تاریخ قدیم و جدید (قسمت دوم)

آسیب شناسی اصلی ترین کتب تاریخی بهائیان و اختلافات ازل و بهاء

ماه نامه ی«گوهر» سال سوم، شماره ی6، شهریور ماه 1354، شماره ی مسلسل 18: 431-426.

 

از این حرف‌های تازه‌ای که در فاصله سال های 1270 و 1280[ق] پی ریزی شده بود، من حیث المجموع جلب توجّه و نظر عنایت ناصرالدّین شاه برای اجرای هر گونه اصلاح و تغییر وضع یا بدعتی از طرف ملکم یا آخوندزاده، لازم شناخته می‌شد و همان طور که ملکم و میرزا فتحعلی آخوندزاده همواره در صدد جلب نظر توجه و رضایت شاه و اطرافیان او بودند، بابیان هم در اسلامبول و ادرنه دریافتند که آن روش خصومت آمیز دیرینه‌ی ایشان روز به روز فاصله‌ی میان دربارِ ایران و این دسته از مردمی را که پس از چند جنگ و قیام مسلّحانه و توطئه‌ی قتلِ شکست خورده، ‌ناگزیر از مهاجرت به خارج شده بودند، دورتر و گودتر می‌ساخت.

از این رو موجبات اقدام برای نزدیک شدن به شاه و دربار و جلب حمایتی برای بازگشت به تابعیّت و مراجعت به ایران فراهم آمد. در همه‌ی مکاتبات تازه، دعا، ثنا و تمجید از ناصرالدّین شاه را آغاز کردند. از جمله کتابِ تاریخِ بی نام و نشانِ متداول را که با روش خصمانه نسبت به قاجاریّه تألیف یافته بود، از نظر حک و اصلاح گذرانیدند و همه‌ی الفاظ زننده، مطالب ناپسند، نکات ضعیف، زیان آور یا ناسازگار با این غرض را از آن برداشتند و کتاب جدید را به شیوه‌ی مکاتیب آخوندزاده که مطلب را از زبان جلال الدّوله، شاه زاده‌ی موهوم هندی به کمال الدّوله شاه زاده موهوم ایرانی در خارج ایران ضمن سیاحت و مشاهده‌ی اوضاع ایران بر بساط نقد، هجوم و تعریض به دین و مذهب قرار می‌داد، آغاز کردند.

کسی یا کسانی که به تلخیص و تحریر جدید از آن تاریخ می‌پرداختند خود را زیر نفوذ فکری آخوندزاده قرار دادند و در عین تمجید و تعریف ناصرالدّین شاه و میرزا حسین خان سپهسالار، همه، کاسه و کوزه‌های نو و کهنه را بر سر علمای ‌دین اسلام شکستند و همان نسبت‌ها [را] که آخوندزاده در کتاب خود به ایشان داده بود با تغییر جهت محدودی در این اثر تجدید کردند؛ بلکه آن چه را قائم مقام هم از زبان نایب السّلطنه به پدرش در توهین به علمای تبریز نگاشته بود، بر آن افزودند.

علاوه بر این، همان طور که میرزا فتحعلی آخوندزاده ، سیاحت خیالی و برخورد و گفت و گو با افراد موهوم را وسیله‌ای برای اثبات منظور خود که تعرّض به شریعت اسلام در ضمن هجوم به علمای دین و آثار ایشان باشد، قرار داده بود [و] اصلاح کنندگان تاریخ قدیم بابیّه هم از زبان یک سیّاح موهوم خارجی، زمینه‌ای برای تبلیغ و اثبات دعاوی و تأمین منظور خویش فراهم می‌آوردند و طوری مطلب را بر وفق مرام و مصلحت خویش بر زبان سیّاح خارجی و کسانی می‌گذارد که سیّاح با آنان روبرو و داخل گفت و گو می‌شود که آخوند هم بر قلم جلال الدّوله می‌نهاد.

