شادروان عبدالحسین آیتى تفتى (۱۲۸۷.ق ــ۱۳۳۲.ش)، ادیب، شاعر، مورخ و روزنامه نگار معاصر، در شهر تفت از توابع یزد دیده به جهان گشود. بر پایه آنچه خود نوشته است، (۱) در جوانى به فراگیری علوم دینى و حوزوى مشغول گردید و پس از مرگ پدر، با کسوت روحانیّت، به کار محراب و منبر وارد گشت. بهائیان براى وى دام گستردند و بعضى از کتابهاى خود را به وسیله هاى مختلف در اختیار او نهادند تا مطالعه کند و همین امر، سبب شد که عدهای از روحانیان و متنفذان محل، وى را به گرایش به بهائیت متهم سازند. شیوع این اتهام، مردم متدین را از گرد وى پراکنده ساخت و او ناچار گردید زادگاه خویش را ترک کند. متقابلاً بهائیان آغوش گشودند و او را به جرگه خود فراخواندند. به این ترتیب، عبدالحسین به بهائیان پیوست و به دلیل بهرهمندى از نیروى بیان و قلم، به سرعت در جرگه مبلّغان مهمّ آنان قرار گرفت و بیش از بیست سال با عنوان «آواره» (لقبى که عباس افندى به او داد) (۲) به فرقه ضاله خدمت کرد و از تحسین و تقدیر پیشوایان آن (عباس افندى و نوه و جانشینش: شوقى افندى) برخوردار گشت.(۳)
از جمله خدمات مهم آیتى به بهائیت، نگارش دو جلد کتاب «الکواکبالدریه» است که از تواریخ مشهور بهائیان شمرده مى شود. به نوشته خود او در این کتاب، وى تا واپسین ایام حضور در میان بهائیان، به مدت ۲۲ سال دائماً براى تبلیغ مسلک بهائیت به اطراف جهان سفر کرده است: چند بار در ایران، قفقاز، عثمانى، سوریه، فلسطین و شامات، یک بار به ترکستان و نیز مصر و اکثر بلاد عرب. همچنین سفرى به اروپا رفته و تقریباً دویست شهر و قریه از مراکز اقامت بهائیان در شرق و غرب را دیده است. در این مسافرتها با تعداد زیادى از بهائیان قدیم و جدید اختلاط و آمیزش داشته و اصل یا رونوشت بسیارى از کتب و الواح این فرقه را مشاهده و مطالعه کرده است، به گونه اى که درمجموع، «کمتر امرى از امور تاریخى و غیر تاریخى» در موضوع بهائیت بوده که بر وى «پوشیده مانده باشد.» (۴)
آواره، نوبتى نیز به حیفا (در فلسطین) رفت و با عباس افندى، پیشواى فرقه، دیدار و مصاحبت کرد، و در آنجا بود که به قول خود: «به بطلان دعوى او و پدرش»، حسینعلى بهاء، «از جنبه مذهبى آگاه» شد و فهمید که این فرقه، جز پارهاى شعارهاى فریبنده (که تقلید از شعارهاى مورد پسند روز است) چیزى براى عرضه ندارد. آگاهى وى از فساد حال شوقى (نوه و جانشین عباس افندى) و اطلاعش از نفوذ نکردن مسلک بهاء در مغربزمین (بر خلاف ادعاها و تبلیغات فرقه) سستى و پوچى اساس این مسلک را از حیث دینى براى او روشنتر کرد و او را به این «یقین» رسانید که «این دروغ هم عطف بر دروغهاى مذهبى شده، نفوذى در جهان غرب نداشته اند و اگر گاهى عده قلیلى توجهى نموده اند از اثر خیانت حضرات و نتیجه سیاست بیگانگان است نه چیز دیگر»، و اینجا بود که خود را در برابر خدا و وجدان، مسئول و موظّف به افشاى مظالم و تباهى هاى فرقه ضاله احساس کرد و بدین منظور کتاب پیشین خود: الکواکبالدریه، را به دلیل دروغها و تحریفات تاریخى بسیارى که در آن وجود دارد فاقد ارزش و اعتبار تاریخى شمرد، (۵) و مهمتر از این، کتاب جدیدى با نام «کشفالحیل» بر ضدّ بهائیت نوشت: «چون عبدالبهاء را خائن ایران، هم از حیث مذهب و هم از حیث استقلال و سیاست شناختم، دل از مهرشان بپرداختم و خود را در زحمت و خطر دیگرى انداخته، چند هزار نفر بهائى متعصب را دشمن خود گردانیدم، براى اینکه وجدانم نگذاشت که مؤلَّفات سابقه خود را الغاء نکرده بگذرم و مانند میرزا ابوالفضل گلپایگانى به سکوت بگذرانم. لذا با الغای کتب سابقه که در تاریخ ایشان به نام ”کواکبالدریه“ نگاشته بودم و آن هم از تصرفات خودشان مصون نمانده بود بپرداختم و حقایق را که در مدت بیست سال یافته بودم در دو جلد کتاب ”کشفالحیل“ منتشر ساختم!» (۶)
آیتى در جاىجاى «کشفالحیل» و نیز مجله اش: «نمکدان»، به تفصیل توضیح داده که چگونه تدریجاً به اسرار پشت پرده بهائیت واقف، و از انحرافات سران این فرقه و پوچى اندیشه ها و خیالات آنها کاملاً آگاه گشته و این همه سبب شده است که او از این مسلک دست بردارد و (بهرغم فشار و تهدید بهائیان) مظالم و کژیهاى آنان را افشا نماید. (۷) وى بر روى دومین جلد کشفالحیل (چاپ فروردین ۱۳۰۷) شعر زیر را، که خود سروده، درج کرده است:
گر روشنى از باب بها جویى و باب
زین باب نه روشنى برآید نه جواب!
