏‏بنده بیانات پیشوایان بهایی است. به عنوان مثال مسلمانان بنا بر آیات شریفه ی قرآن و بیانات رسول اکرم ‏‏و امامان معصوم علیهم السلام دیانت اسلام را آخرین ادیان می دانند. از آن جا که بهائیان چاره ندارند که ‏‏قرآن و اسلام و نظر پیشوایان دین اسلام را بپذیرند، چاره ای از پذیرش این ادعا ندارند. اما جالب تر آن ‏‏است که خود آنان نیز به این امر معترفند. یعنی اگر حضرت بهاء الله خود به روشنی و صراحت بگوید که ‏‏رسالت و نبوت به وجود مقدس حضرت محمد پایان پذیرفته است، دیگر جای هیچ گونه چون و چرا ‏‏وجود ندارد. در ضمن حتما می دانید که تفسیر و تأویل بیانات پیشوایان بهایی به هیچ روی جائز نیست. ‏‏یعنی سخن صریح حضرت بهاء الله را هیچ کس حق ندارد توجیه و تأویل و تفسیر کند. به این سخن ایشان ‏‏در کتاب اشراقات ص 293 توجه بفرمایید: الصلوة و السلام علی سید العالم و مربی الأمم. الذی به انتهت ‏‏الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه دائماً أبداً سرمداً. توجه کنید که ایشان اصل رسالت و نبوت را پایان ‏‏یافته فرموده است این را عرض کردم که به ماجرای قدیمی دور و کور و از این قبیل استدلال نفرمایید.‏ ‏

در ضمن چنان که پیشتر نیز اشاره کردم بیان اعتقادات بهائیان دلیل بر درستی عقیده آنان نیست. چون یکی ‏‏از دلائلی که معمولاً عزیزان احبا عرضه می دارند، همین روش است که البته نزد عقلاء مقبول نه.‏ ‏

 

Bahai

‏ ارسال شده: پنجشنبه، ۰۲ شهریور ۱۳۸۵ ‏

دوست عزیز ‏

حضرت محمد ختم نبوت و رسالت هستند. ‏

ولی حضرت بهالله مظهر ظهور هستند که با نبوت و رسالت تفاوت دارد. ‏

عرض نمودم ممکن است من دلایل خود را بیاورم و شما برای همیشه آن را قبول نفرمائید. ‏

راه راه شما . راه من هم راه خودم ‏

 

spring

‏ ارسال شده: دوشنبه، ۰۶ شهریور ۱۳۸۵ ‏

با سلام ‏

سخن تازه ای از جانب اهل ادیان نیست ، همان گونه که یهودیان ، زرتشتیان ، مسیحیان ، بوداییان و …. ‏همه پیروان ادیان می گویند که دین آنها آخرین و کامل ترین دین است ، مسلمین نیز چنان می گویند. در ‏این میان فقط بهائیان اند که می گویند ما آخرین دین نیستیم. ‏

دو آیه در قرآن هست که مسلمین برای اثبات مدعای خود مبنی بر آخرین و کامل ترین دین ، بدان دو آیه ‏استناد می نمایند. آیه ای که مسلمین در نشان دادن اکمال دین اسلام بدان رجوع می کنند ، آیه “الیوم ‏اکملت لکم دینکم و …. ” است. این سخن شریف در قرآن ، کاملا درست است که اگر نبود ، از ظهور ‏حضرت رسول اکرم نتیجه ای به بار نمی آمد. اگر آن چه که در باب شرح نزول این آیه نوشته اند ، درست ‏باشد ؛ این آیه در حجة الوداع و در غدیر خم نازل شده و آن جا پیامبر اکرم ، بشارت کامل شدن دین ‏اسلام را به مسلمانان داده است. باید توجه کنیم که این بشارت در مورد اسلام است و نه مطلقا موضوع ‏دین. مخاطبین آن آیه همه از مسلمین بودند و البته واضح است که آن آیه باید به همان شکل نازل می شد. ‏به هیچ روی از این کلام متین ، نمی توان استنتاج کرد که دیگر دینی در عالم ظاهر نخواهد شد. از این ‏گذشته ، شبهه ای را نیز می توان به موضوع وارد ساخت ، به این عبارت که لفظ اسلام در قرآن کریم ، به ‏ادیان سامی اطلاق شده است و موسی و ابراهیم و … در آن سفر کریم همه به عنوان مسلمان معرفی شده ‏اند. اگر کسی مانند مفسرین قرآن ، اهل پیچاندن مطلب باشد ، در این مبحث مجال وسیعی دارد که با توجه ‏به معانی لفظ اسلام در قرآن ، تأویلات گوناگون دیگری نیز از این آیه به دست دهد. ‏