در این موقع که میرزا ملکم خان، هم بند، هم عهد و شریک مبارزه‌ی سابق بغداد، با سِمَت مشاور مخصوص مشیر الدّوله ی صدر اعظم از اسلامبول به تهران رفته و طرّاح نقشه‌های تنظیماتی جدید برای سپهسالار و تقدیم به ناصرالدّین شاه شده بود، اینان، یعنی مصلحان تاریخ قدیم برای جلب مساعدت او در ترضیه سپهسالار، جزءِ‌ مهمّی از مطالبِ رساله‌های سیاسی او را به لفظ ملکم از «شیخ و رفیق» و نوشته‌های دیگر او برداشته و در این تحریر جدید جا می‌دهند. به طوری که بیش از نصف مطالب تازه‌ی این تحریر جدید به عینه از آثار قلمی میرزا ملکم خان گرفته شده [و] از او به عنوان فیلسوف بزرگ ذکر و نقل می‌کنند.

این تحریر جدید تاریخ گویی در دو مرحله صورت پذیرفته است؛ یکی صورت مُجمل که تقریباً بخش مهمّی از مطالب تاریخ قدیم را بعد از حکّ و اصلاح، زیرِ مقدّمه‌ای میرزا فتحعلی و از سیّاحی خیالی می‌آورد.

مرحله ی دیگر که گویا بعد از صدارت سپهسالار و انتقال ملکم به تهران تنظیم یافته است، مقدار فراوانی از کلمات و اقوال ملکم را با برخی از نوشته‌های میرزا ابوالفضل گلپایگانی در آن به عینه نقل می‌کنند و این آمیزش دو بخشِ بابی و ملکمی طوری مزجی و به هم پیوسته است که نشانه‌ی نفوذ قلم انشای ملکم را با فکر آخوندزاده در سراسر این کتاب پانصد و پنجاه صفحه‌ای به طور یکنواخت و هماهنگ، می‌توان از نظر پژوهش و سنجش گذراند.

در دو نسخه از این تحریر تفصیلی که یکی متعلّق به مانکجی زردشتی بوده و پیش از مرگ او از ایران به هند رفته و فعلاً در کتاب خانه‌ی مؤسّسه‌ی کامای بمبئی محفوظ است و دیگری در نسخه‌ی مُصحّح، شیخ محمّد قائنی معروف به نبیل که با خطّ و امضای او در یکی از کتاب خانه‌های عمومی تهران نگه داری می‌شود، این ترتیب تفصیلی به نحو شامل و کامل در هر دو نسخه دیده می‌شود.

متأسّفانه نسخه‌ی مانکجی با هیچ گونه توضیحی که مُعرّف کیفیّت تحریر نسخه باشد همراه نیست. ولی به اعتبار این که کتاب را بنام میرزا حسین تهرانی بر پشت صفحه‌ی اوّل به خطّ گجراتی نوشته و این میرزا حسین، بنا به گفته‌ی میرزا ابوالفضل منشی مانکجی هاترایا و از طرف او مأمور تحریر چنین کتابی بوده، بعید نیست که این نسخه مانکجی هم به خطّ دست میرزا حسین مزبور باشد. نبودن نام کتاب در آخر نسخه و قید اسم میرزا حسین در اوّل نسخه از خارج متن، ‌این حدس را به خاطر پژوهنده می‌آورد.

 نسخه‌ی شیخ محمّد قائنی در چندین مورد در حواشی و آخر آن اضافاتی از او و به خطّ او دارد که ما را بیش از نسخه ی مانکجی (که می‌توان آن را نسخه‌ی اصل به حساب آورد) به کیفیّت تنظیم این متن آشنا می‌سازد.

