بحران سازی به بهانه “تخریب خانه بهاءالله در بغداد”
چند روز قبل یکباره یک خبر روی سایت های متعدد تشکیلات بهائی و رسانه های هوادار آنان مثل رادیو فردا ورادیو فرانسه وسایت سلطنت طلبان، رادیو بی بی سی و…قرار گرفت با این عنوان:
“خانه موسس آیین بهائیت در بغداد تخریب شده است”….
و سپس به نقل از خانم بانى دوگال نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائیان در سازمان ملل آورده است که:
(“بیت اعظم” برای مدت زیادی محل سکونت بهاءاللّه در دوران تبعید او از ایران به بغداد بود و جزئیات تخریب این خانه در نزدیکی رودخانه دجله، هنوز مشخص نیست) و گفته است:
( تخریب این خانه، موسوم به “بیت اعظم” که مکانی بسیار مقدس برای بهائیان بوده است، نه تنها پیروان این آئین، که مردم جهان را از بخش پرارزشی از میراث معنوی محروم می کند)!
جالب اینکه بی بی سی که استاد دفاع از تشکیلات بهائی است مثل همیشه بلافاصله به سراغ عرفان ثابتی رفته و از قول او نوشته است:
(این خانه از سال ۱۹۲۳ میلادی دیگر در اختیار جامعه بهاییان نبوده است….گفته می شود از این مکان که در شمال بغداد در نزدیکی حرم امام موسی کاظم در کاظمین واقع شده، سالها به عنوان اقامتگاه زائران شیعه استفاده می شده است.هنوز جزئیاتی از علت تخریب و یا صدماتی که به ساختمان این زیارتگاه وارد شده، اطلاعی در دست نیست.)
حال سوالهای ما این است:
1.اگر جزئیات این خبر چنانکه می گویند هنوز معلوم نیست چه معنی دارد چنین جوسازیهای رسانه ای و بین المللی انجام دهتد؟ این محل در سال های اخیر کاملا مخروبه بوده و ساختمانى نداشته که کسی تخریب نموده باشد.
2.خانه ای که خودشان می گویند 90 سال است در تملک آنان نبوده بلکه متعلق به جامعه شیعیان بوده و در دوره هائی از آن به عنوان پذیرائی زائران حرم کاظمین علیهماالسلام و حسینیه استفاده می شده چرا تشکیلات بهائی ادعای مالکیت و یا تصرف آن را دارد؟
3.آیا این بحران آفرینی و جوسازی و ادعاى واهى تخریب ، یک نقشه حساب شده از سوی خود تشکیلات براى تملک زمینى که متعلق به آنان نیست و نود سال است مالک دیگرى داشته ، نیست ؟
4.هرگونه تخریب اماکن مذهبى مربوط به هرکسی باشد از نظر ما مردود و محکوم است اما تشکیلات بهائی چرا وقتى که اماکن مذهبى شیعه در سامرا و کاظمین را تخریب کردند هیچگونه عکس العملی نشان نداد و بیت العدل از دادن حتى یک بیانیه خشک و خالى هم امتناع نمود؟!
5.بدون آنکه بخواهیم ربطی بین این ماجرا و عملکرد بهائیان برقرار نمائیم علاقمندیم براى افکار عمومى جهانیان کمى از تاریخچه این خانه که خانم بانى دوگال آن را میراث معنوی بهائیان بلکه جهانیان خوانده ، ارائه نموده و سابقه اى ذکر نمائیم.
اصلا علت تبعید جناب میرزا حسینعلى بهاءالله به بغداد و اقامت در این خانه چه بوده است. بد نیست براى افکارعمومى جهان توضیح داده شود که ایشان از متهمین اصلى ترور شاه بودند که دستگیر شده و به زندان افتادند و قرار بود بخاطر این اتهام به قتل برسند اما با وساطت سفیر روس از زندان رهائی و به بغداد تبعید و در این خانه سکونت گزیدند. آیا محل اقامت یک متهم به ترور و قتل، یک مکان معنوی برای بهائیان که مدعى صلح و وحدت انسانها هستند قرار می گیرد و مقدس می شود؟!( پیوست1)
6.این خانه به اذعان مورخانی مثل خانم عزیه خواهر بهاءالله در کتاب تنبیه النائمین محل توطئه بهاءالله علیه مخالفانش بوده که نقشه ترور و ضرب و شتم ازلیان را از آنجا ترتیب می داده است و بحدی جنایت در آنجا شده که عزیه خانم از قول شاهدان و بابیان این شعر را نقل می کند که:
اگر حسینعلی مظهر حسین علی ست
هزار رحمت حق بر روان پاک یزید!