اما آیه دیگر که مسلمین آن را در باب آخرین پیامبر بودن حضرت رسول مطرح می نمایند ، آیه “و ماکان ‏محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین” است. ، به جز آن که می توان در باب ‏الفاظ”خاتم”( به معنی نگین انگشتر) و “نبی” بحث کرد ، به اعتقاد من بهتر است موضوعیت نزول آیه مورد ‏توجه قرار بگیرد. شرح نزول این آیه به خوبی معلوم می سازد که مدلول آیه مطلقا به پایان پذیری سلسله ‏ادیان ارتباطی ندارد. زید بن حارثه ، پسر خوانده حضرت رسول اکرم بود که با دختر عمّه آن حضرت ‏ازدواج نموده بود. گویا حضرت رسول به آن دختر عمّه علاقه ای داشت و زید به خاطر پیامبرش ، زن ‏خود را طلاق گفت تا به ازدواج رسول اکرم درآید. این جریان باعث شد تا اعراب بر آنها طعنه هایی بزنند ‏و این آیه در باب تقدیس و تنزیه پیامبر اسلام نازل گشت و لغت “خاتم” به معنای نگین انگشتر نیز در ‏همین متن معنای خود را به دست می آورد که بگوید رسول اسلام منزّه و در میان پیامبران چون نگین در ‏میان انگشتر بود. ‏

استدلالی که مسلمین از این آیه برای نشان دادن آخرین پیامبر بودن حضرت محمد صورت می دهند ، دقیقا ‏مانند این است که کسی بگوید ، فلانی عجب طبیب و دکتر حاذقی است و بنابراین پس از او دیگر فیلسوفی ‏در عالم ظاهر نخواهد شد! همان اندازه که بین این دو گزاره ارتباط موجود است ، بین شرح نزول آیه و ‏استنتاج مسلمانان از آن آیه نیز وجود دارد. ‏

مهم تر از این بحث های لغوی و تفسیری ، بحث در باره کارکردهای اجتماعی ادیان است که دنیا را نیازمند ‏آیین جدید می نماید و آیین بهائی را به نسبت سایر ادیان متمایز می کند. اغلب مسلمانان خود معترف اند ‏که دنیای امروز را نمی توان با قوانین اعراب 1400 سال قبل اداره نمود. اما در عین حال تمام آنها می ‏گویند که آن چه جاری است ، اسلام حقیقی نیست! واسلام حقیقی توانایی حل مشکلات دنیا را دارد.اما تا ‏امروز نه کسی توانسته معنای اسلام حقیقی را نشان بدهد و نه توانسته ساز و کاری برای برطرف نمودن ‏نقائص موجود ، به دیگران بنمایاند. نه تنها به دیگران که مسلمین حتی در میان خود ، پس از گذشت صدها ‏سال هنوز نتوانسته اند که نمونه ای از حکومت عادل به دیگران عرضه کنند و در این صورت چگونه ‏خواهند توانست جهانی را با آن همه نژاد و رنگ و اعتقاد ، بر سر پا محفوظ دارند؟ ‏