بعد از آن که در کنارِ صفحه‌ی ما قبل آخر (548) این عبارت را می‌نویسد

 در متن چنین می‌نگارد:

 «مصحّح تاریخ فقیر مسکین، نبیل اهل عالین [عالین که در چند مورد دیگر از این کتاب مصحّح تاریخ بدان منسوب شده از نظر ارزش عددی و حروف با قاین مساوی و هر دو 161 است همین شیخ محمّد در پایان نسخهای از منظومهی عربی اثر طبع خود که به پیروی از ابنفارص مصری سروده و اخیراً در تهران اصل نسخهی خطّ او ضمن مطبوعات خاصّی عکسبرداری و چاپشده است، بههمین خط، خود را به عالین منسوب میدارد. هفتاد سال پیش، این اثر به نظر محمّدتقی همدانی رسیده بود و شناخته نشد؛ ولی از مقایسهی این دو اثر که یکی به وسیلهی بهائیان در تهران بنام نبیل قائنی و با امضای نبیل عالین چاپشده و دیگری اصل نسخهی تصحیح تاریخ جدید به خطّ او باشد توانستیم به شخصیّت مصحّح این تاریخ پی ببریم.] عفی الله عنه گوید که بعد از ملاحظهی این نسخهی شریفهی کثیرةالفواید مزیدةالعواید مشهود آمد که لُبابش مخلوط به قُشور و انوارش مَمزوج ظلمات و هم دَیجور است «قد اݘخذ مؤلّفوه من هذا ضغث و من هذا ضغث لیمیل الیها اݘکثر الطباع و یستأنس بهاء غالب الاسماع و ما تمیّز فیها الغث عن السمین و ما تتریل(؟) فیها حکم الیقین عن الظن و التخمین » حیفم آمد و بر این نسخهی شریفه میپسندیدم که در مثل این ایام… کتب … تألیف شود بهدلیل تذکر عباد… و در او استنادی به موهومات و تمسّکی به مجعولات و تشبّثی به تقلید و تبعیتی به عادت باشد. لذا -خالصاً لوجه الله و حباً لابناء الوطن و اݙکمالاً للنعمة و شفقة علی المحبّین و ترحّماً علی الناظرین من الغابرین – در مقام تصحیح و تخلیص این نسخه برآمده، پارهای از ظنونات و زواید و قیاسات که در اساطیر اولین و مبتنی بر وهم و گمان و تخمین بود، محو و شطری از اطلاعات و مستحضرات خود را در ایام سیر و مجاهده که متیقن و معلوم بود، اثبات کرد. امید که مطبوع و مقبول عقلای ملل و منظور بزرگان و دانایان ملل و دول عالم گردد. «و ما ینبّئک مثل خبیر» قد استنسخت هذه النسخه المصحّحة لنفسی بعد ما صحّحتها لینتفع به الاݙخوان و یبقی اثر قلمی… و کان اتمامها فی یوم الاݘحد السابع و العشرین من شهر صفر المظفر من شهور الف و ثلثمائة من الهجرة المحمدیة مطابقاً لیوم (گویا می‌خواسته تاریخ هجری را با تقویم بیانی تطبیق کند).»

 

از این عبارت معلوم می‌شود که در ماه دوم از سال 1300[ق] کار تحریر این نسخه به پایان رسیده و چنان که در حاشیه ی صفحه ی 51 از متن می‌نویسد که «مصحّح تاریخ نبیل اهل عالین عفی الله عنه از خود عالیجاه سلیمان خان (صایین قلعه) مسموع داشته که مرحوم (سیّد کاظم رشتی) اعلی الله مقامه مخصوصاً به من وعده ادراک ظهور را دادند و حال هم در قید حیات هست و در نکر سن و ارذل العمرند.»