بىخانه اگر بمانى اى خانهخراب
زآن به که به سیل خانه سازى و بر آب
عدول آیتى از بهائیت، و خصوصاً افشاگرى هاى صریح و مستندش برضدّ این مسلک و بانیان و عاملان آن، خشم سران و فعالان این فرقه را به شدت برانگیخت و مایه کینه توزى، تهمتپراکنى و فحاشى آنان به او شد که نمونه آن در کلام شوقى افندى (جانشین عباس افندى، و مادح پیشین آیتى) درباره وى مشاهده میشود. (۸) و این در حالى بود که شخصى چون عباس افندى (یک سال پیش از مرگ خویش) در لوحى خطاب به وى، از او با عنوان «حضرت آواره علیه بهاء اللَّه الابهى» یاد کرده بود (۹) و حتى خود شوقى نیز ــ چنانکه گذشت ــ در آغاز از وی تجلیل کرده بود.
در پی افشاگریهای آیتى حتی ترور وی نیز از سوى سران فرقه، در دستور کار تروریستهاى بهائى قرار گرفت که اشاره به این امر، همراه شرح فشارها، توهین ها و حتى خسارتهایى را که اعضاى فرقه پس از عدول آیتى از بهائیت و افشاى ماهیت سران آن به وى وارد ساخته اند باید در کتاب خود وى خواند و مطلع شد،(۱۰) و صد البته که این فشارها و تهدیدها سودى نبخشید و کتاب مشهور آیتى در نقد مسلک بهائیت، و افشاى مظالم و مفاسد سران آن، در ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷.ش منتشر گردید و در اختیار عموم قرار گرفت و بعدها نیز بارها تجدید چاپ شد.
عبدالحسین تفتى، پس از بازگشت به دامان اسلام، نامش را از آواره به آیتى تغییر داد و در کنار تألیف کشفالحیل و آثارى چون مجلدات «نمکدان»، در دبیرستانهاى تهران و نیز مدارس یزد به تدریس رشته ادبیات مشغول گردید و نهایتاً در ۱۳۳۲.ش درگذشت.
۱ـ «شرح احوالی از مرحوم آیتی»، یغما، سال ۲۰، تیر ۴۶، صص۲۱۳-۲۱۶
۲ــ برای دستخط عباس افندی خطاب به «حضرت آواره علیه بهاءالله الابهی» و در تجلیل از او رک: عبدالحسین آیتی، کشفالحیل، همان، چ۴، ج۳، ص۱۹۹؛ فضلالله صبحی مهتدی، خاطرات صبحی درباره بابیگری و بهائیگری، فضلالله صبحی مهتدی، همان، ص۱۵۲
۳ـ برای اظهارات و الواح عباس افندی و شوقی در تجلیل از آواره رک: مکاتیب عبدالبهاء، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ج۸، ص ۸، عبدالحسین آیتی، کشفالحیل، همان، چ۷، ج۱، صص۱۴۳ــ۱۴۲، چ۴، ج۲، ص۵۰
۴ـ عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه، همان، ج۲، ص۳۳۵
۵ــ در زندگینامه خودنگاشت خویش نوشته است: «دو جلد کواکبالدریه که انشای بنده است و موادّ تاریخى آن را با هزاران اختلاف و تصرف و تقلب رؤساى بهائیه داده اند، لهذا خودم آن را معتبر نمىدانم و قطعاً استفاده تاریخى از آن نمى توان کرد. چه، مسائل مسلّمه اى که حتى مانند ادوارد براون در کتب خود نوشته و من هم کاملترش را نوشته بودم از کتابم در موقع طبع آن در مصر حذف کردهاند؛ زیرا به ضررشان تمام مىشده و تعبیرات جعلیه را جانشین آن قرار دادهاند.» رک: «شرح احوالى از مرحوم آیتى»، همان، ص۲۱۵
۶ــ همان، صص۳۱۴ــ۲۱۳
۷ـ عبدالحسین آیتی، کشفالحیل، همان، ج۳، چاپ ۴، ص۶۱
۸ ــ رک: توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، لوح قرن احبّاء شرق…، صص۱۳۸ و ۱۶۰
۹ــ برای مشاهده این لوح به خط عباس افندی رک: عبدالحسین آیتی، کشفالحیل، همان، چ۴، ج۳، ص۹۹
۱۰ـ رک: همان، چ۷، ج۱، ص۶۵؛ چ۴، ج۲، صص۱۶۳-۱۶۴؛ چ۴، ج۳، ص۱۲۵
منبع: مجله زمانه،۱۳۸۶، شماره ۶۱
نویسنده: ابوذر مظاهری