در آن دنیایی که حضرت رسول اکرم دین اسلام را عرضه نمود ، فهم مردمان و به تبع آن احکام دینی ، ‏چیزی فراتر از قوم گرایی نبود و طبیعی است که با قوانینی که بر مبنای قومیت تدوین شده است ، نمی توان ‏جهانی واحد را اداره نمود. اداره جهان واحد نیازمند قوانین جهانی است و اسلام هیچ گونه ساز و کار ‏جهانی در احکام اجتماعی اش ندارد. در میان ادیان موجود ، امروزه فقط بهائیان اند که داعیه ای جهانی ‏دارند و تئوری های ساختاری برای اداره جهان ارائه می نمایند. ‏

منبع: ‏www.newnegah.org‏ ‏

 

jooya

‏ ارسال شده: دوشنبه، ۰۶ شهریور ۱۳۸۵ ‏

و اما خدمت اسپرینگ نازنین عرض می کنم: دوست من صرفنظر از بررسی عالمانه ی آیاتی که ذکر ‏فرمودید، توجه شما را به یک نکته ی اصلی و اساسی جلب می کنم. دوست عزیز به آیات قرآن فعلا کاری ‏نداشته باشید. ببینید حضرت بهاء الله چه ادعایی دارد. چند شب است از آقای بهایی درخواست کرده ام تا ‏در ادعای حضرت بهاء الله سخن بگوید در آخر ایشان سایت را متهم کرد که فرمایشات ایشان تغییر داده ‏می شود. شما هم همین طور فکر می کنید؟ راستی به وجدان خود مراجعه کنید و انصاف دهید. آیا فکر نمی ‏کنید که دوست محترم بهایی دیگر حرفی برای گفتن ندارد و به این بهانه ی واهی و اتهام ناجوانمردانه از ‏میدان بحث و گفت و گو گریخته است؟ پاسخ شما هم همین است که عرض کرده ام: حضرت بهاء الله خود ‏می گوید: الصلوة و السلام علی سید العالم و مربی الأمم الذی به انتهت الرسالة و النبوة: سلام و صلوات بر ‏سید عالم و مربی امت ها. همو که رسالت و نبوت به وسیله ی او به انتها رسیده است. توجه داشته باشید ‏ایشان معترف است که رسالت و نبوت به وجود آن حضرت خاتمه یافته است. دوست بهایی شما هم پیش ‏تر این را پذیرفته و گفته است که حضرت بهاء الله ظهور کلی الاهی است که یعنی نبی و رسول نیست. ما ‏نفهمیدیم ظهور کلی الاهی یعنی چه؟ چند شب است مرتب سئوال می کنیم که این ادعا یعنی چه و از آن ‏مهم تر دلیل حضرت بهاء الله در اثبات این ادعا چیست به نتیجه نرسیدیم و در پایان با تهمت دوست بهایی ‏شما مواجه شدیم که مدیر سایت را متهم کرد که در مطالب ایشان دست می برد. خدا را، انصاف دهید. ‏

 

spring

‏ ارسال شده: سه شنبه، ۰۷ شهریور ۱۳۸۵ ‏

جناب ‏jooya‏ ‏

آیه ی منقوله از شما در اشراقات موجود نمی باشد. لطفا مرجع صحیح خود را بفرمائید. ‏

 

spring

‏ ارسال شده: سه شنبه، ۱۴ شهریور ۱۳۸۵ ‏

جناب ‏roozbeh‏ ‏

لوح اشراقان به همراه 16 لوح دیگر در کتابی تحت عنوان “مجموعه ی الواح بعد از کتاب اقدس” به چاپ ‏رسیده است کل این کتاب (هر 17 لوح) مجموعا 176 صفحه می باشد. ‏

مطلب ایشان در اشراقان نیست. اگر خواستید تمام اشراقات را در اینجا بنگارم تا خود قضاوت کنید.

