ممکن است این تصور برای سکولارها و مخالفان حکومت دینی پیش آمده باشد که بهائیت آئینی فردی است و طمعی به حکومت ندارد ! در حالی که اساسا هدف غایی و نهایی بهائیت رسیدن به حکومت است و لاغیر! آن قدر این موضوع با صراحت و شفافیت تمام در آثار بهائی بیان گردیده که که نیاز به هر تحلیلی را مرتفع میسازد. در این مختصر به دو نمونه اکتفا گردیده: ابتدا بخشی از مقالهی سردبیر سایت نگاه (از سایتهای رسمی بهائیت) و سپس فرازهایی از کلام شوقی تقدیم حضور میگردد تا جای هیچ شک و شبههای باقی نماند!
سردبیر سایت نگاه چنین مینویسد: برای بعضی نيز اين ابهام پيش آمده که اگر روزی اکثريت جامعه بهائی شودند آيا باز بهائيان در امور سياسی دخالت نخواهند کرد و ابهامات ديگر که شايد عامل اصلی آن خود بهائيان باشند که حقيقت مسئله را صحیح درک نکرده و اطلاعات کافی در اين مورد ندارند حضرت شوقی بيان زيبائی دارند که خواندنی است بدين مضمون که مشکل اصلی بهائيان اينست که از امر الهی اطلاعات ناقصی دارند (این چه دین آئینی است که حتی پیروان آن نیز اطلاعات ناقصی دارند!!!؟؟؟) و وقتی که اين اطلاعات را برای ديگران انتقال می دهند باعث ابهامات و مشکلات می شوند و حتی اگر از بهائيان سؤال شود که در آينده آيا شما حکومت خواهيد کرد يا نه بعضی جواب می دهند که ما راچه به حکومت!!! ولی با توجه به آثار حضرت شوقی و سير تکاملی ديانت بهائی از مراحل مظلوميت و مقهوريت- مجهوليت- انفصال – استقلال- رسميت- حکومت محدود و حکومت جهانی نشان می دهد که روزی خواهد آمد که ديانت بهائی دین اکثريت جامعه خواهد شد و ناگزير بايد بهائیان حکومت کنند و برای اداره جامعه بايد نقشی در سياست مملکت يا جهان داشته باشند و در آن روز ديانت بهائی نه تنها حکومت محدود و منطقه خواهد داشت بلکه حکومت جهانی نيز از آن او خواهد شد لذا درک و شناخت ما از تعليم عدم مداخله در امور سياسيه درک ناقصی بوده که می توانيم آن را به کمال برسانيم و در اين مورد مطالبی مرقوم میگردد تا معلوم شودکه مراد مفاهیم خاص سیاست مدنظر بوده است که اميد میرود مورد پسند اهل نظر واقع شود.
همان گونه که ملاحظه میگردد نه تنها بهائیان به دنبال حکومت هستند بلکه اساسا یگانه هدف و غایت نهایی بهائیت به ایجاد حکومت ختم میشود!!! به مراحل ششم و هفتم از سیر تکاملی بهائیت دقت شود!!! لذا این که بهائیت را آئینی سکولار و مخالف حکومت بدانیم، نشان از آن دارد که اصلا بهائیت را نشناختهایم! اما برای این که گفته نشود این برداشت شخصی است و ریشه در متون بهائی ندارد، اصل سخن شوقی که در بالا بدان استناد شده نیز ارائه میگردد. شوقی مراحل هفتگانهی فوق را این گونه تشریح مینماید: «دورهی مجهوليّت که اوّلين مرحله در نشو و نمای جامعهی اهل بهاست و مرحله ثانيه مظلوميّت و مقهوريّت هر دو منقضی گردد (دوران مظلومنمایی تمام میشود و دیگر دوران شهد دهید زهر دهند تمام میشود) دوره ثالث که مرحلهی انفصال شريعةالله از اديان عتيقه است چهره بگشايد و اين انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلال دين الله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پيروان جمال ابهی با تابعان اديان معتبره در انظار رؤسای جهان و اين استقلال ممهّد سبيل از برای رسميّت آئين الهی (و ظهور نصرتی عظيم شبيه و نظير فتح و فيروزی که در قرن رابع از ميلاد حضرت روح در عهد قسطنطين کبير نصيب امّت مسيحيّه گشت و اين رسميّت به مرور ايّام مبدّل و منجر به تأسيس سلطنت الهيّه و ظهور سلطه زمنيّه شارع اين امر عظيم گردد. و اين سلطنت الهيّه مآلاً به تأسيس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهی سيطرهی محيطهی ظاهری و روحانی مؤسّس آئين بهائی و تشکيل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخير است) منتهی