حال این خانه که محل ترور و جنابت بوده جزو میراث معنوی بهائیان بلکه جامعه بشری شده است بطوری که خانم دوگال بگوید:مکانی بسیار مقدس برای بهائیان بوده است، نه تنها پیروان این آئین، که مردم جهان را از بخش پرارزشی از میراث معنوی محروم می کند).؟!( پیوست ٢)
7.این بحران سازی ها به بهانه تخریب یک خانه قدیمی در شرایطی است که روزانه صدها نفر عراقی بر اثر توطئه های استکباری به خاک و خون می غلطند و بیت العدل و جامعه بهائیان در برابر این جنایات ساکتند اما برای یک خانه ترور و قدیمی اینچنین بحران سازی و اشک افشانی می کنند …
این دوگانگی از مدعیان وحدت عالم انسانی عجیب نیست؟!
فاعتبروا یا اولی الابصار!
**************************************
پیوست ها:
پیوست١:
در وقایع سالیان نخستین پیدایش بابیه غیر از بلواوآشوب و جنگ در چند نقطه کشور توسط بابیان ،اقدام برای ترور شاه نیز در کارنامه آنان آمده است.در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیار موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا در” تنبیه النائمین ” این نسبت را تایید کرده اند.عز یه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد:میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد…اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد ! سپس میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم جناب بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: “این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد،حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.
مورخ و پژوهشگر گرانمایه محیط طباطبایی به استناد گزارشهای تاریخی و برخی قرائن دیگر اظهار کرده که رهبری بابیها که بعد از علی محمد بابیها را به منظور اجرای نقشه قتل ناصرالدین شاه قاجار به تهران فراخواند(گوهر، سال 6، ش 3، ص 178-183، ش 4ص 271-277)
نقش فعال میرزا حسینعلی در اقدامات بابیان و تصمیم جدی امیرکبیر برای فرونشاندن قیامها و شورش های آنان موحب شد که وی از میرزا حسینعلی بخواهد ایران را به قصد کربلا ترک کند،و او در شعبان 1267 به کربلا رفت (نبیل زرندی، ص 580، 584-585)؛ اما چند ماه بعد، پس از برکناری و قتل امیر کبیر،در ربیع الاول 1268 ،و صدارت یافتن میرزاآقاخان نوری ،به دعوت و توصیه شخص اخیر به تهران بازگشت. در شوال 1268، حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید (همان، ص 590-592).
از نظر حکومت مرکزی ، قرائن و شواهدی برای نقش میرزا حسینعلی نوری در طراحی این سوءقصد وجود داشت و به دستگیری او اقدام شد (زعیم الدوله تبریزی ، ص 195).میرزا یحیی نیز که عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب می دانستند و در هنگام تیراندازی به شاه در نور به سر می برد، توانسته بود با لباس درویشی و عصا و کشکول ، مخفیانه به بغداد برود (میرزا آقاخان کرمانی و روحی ، ص 301؛ حاجی میرزاجانی کاشانی ،مقدمه براون ،ص لح – لط ؛ قس نبیل زرندی ،ص 613) . او چهار ماه زودتر از بهاءالله به بغداد رسید.
پیوست ٢:
الف:ترور رقبا
پس از تبعید میرزا حسینعلی به بغداد، این شهر و شهرهای کربلا و نجف مرکز ثقل فعالیتهای بابیان شد و روز به روز بر جمعیت ایشان افزوده می شد. شماری از سران بابیه با توجه به ناتوانی میرزا یحیی در اداره امور ،و به انگیزه های دیگر،خود را «موعود بیان» خواندند. به نوشته میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی (ص 303) «کار به جایی رسید که هر کس بامدادان از خواب پیشین بر می خاست ،تن را به لباس این دعوی می آراست » و به نوشته شوقی افندی ، سومین رهبر بهائیان، فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا کردند (نیز عزیه خانم نوری، ص 42-43) .بیشتر این مدعیان با طراحی میرزا حسینعلی و همکاری میرزا یحیی یا کشته شدند و یا از ادعای خود دست برداشتند
ب- ترور همشهریان و زوار با نظارت پیشوایان :
حضور بابیان در عراقبه ویژه در کربلا و نجف، مشکلات دیگری نیز آفرید، به نوشته برخی منابع بهائی (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2 ، ص 106-107) در عراق شیوه بابیان این بود که شبهای تار، به دزدیدن ملبوس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه بپردازند، و به تعبیر میرزا حسینعلی «در اموال ناس من غیر اذن تصرف می نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می شمردند» (اشراق خاوری، 1327ش، ج 7، ص 130) .علاوه بر آن ،در میان خود بابیها نیز بازار آدمکشی رونق داشت و برخی منابع بابی از دخالت میرزا حسینعلی در این فجایع خبر داده اند ( عزیه خانم نوری، ص 15-16؛ برای فهرست کتابهای پیروان باب از گزارش کارهای میرزا حسینعلی در عراق ،عزیه خانم نوری، مقدمه ناشر، ص 2-4).