پاسخ:‏

کتاب اشراقات همین الان جلوی من است. روی جلد نوشته است: اشراقات و در داخل جلد صفحه ی اول ‏نوشته است: الواح مبارکه ی حضرت بهاء آلله( عینا همین طور: بهاء آلله) جل ذکره الأعلی شامل: اشراقات ‏و چند لوح دیگر. تعداد صفحات آن هم دقیقا 295 صفحه است. حروفش هم خطی است، خط نستعلیق ‏خیلی قشنگ. باز هم می گویم یا اعتراف کن که اشتباه کرده ای، یا پاسخ مطلبی که از آن نقل شده بده. شما ‏هم اگر بخواهی تمام کتاب موجود را که دارم برایت اسکن می کنم. اینجاست که تو را به یک دوئل علمی ‏دعوت می کنم. یک داور اننخاب کن تا شاهد دوئل علمی ما باشد. این پژمان آدم خوش انصافی به نظرم ‏رسید. او هم اگر جوانمردانه داوری کند، می پذیرم. باز هم تکرار می کنم: اشراقات ( روی جلد به همین ‏نام) نزد من موچود است که شامل اشراقات و چند لوح دیگر( داخل جلد به همین نام) نزد من موجود است ‏و در صفحه ی 293 آن هم عینا این عبارت آمده است. شروع این لوح چنین است: حمد مقدس از ذکر و ‏بیان مقصود عالمیان را لائق و سزاست که عالمرا( همین طور سر هم نوشته) بانوار توحید منور فرمود و ‏رایت عظمای انه لا اله الّا هو را بر اعلی مقام عالم برافراشت. سطوت امر او را منع ننمود و از اراده باز ‏نداشت. … تعالی فضله و تعالی کرمه العمیم و جوده العظیم. ( از این جا به بعد را دقت کنید که در دنباله ی ‏عبارت قبلی آمده است: الصلوة و السلام علی سیّد العالم و مربّی الامم الذی به انتهت الرّسالة و النّبوّة و علی ‏آله و اصحابه دائما ابدا سرمدا. ‏

 

‏*در مورد رسالت هم سئوال کرده بودید که حضرت بهاالله گفته اند تمام شده و پرسیدید پس مقام حضرت ‏بهاالله چیست که در بالا به مقام ایشون هم اشاره کردم و فکر میکنم جناب اسپرینگ در یکی از تاپیکها به ‏این نکته اشاره کرده بود که ردیه نویسان تنها آن قسمتی که میتوانند از طریق آن ضربه بزنند مینویسند و به ‏قبل و بعدش کاری ندارند که چه توضیح داده شده.و در باره خاتمیت هم از خود حضرت بهاالله برای شما ‏توضیح میدم: ‏

یکی از اصول معتقدات دیانت بهایی وحدت در حقیقت مظاهر الهیه در مقام توحید است.در مقام توحید ‏مظاهر مقدسه الهیه حقیقت واحده دارند که حضرت بهاالله در کتاب ایقان به آن صراحتا اشاره میکنند (ص ‏‏17-19 . 136-138) ‏

در مقام توحید تمام مظاهر امر بدون هیچ امتیازی حقیقته واحدند مانند خورشیدی که در آینه های مختلف ‏تابش میکند.در نتیجه حقیقت یا همان عقل اولیه یکی بیشتر نیست.یعنی حقیقت خداوند مظاهر ظهور الهیه ‏هستند که این حقیقت یکی است و حضرت بهاالله بر همین اساس در کتاب ایقان به مساله خاتمیت پرداخته ‏اند. (ص 36 – 43) ‏

و میفرمایند چون مظاهر امر حقیقت واحده اند همگی مظاهر اولیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت ‏و ختمیت الهیه هستند.به این معنی که حضرت محمد آخرین رسول است ، آخرین نبی است و آخرین ‏پیغمبر است.برای اینکه هرکه بعد از او بیاید باز هم خود اوست بعد از او کسی نمی آید، چون کسی غیر از ‏او نیست که بیاید چون یک حقیقت بیشتر نیست.مانند آفتابی که خود در آسمان است و بر آینه های ‏مختلف میتابد. حقیقت آفتاب یکی است و تنها در آینه های مختلف میتابد. ‏

و حضرت بهاالله در مورد این حقیقت میفرمایند که لم یلد و لم یولد است.و در مورد خود میفرمایند هرگز ‏متولد نشدم و چیزی از من متولد نشد (ایم تسعه ص 50 -51) حال اگر دوستان ردیه نویس این را بخوانند ‏به قبلش کاری ندارند که منظور حقیقت واحده است میگویند چطور حضرت بهاالله گفته من متولد نشده ام ‏پس از کجا آمده و… ‏

