انتشار خبر ترور سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در بامداد روز جمعه، اندوه فراوانی برای جامعه ایرانی و بسیاری از اتباع غیر ایرانی به همراه داشت. مراسم نمادین و باشکوه تشییع پیکر آن شهید والامقام چه در خاک عراق و چه در شهرهای مختلف ایران بیان گر محبوبیت و جایگاه والای او در میان مردم منطقه بود. اقدام خصمانه آمریکا در ترور یکی از مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران، موجی از تحلیل ها را در سراسر دنیا به دنبال داشت و در کمتر از چند ساعت، این خبر در زمره مهم ترین اخبار رسانه های جهان قرار گرفت. بسیاری از ایرانیان سرشناسی که با حکومت جمهوری اسلامی ایران میان خوبی ندارند، شهید سپهبد سلیمانی را ستودند و او را سرباز راستین وطن نامیدند. دکتر پیروز مجتهدزاده اقدام آمریکا را به لحاظ حقوقی تروریستی نامید، و اردشیر زاهدی، وزیر امورخارجه رژیم پهلوی در گفتوگویی با بی بی سی با ستایش از شهید سپهبد سلیمانی، او را در ردیف قهرمان نظامی دیگر کشورها نظیر برنارد لاو مونتگومری، شارل دو گل، داگلاس مکآرتور و دوایت آیزنهاور قلمداد کرد و تاکید کرد: «قاسم سلیمانی یک سرباز وطنپرست بود». بسیاری از غیر ایرانی ها نیز نام شهید سپهبد سلیمانی را در مقابل رادیکالیسم افراطی به یاد دارند و از روزگاری گفتند که سوریه و عراق به سرعت توسط تروریست های افراطی به خاک و خون کشیده می شد و کسی در مقابل آنان قرار نگرفت مگر سلیمانی و هم رزمانش.
در این میان و در کمال ناباوری برخی لندن نشین ها لب به سخن گشودند و ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد سلیمانی را ستودند و سخنان غریب و دهشت آفرینی بر زبان راندند. همان هایی که ادعای صلح طلبی و مهرجویی دارند و همگان را به حقوق بشر دعوت می کنند و از حقوق محیط زیست و حقوق حیوانات دم می زنند، اما اینک با نقابی دیگر ظاهر شدند. عرفان ثابتی چهره نام آشنا و مبلغ مشهور بهائی که همواره با تشکیلات بیت العدل ارتباط نزدیکی دارد. بی پروا و صریح جملات عجیبی نسبت به سردار شهید سپهبد سلیمانی بر زبان راند. نویسنده این سطور با کمال تعجب در پی صحت انتساب این سخنان به او برآمد و مع الاسف معلوم شد که چنین سخنانی از او صادر شده که ای کاش صادر نمی شد. ثابتی در شبکه من و تو می گوید:
در کشوری که قهرمان ملی اش برای خیلی ها نه گاندی است و نه مارتین لوتر کینگ و نه ماندلا بلکه یا چمران ، قصاب کردستان است یا قاسم سلیمانی ، جلادِ سوریه است ، خیلی اتفاقا نشانه مثبتی است اگر به حقوق حیوانات اهمیت دهیم. چون در فرهنگ ایرانی، خشونت یک اصل است.
البته مبلغان دیگر بهائی نیز سخنان مشابهی بر زبان راندند که از نقل آنها صرف نظر می شود. اما بیان چند نکته خالی از لطف نیست.
نکته اول: ملاک تشخیص مفاهیمی از قبیل خشونت، صلح، قهرمان ملی و … چیست؟ آیا حضور میلیون ها نفر در تشییع پیکر شهید سپهبد سلیمانی کافی نیست تا ارزیابی شود که ملتی چگونه قهرمان ملی خود را بر می گزیند؟! یا حتی حضور جمعیت بزرگ عراقی های کاظمین و نجف حاکی از آن نیست که شهید سپهبد سلیمانی فراملی شده و در قامت یک اسطوره، از مردم رنج دیده و سرخورده از حقوق بین الملل بشر دوستانه، دلربایی می کند؟ هنگامی که سلیمانی نوامیس کُرد و اعراب سنی عراق و سوری را از چنگال دژخیمان داعش نجات داد، سازمان ملل و منادیان حقوق بشر در کجای جغرافیای عالم ایستاده بودند؟! آری، آیا قدرشناسی مردم تعیین می کند چه شخصی قهرمان ملی است یا نظر شخصی فلان مبلغ بهائی لندن نشین؟ چه غریب است که او از لندن، ایران و ایرانی را تحقیر می کند و برای آنان نسخه می پیچد و به آنان تفهیم می کند که باید قهرمان ملی دیگری داشته باشند!