 

هزار و دویست و نود و نه؛ از این عبارت معلوم می‌شود که کار تصحیح را در سال 1299 هجری [قمری] آغاز کرده و در اوایل سال 1300[ق] به پایان رسانیده است. چون نسخه‌ی مانکجی و برخی نسخه‌های دیگر را هم دیده و نگریسته‌ایم که تفاوت میان آن و این متن مصحّح، جز تغییر عبارت اصل که در آن در مورد میرزا یحیی تا درجه‌ای مراعات بی طرفی شده بود و افزودن برخی از اشعار سروده ی مصحّح و پاره‌ای مواد تبلیغی مذهبی، چندان اختلافی با یکدیگر ندارند که ایراد چنان تعریفی را ایجاب ‌کند؛ مگر این که فرض کنیم نسخه‌ای که زیر نظر نبیل قائنی برای تصحیح قرار گرفته بود، مشتمل بر موادی از دساتیر نو ظهور و سایر مطالب مورد علاقه ی مانکجی بوده که به حذف آن ها پرداخته باشد.

عجب است که از 1300[ق] بدین طرف، تنها کسی که به دیدنِ این کتاب و نقل عباراتی از آن در احقاق الحقّ پرداخته، همان محمّدتقی همدانیبوده و دیگر کسی به وجود این اثر در چنین صورتی اشاره‌ای نکرده است.

در دست بابی‌های ازلی نسخه‌ای از این تاریخ جدید بوده که احیاناً آن را تاریخ نبیل می‌گفتند و این نسخه با آن چه شیخ محمّد در خاتمه‌ی تصحیح آورده، از نظر ماهیّت، بیش از خود نسخه‌ی مصحّحه، تطبیق می‌کند و کوشیده‌اند آن چه را که بر اصل منقول در تاریخ قدیم افزوده بودند، تا حدّ امکان کم کنند.

نسخه‌ای از این روایت چند سال پیش به وسیله ی مرحوم حائری زاده، نماینده‌ی اسبق مجلس شورای ملّی، با چند کتابِ خطّی دیگر به کتاب خانه‌ی مجلس اهدا شد که فعلاً مرا بدان دسترسی نیست؛ ولی در روز، خود آن را دیدم.

نسخه‌ی دیگری به خطّ محمّدصادق، کاتب بابیّه و داماد خانواده‌ی ازل هم در حین تحریر این مقاله مورد استفاده قرار گرفت. این روایت ساده ترین، بی پیرایه ترین و نزدیک ترین صورت اصلاح شده ی تاریخ جدید به متن اصلی تاریخ قدیم است که در موقع تنظیم آن گویا جدایی میان دو برادر نوری هنوز به اوج خود، که بعد از انتقال از ادرنه به عكّاء و ماغوسه رسید، نرسیده بود و این معنی نشان می‌دهد که شاید نخستین تصرّف و دستبرد در تاریخ قدیم بابیّه، بعد از ورود مهاجران به ادرنه و استحضار بر اوضاع و احوال و جریان افکار و عقاید جدید از 1280[ق] به بعد، آغاز شده ولی در 1290[ق] پس از بازگشت ناصرالدّین شاه از اروپا و صدارت میرزا حسین خان قزوینی، صورتِ نهایی خود را یافته باشد.

میرزا ابوالفضل که دخالت و شراکت قلمی او در این روایت کامل، بیش از هر فردی دیگر ملحوظ و منظور است، به این اختلاف روایت‌ها در رساله ی ایّوبیّه یا اسکندریّه اشاره می‌کند که براون در مقدّمه‌ی چاپ نقطةالکاف و ترجمه‌ی تاریخ جدید به انگلیسی از آن، نقل مطلب کرده است و در مقاله ی قبل بدان اشاره‌ی مُجملی رفت.

