این روزها و در اوج جنایات جنگی رژیم غاصب اسرائیل، گروههای مختلف مدافع حقوق بشر، از طرق مختلف جنایات این رژیم را محکوم کردهاند. خوی وحشیانهی ارتش اسرائیل که در کشتار کودکان، زنان و غیر نظامیان و حمله به اماکن عمومی نظیر مدرسهی سازمان ملل در غزه نمودار شده است، تمام وجدانهای بیدار را به درد آورده و فریاد اعتراض بینالمللی را علیه این اقدامات سبعانه، در سراسر جهان به صدا در آورده است.
در این میان رفتار تشکیلات بهائیت همچون تمام سالهای گذشته تعجب برانگیز و غیر قابل دفاع است. بهائیان که «وحدت عالم انسانی» و «صلح عمومی» را از تعالیم اصلی خود معرفی میکنند، همواره پای ثابت اعتراض به وضعیت حقوق بشر در ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بودهاند و برای محکومیت کشور عزیزمان در مجامع بینالمللی، از هیچ کوششی دریغ نورزیدهاند. جملهی معروفی از رهبران بهائی در تبلیغات این گروه به چشم میخورد که میگوید: «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.» به این معنی که همهی انسانها مانند برگهای یک شاخهی درخت با یکدیگر مساوی هستند و نباید با یکدیگر به جنگ و نزاع برخیزند.
از سوی دیگر، وجود «بیت العدل»، رهبری تشکیلات بهائیت در شهر حیفا در فلسطین اشغالی، همواره این سؤال جدی را در میان ناظران سیاسی و اجتماعی برانگیخته است که چه ارتباطی میان اسرائیل و تشکیلات بهائیت وجود دارد؟ دولت غاصب اسرائیل که وجود هیچ یک از اماکن مذهبی اسلامی و حتی مسیحی را در سرزمینهای اشغالی تحمل نمیکند، چگونه با باغهای بزرگ بهائیان و معابد این فرقه در شهر حیفا هیچ مشکلی ندارد و بهائیان به راحتی به اعمال فرقه گرایانه خود در این معابد مشغولند؟
اینها همه در حالی است که تشکیلات بهائی در مقابل نسلکشی گستردهی فلسطینیان در طول سالهای گذشته و جنایات این رژیم همواره به تلخی سکوت کرده است و با این سکوت سنگین شصت ساله، همواره تلویحاً به تأیید این جنایات پرداختهاند. به راستی چگونه است که این فعالان حقوق بشر و طرفداران وحدت عالم انسانی، همواره نسبت به تضییع حقوق خود معترضند، اما هنگامی که کار به دفاع از حقوق سایر انسانهای مظلوم و محکومیت جنایتکاران تاریخ میرسد ـ حتی اگر این حوادث در بیخ گوش تشکیلات بهائی در فلسطین روی داده باشد ـ کار به مصلحت سنجی و سکوت در برابر جنایتکاران میرسد؛ آیا این نشانی دیگر از ساختگی بودن این آیین نیست؟
شاید راز این نکته را بتوان در سخنان روحیه ماکسول، همسر شوقی افندی آخرین رهبر فرقه بهائی جستجو کرد؛ آن هنگام که وی پس از دیدار با بن گورین نخستین نخست وزیر رژیم اسرائیل گفت: «ما به اینجا تعلق داریم. اگر قرار باشد قائل به تمیز و امتیاز هم شد، من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان در یکی از تازهترین کشورهای جهان نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما [بهائیت و اسرائیل] چون حلقات زنجیر به هم پیوسته است.»