نکته دوم: جدا از آنکه عرفان ثابتی به عنوان یک بهائی که همواره ادعای مساله ای به نام «ایران» را دارد و در اظهارت عجیبش، «فرهنگ ایرانی» را خشونت طلب و بی مقدار خطاب می کند این سوال به طور جدی مطرح می شود که آیا بهائیت دل مشغول «ایران» است؟ پس چگونه به احساسات میلیون ها ایرانی توهین می کند؟ آیا این سخنان بیان گر زاویه پنهان دیکتاتورمنشی و توتالیتاریسم بهائی نیست؟
نکته سوم: اگر مراد بهائیان از حقوق بشر همین قوانین موضوعه ی معروفی است که توسط سازمان ملل به نگارش درآمده، بد نیست تا ابعاد ترور شهید سپهبد سلیمانی را از منظر حقوق بین الملل مرور کنیم:
الف: سردار سلیمانی در روزی که به شهادت رسید بنا به دعوت رسمی دولت قانونی کشور عراق جهت امور مستشاری به آنجا سفر کرده بود و میهمان رسمی نخست وزیر عراق بود. دولت آمریکا با مسئولیت مستقیم رئیس جمهور خود، و با نقض فاحش حاکمیت عراق و با اقدامی تجاوزکارانه و توسل به زور (بخوانید خشونت) دست به ترور زد در حالی که در چارچوب حقوق مخاصمات مسلحانه، مطابق بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد، اصل اولیه بر عدم جواز توسل به زور است و دولت آمریکا حق توسل به زور را نداشته است.
ب: تنها اقدامات دولت ها ذیل ماده 11 و اقدامات شورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، از شمول اصل منع توسل به زور مستثنی هستند و پر واضح است که اقدام آمریکا، مشمول چنین استثنائی نخواهد بود. استثنای دوم مربوط به اقدامات شورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد است و لازمه آن صحت حمله نظامی و توسل یا حتی تهدید به زور مطابق این فصل، وجود مصوبه شورای امنیت است، در حالیکه این حمله با دستور مستقیم رییس جمهور آمریکا بدون داشتن مصوبه شورای امنیت یا حتی طرح آن در دستور کار شورای امنیت، و یا حداقل بدون داشتن تایید کنگره آمریکا صورت پذیرفته، با این حساب عملیات مسلحانه نیروهای آمریکایی در خاک عراق، «تجاوز» به تمامیت ارضی این کشور محسوب می شود. و مطابق مواد 1و 2 طرح مسئولیت بین المللی دولت2001 ، دولت آمریکا از این بابت مسئول فعل متخلفانه بین المللی خود است .
ج: این اقدام طبق بند 2 ماده 5 اصلاحی اساسنامه دیوان بین المللی کیفری مصوب 2010 جنایت محسوب می شود و رئیس جمهور آمریکا به عنوان مسئول صدور فرمان این جنایت، قابل تعقیب کیفری است.
د: حقوق قابل اعمال (applicable law) دیگر در این زمینه مربوط به اعمال قواعد حقوق بین الملل بشر در حوزه حق حیات است. اگنس کالامارد گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد، در امور اعدام های فراقضایی، خاطرنشان کرده که دولت ها حق ندارند بدون فرآیند قضایی، حق حیات را از یک انسان سلب کنند و چون میان ایران و آمریکا نیز مخاصمه مسلحانه ای وجود ندارد لذا قواعد حقوق مخاصمات مسلحانه نیز به عنوان حقوق خاص (lex specialis) در این مورد قابل اعمال نیست و همانگونه که دیوان بین المللی دادگستری در چندین پرونده از جمله رای مشورتی دیوار حائل خاطر نشان ساخته، مقررات حقوق بشر به عنوان حقوق عام قابلیت اعمال در تمامی اوضاع و احوال را دارد مگر آنکه در زمان مخاصمه مسلحانه، قاعده خاص اعمال گردد.
نکات یاد شده گوشه ای از نقض حقوق بشر و حقوق بین الملل در ماجرای ترور سپهبد سلیمانی بود و البته موارد دیگری نیز از قبیل نقض واضح قطعنامه 1269 مصوب 19 اکتبر 1999، قطعنامه 1368 مصوب 2001، و قطعنامه 1373 مصوب 28 سپتامبر 2001 شورای امنیت ملل متحد است.
در این میان داغ ننگ بر پیشانی کسانی است که از ایران دم می زنند و حامی قاتلان ایرانی هستند و از حقوق بشر می گویند و به هیچ اصل آن پایبند نیستند.