پروفسور براون در پایان ترجمه‌ی انگلیسی از تاریخ جدید که مبتنی بر روایت متوسطی از این کتاب است و هم چنین در مقدّمه‌ی فارسی نقطةالکاف چاپ خود از اختلافاتی که میان روایت کوچک و متوسّط از تاریخ جدید با تاریخ قدیم وجود دارد، به تفصیل سخن گفته و غالب آن ها را مورد به مورد، نشان داده؛ ولی دیگر متعرّض این روایت مفصّل و کامل که در نسخه اصلی مانکجی و نسخه‌ی نبیل قائنی موجود است، نشده و به تأثیر بی حدّ میرزا ملکم خان در اندیشه‌ی تلخیص کننده یا مصلح تاریخ [قدیم] اشاره‌ای نکرده است.

نکته‌ای که در تأیید جواب میرزا ابوالفضل به پروفسور براون در رساله ی ایّوبیّه و اسکندریّه‌ی او می‌توان از نسخه‌ی مصحّح قائنی استخراج کرد، همانا قید جمع مؤلّف به صورتِ مؤلّفون درباره‌ی نویسنده‌ی این کتاب است که می‌گوید: «مؤلّفان این کتاب از این جا خیالی و از آن جا افسانه‌ای گرفتند تا طبایع بدان بیشتر بگراید و غالب گوش‌ها بدان اُنس یابد…»، لفظ «مؤلّفوه» به خطّ خودِ قائنی در خاتمه‌ی کتاب تصوّر هر گونه شبهه‌ای را در این باره زایل می‌کند و نشان می‌دهد که بیش از یک یا دو تن، به نظر نبیل قائنی، در این کار شرکت داشته‌اند و این ناسازگاری صورت تازه برآمده، حاصل اختلاف سلیقه‌ها و نظرهای مؤلّفان بوده است که او را مجبور به تصحیح و توسعه کرده است.

سه سال بعد از تصحیح محمّد قائنی از تاریخ جدید بابیّه، عبدالبهاء [عبّاس افندی] در آن تصرّف و تحریر تازه‌ای کرده و تاریخ جدید را از محور اصلی آن که در متن قدیم و تلخیص تازه تقریباً بر یک منوال باقی بوده، به محور تازه‌ای در پیرامون نقطه‌ی خانوادگی خود برگردانید و بدون آن که از مساعی پیشاهنگان این راه سخنی در میان آورد، سیّاح مقاله ی جدید را غیر از سیّاح تاریخ جدید معرفی می‌کند که در مسیر کتاب جلال الدّولة ی میرزا فتحعلی، برای سیاحت کلّی به ایران آمده بود و درباره ی جدیدی‌ها بیش از جلال الدّوله در مکتوبات میرزا فتحعلی توجّه، عنایت و دلسوزی از طرف این سیّاح کرده است.

هدفِ سیاحتِ سیّاحِ مقاله ی او بیش از سیّاح تاریخ جدید، تقویت و تأیید کار پدرش و پیروان او بوده و به سیّد باب و بابیان، مانند عواملِ مقدّماتیِ پیشاهنگ و چاوش وصول مسافران بعدی می‌نگرد.

هنوز به کسب این اطّلاعات نایل نشده ام که آیا از آن دو روایت مفصّل، نسخه‌ای در عكّاء و حیفا پیش مهاجرانِ بهائی فلسطین وجود دارد یا نه. همین قدر سکوت عبدالبهاء در موقعی که ذکر خیری پس از مرگ نبیل قائنی در رساله ی اتمام الوفاء

چاپ خارج می‌نماید و خدمات مذهبی او را می‌شمارد، از این عمل تصحیح و اصلاح او از تاریخ جدید ابداً اشاره‌ای به میان نمی‌آورد؛ بلکه به یک اثر غیر موجودی از او در مورد دیگری اشاره می‌کند که با این اثر تطبیق نمی‌کند.