همین کاری که الان شما عزیزان انجام میدهید و تنها به معانی ظاهری توجه میکنید و اصلا به قبل و بعد ‏چیزی کاری ندارید و تنها معنی همان جمله را میخواهید که اگر هزاران بار هم برای شما توضیح داده شود ‏باز حرف خود را میزنید.کمی به دور از تعصب قضاوت کنید و واقعا پژوهشگر باشید. ‏

این موارد حقیقه حضرت بهاالله و همه مظاهر ظهور است که در هر کدام بنا به زمان و مکان خاص نور الهی ‏در آنها جلوه کرده که در هر کدام شدت و نوع آن مختلف بوده است.مثلا اگر یک چراغ خیلی پر نوری را ‏در اتاق کوچک روشن کنید جز اینکه چشم را اذیت کند و نتوانید کاری انجام بدهید هیچ فایده ای ندارد ‏اما اگر چراغی متناسب با مکان خاص قرار داده شود مطمئنن میتوان از روشنایی آن کمال استفاده را برد. ‏

ختم نبوت و رسالت شده است ولی حضرت بهالله مظهر ظهور الهی هستند نه رسول یا نبی الهی و در واقع ‏حضرت محمد ختم رسالت و نبوت بودند ولی با ظهور حضرت بهالله دور جدیدی با مظهریت ایشان شروع ‏شده است. ‏

ضمنا آیاتی در قرآن است که مدل بر ظهورات اینده الهی هستند از جمله : سوره اعراف آیه 24 و 35 و 36 ‏

‏” لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه و لا یستقدمون. یا بنی آدم اما یاتیکم رسل منکم یقصون ‏علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلاح فلا خوف علیهم و لا یحزنون والذین کفروا و کذبو بایتنا و استکبروا عنها ‏اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.” ‏

لطفا به فعل{ یاتیکم }دقت فرمائید که اشاره به آینده دارد. ‏

 

پاسخ:‏

آیاتی را هم که آورده اید به راحتی پاسخ عرض می کنم دوست عزیز بنا بر تعالیم اسلام و قرآن که شما هم ‏آن را باید قبول داشته باشید، سرآمد و اجل امت اسلام روز قیامت است. آری هر امتی اجلی دارد و اجل ‏امت اسلام هم معلوم است که روز قیامت است . چون پیامبر اسلام فرموده است: حرام محمد حرام الی یوم ‏القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه. آیه ی بنی آدم هم خطاب به فرزندان آدم است پس از هبوط حضرت ‏آدم به کره ی خاکی که خداوند به آنان می فرماید: اگر پیامبرانی به سوی شما بیایند که حتما می آیند از ‏آنان پیروی کنید. این بیان نقل یک ماجرای تاریخی است. دوست عزیز از شما خواهش می کنم آیات ‏سوره اعراف را از ابتدا بخوانید تا متوجه شوید که چگونه شما را در باره ی این آیات به اشتباه انداخته اند. ‏عزیزم خداوند در بیان داستان حضرت آدم و فرزندانش به آنان بشارت می دهد که پیامبران خواهند آمد از ‏ابتدایی ترین روش های داستان نویسی مطلع باشید -که گویا هستید چون در وبلاگتان دیدم که نظرات ‏ادبی هم داده شده است.- خواهید دانست که در نقل داستان به کار بردن فعل مضارع مانعی ندارد. از گذشته ‏برای آینده خبر داده اند. پس عرایضم خلاصه می کنم: ‏

هنوز در اثبات حضرت بهاء الله سندی به جز ادعا ارائه نداده اید. ‏

هر امتی اجلی دارد و اجل امت اسلام هم قیامت است یعنی پایان جهان ‏

آیه ی مورد استناد از سوره ی اعراف مربوط به داستان حضرت آدم و فرزندان او پس از هبوط به زمین ‏است و بشارت به آمدن پیامبران در آینده برای آنان. ‏

 

null

new