مقایسه‌ای میان مقاله ی سیّاح و هر دو روایت مختصر و مفصّل از تاریخ جدید، این نکته را تأیید می‌کند که مقاله ی سیّاح بر اساس همین اصلاح تاریخ جدید تنظیم شده و در نقل مطالب، مقیاس مناسبت و شایستگی با مصلحتِ منظوره به کار می‌رود و نقل نامه‌ی بسیار قدیم میرزا حسین علی بهاء به اعلی حضرت ناصرالدّین شاه برای تأیید و حُصول تغییر وضع کلّی در روش بابیان بوده و نشان می‌دهد که اینان غیر از کسانی هستند که در شکارگاه شمیران بر سلطان حمله بردند  یا آن که در آثار تحریری خود همواره بر او تاخته و از او با عبارات بد و ناسزا یاد می‌کرده‌اند.

در اینجا سخن از شاهدوستی نسبت به شاه قاجار و دعای خیرِ مخصوصِ سلطنت و دعوت اتباع خویش به رعایت خدمت و وفا به سلطانِ عصر، ناصرالدّینشاه میرود. متأسفانه با وجودِ رسالهها و کتابهای متعددی که به وسیلهی بابیها و بهائیها برای کشفِ نقطهی اوّلیهی شروع اختلاف دو برادرِ نوری در موقع توقّف [در] ادرنه نوشته شده است، هیچیک بدین معنی اشاره نکرده‌اند که در میان دو برادر و پیروان آن ها درباره‌ی اظهارِ دوستی، ولاء و اطاعت از ناصرالدّین شاه، از آغاز تحوّل وضع وحدت نظر نبوده و شاید همین نکته، نقطه‌ی اصلی اختلاف را به وجود آورده و بعدها به تدریج وسعت یافته باشد؛ تا آن که در [سال] 1292[ق]، به تدوین و تحریر اقدس در احکام دینی منجر شده است؛ همان کتابی که در موقع تحریر جدید از آن نامی برده نشده و نشان می‌دهد که تا 1290ه[ق] هنوز تدوین نشده بود.

کسانی که بخواهند به مواردِ حک، اصلاح، کاستن و افزودن بر متن تاریخ قدیم بابیّه ضمن تاریخ جدید پی ببرند، خوب است به همان مقدّمه‌ی فارسیِ میرزا محمّد خان و پروفسور براون بر چاپ 1910[م]، از تاریخ قدیم  یا حواشی و ضمائم براون بر ترجمه‌ی انگلیسی از تاریخ جدید مراجعه کنند؛ چه، در ضمن ترجمه‌ی انگلیسی با مراجعه به متن فارسی معروف به نقطةالکاف، پژوهنده می‌تواند خود را در جریان غالب این تفاوت‌ها قرار دهد و به واسطه‌ی نُدرتِ وجودِ نسخه‌های خطّیِ کتاب و محدودی صفحات این مقاله، ذکر همه ی آن موارد در این جا مُیسّر نیست.

در خاتمه توضیح این نکته [را] لازم می‌شمارد که چند سال پیش در جواب پرسش نویسنده‌ی نام دار، سیّد محمّدعلی جمال زاده درباره‌ی کتابی که نسخه‌ای از آن را به دست آورده بودند، [به] این جانب مقاله‌ای نوشت و در یغما منتشر گردید. در آن موقع هنوز اصل نسخه صحیح نبیل قائنی را ندیده بودم و در کتاب تذکرةالوفاء نوشته‌ی عبدالبهاء بر ترجمه‌ی احوال نبیل اعظم قائنی و نبیل اکبر زرندی واقف نشده بودم و عکس نسخه‌ی میرزا حسین همدانی و عکس نسخه‌ی براون را در اختیار نداشتم و به نقل مسموعاتی از مرحومان آیتی و صبحی که از این بابت چندان جلب وثوق مرا نمی‌توانستند بکنند، درباره‌ی تاریخ جدید مطالبی نوشته شد که با نتیجه‌ی این تحقیق مبتنی بر اسناد، سازش ندارد و خوانندگان باید بدین یک که با مأخذ همراه است، بیش از آن چه بر اقوال مبلّغان سَلف مبتنی بوده، اعتماد ورزند.

3/3/1354