گردد. » حضرت ولی امرالله : ظهور عدل الهى، ص 32 همانطور که در این فراز مشاهده می کنیم، جناب شوقی سير تکاملی تشكيلات بهائی را شامل هفت مرحله به قرار زیر می دانند: مجهوليت -مظلوميت و مقهوريت- انفصال – استقلال- رسميت- حکومت محدود و حکومت جهانی. در ابتدا آئین بهائی آئینی مجهول است که برای شناخته شدن خود نیاز به عبور از دوره ای با عنوان مظلومیت و مقهوریت دارد. در این دوره که به وضوح آثار آن را در عصر حاضر مشاهده میکنیم، خراش کوچی بر پیکره احبای امر به مثابه نقض حقوق بشر جلوه داده شده، در اقسا نقاط جهان صدای تنین انداز حفظ حقوق اقلیت ها به گوش می رسد. این در حالی است که در روزگار کنونی کودکان بی گناه و خانواده های بی شماری در گوشه و کنار جهان کشتار شده، پس از طی مدتی گورهای دسته جمعی آنها کشف می شود ولی سخنی از نقض حقوق بشر از منادیان بهائی برای احقاق حق آنها شنیده نمی شود. به راستی چرا بیت العدل و جامعه بهائی به طور رسمی نسبت کشتار های مردم عامی غزه، سوریه و … واکنش نشان نداده، از آنها به عنوان نقض حقوق بشر داد سخن سر نمی دهند؟! اما پس از گذشت این مرحله، بهائیان به عنوان دینی رسمی شناخته شده اعلان استقلال می کنند. جوامع بسیاری آنها را به رسمیت می شناسند. البته توجه داریم که جامعه بهائی در هر کشور و منطقه ای بسته به میزان نفوذشان و آنگونه که خود را سازگار با محیط نشان داده اند، در یکی از این مراحل به سر می برند. این گونه نیست که جامعه بهائی در کل دنیا، همه در مرحله خاص یکسانی به سر ببرند. اما پس از به رسمیت رسیدن، هدف های اصلی رخ می نمایانند. در این جاست، که جناب شوقی از فرط شوق به فتح و پیروزی سلطنت الهیه در کل دنیا اشاره می کنند و آن را با فتح و فیروزی مسیحیان در قرن چهارم پس از میلاد مقایسه می کنند.
جناب شوقی هدف از مراحل قبلی را در مراحل آخری سیر تکاملی آئین بهائی به وضوح بیان می کنند. در مرحله بعدی سلطنت الهی و معنوی جای خود را در روی کره خاکی هم نشان می دهد و جلوه سیطره محیطه ظاهری در کنار سلطنت روحانی شارع این آئین بر کره زمین ظاهر شده، حکومت الهی و مادی بر پایه آئین بهائی بر عرصه گیتی آغاز می شود. در این جاست که همه جهانیان سر تعظیم-چه از نظر معنوی و چه از نظر ظاهری و مادی- به فرمانروای عالمیان که همان جناب بهاءالله و بیت العدل اعظم است، فرود آورده اظهار خاکساری خواهند کرد. این فراز ها نشان می دهد که روزی خواهد آمد که تشكيلات بهائی دین اکثريت جامعه خواهد شد و ناگزير بايد بهائیان حکومت کنند و برای اداره جامعه بايد نقشی در سياست مملکت يا جهان داشته باشند و در آن روز تشكيلات بهائی نه تنها حکومت محدود و منطقه خواهد داشت بلکه حکومت جهانی نيز از آن او خواهد بود. اگر تعالیم آئین بهائی را نگاهی کوتاه بیاندازیم، هر یک را می توانیم ابزاری برای رسیدن به هدف مربوط به یکی از این مراحل هفت گانه مشاهده کنیم. به عنوان مثال وقتی بهائیان از دمکراتیک بودن آئین خود می گویند، و یا یکی از تعالیمشان وحدت عالم انسانی است و یا برابری حقوق زن و مرد، به راحتی می توان این تعالیم را در راستای رسیدن به مرحله رسمیت دانست. با وجود این که این تعالیم سبقه بسیار طولانی تری از تاریخ ۱۷۲ ساله آئین بهائی دارند، این موارد از جمله دغدغه های انسان عصر حاضر هم هست. لذا جذابیت ویژه ای دارد و برای جلوگیری از مخالفت اغیار با این آئین و توسعه و به رسمیت رسیدن آن سودمند است. اما آیا به راستی مولفه های مثال های بالا در نصوص بهائی و عملکرد جامعه بهائی و در راس آن بیت العدل دیده می شوند؟ در مورد دمکراتیک بودن آئین بهائی سوال اصلی اینجاست که آیا تنها برقراری انتخابات نشان از جامعه دمکراتیک دارد؟ آیا برقراری دمکراسی تنها به برگزاری انتخابات در سطوح اداری مختلف خاتمه می یابد؟ همگی به خوبی می دانیم که جامعه دمکراتیک نیازمند فرایند های دمکراتیک است که از مولفه های اصلی یک فرایند دمکراتیک نظارت همگانی و برابری سیاسی می باشد. اصولا در یک جامعه دمکراتیک همه اعضا و ارکان جامعه با هم برابر بوده کسی بر دیگری رجحان ندارد. همچنین هر یک از ارکان قدرت می بایست پاسخگوی اعمال و گفتار خود باشند. اما بیت العدل اعظم خود اشاره می کند که تنها در برابر وجدانشان و خداوند مسئول و پاسخگو هستند و در اتخاذ تصمیماتشان به هیچ یک از اعضای جامعه بهائی پاسخگو نخواهند بود. به این ترتیب انتقاد از تصمیمات بیت العدل به نحوی انتقاد از خداوند میباشد.[۱۲] در این جاست که نظارت بر افعال بیت العدل ممکن نخواهد بود همچنین برابری سیاسی بین بیت العدل و دیگر از قشرها جامعه بهائی از بین خواهد رفت.[۲۵] توجه به مختصات تشکیلات آئین بهائی نشان از این دارد که این آئین نیز مانند دیگر ادیان فرایندهای غیر دمکراتیک خاص خود را دارد. احکام نازله الهی که توسط پیام آوران ادیان آورده شدهاند لازم الاجرا بوده و هر گونه چون و چرا تخطی از فرامین الهی است. همچنین در آئین بهائی دستورهای بیت العدل در هر زمانی میبایست اجرا شوند. تخطی از فرامین نیز عقوبت خاص خود را دارد. این است که دمکراتیک بودن آئین بهائی فقط منحصر به سیستم انتخاباتی آن میباشد که یکی از ارکان ساختار دمکراسی است. اما فرایندهای دمکراتیک که در بالا نیز به آنها اشاره شد که همان نظارت همگانی و برابری سیاسی میباشد در این آئین جایی ندارد.
توجه داشته باشید که در میان اعضای بیت العدل هم زنان حق عضویت ندارند. به این معنا، هیچ زنی لیاقت رهبری و مدیریت جامعه بهائی را نداشته، اصولا برابری حقوق زن و مرد شعاری برای جلب نظر و رسیدن به اهداف دیگری است. در مورد وحدت عالم انسانی، بهائیان از طرفی معتقدند که همه انسان ها میوه یک درخت بوده از یک ریشه هستند. جناب بهاءالله می گوید:” همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار. “ اما در جای دیگر ایشان خلاف این موضوع بیان جالبی دارند. ایشان می گوید: احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض” به این معنی که دوستان من ستارگان آسمانند و غیر آنها سنگ ریزه های زمین خاکی. در این جاست که دیده می شود آئین بهائی نیز به دیگران طبق نگرش ایمان و کفر نگریسته، بر این اساس یکی را از دیگری برتر می داند. یادی کنم از مطلع کلام و بیت زیبا و دلنشین صائب تبریزی. از کژی, گردند خلق از صید مطلب کامیاب راستی, خالی بیرون آرد ز آب, قلاب را به راستی که راستی سبب می شود بهائیان به هدف غایی که همان برقراری حکومت معنوی و مادی بر جهان هستی می باشد، نرسند و قلاب ماهی گیری آنها از اقیانوس پر صفا و پاک انسانیت خالی بیرون آید. به راستی بهائیان به مانند همان بچه مثال بالا، راه حقه بازی را خوب آموخته اند. با مظلومیت و دروغ و مخفی کردن هدف غایی خود، و سازگار معرفی کردن ارکان و مولفه های جامعه خود قصد فریب هر گروه و مسلکی را دارند.
حال سوال من از جامعه سکولار و فرد باورمند به سکولاریسم این است که آیا به راستی هدف آئین بهائی با باور شما یکی است؟ آیا به راستی جامعه بهائی به دنبال جدایی دین از سیاست است؟ آیا به راستی جامعه بهائی با هدف وحدت عالم انسانی تنها قصدی روحانی و معنوی را دنبال می کند، یا نگاه آینده نگری نیز به برقراری حکومت مادی و سیطره سلطنت زمینیه نیز دارد؟ آیا تلاش جامعه سکولار برای جدایی دین از سیاست، با دراز کردن دست دوستی و همراهی با جامعه بهائی با چنان هدف غایی، به ثمر خواهد نشست؟ با توجه به هدف جامعه بهائی در تشکیل حکومت معنوی و مادی، آیا باور یک فرد سکولار در چشم انداز آینده یک بهائی جایی دارد؟ به یاد سخن پا والری افتادم که می گفت: “کسی که می خواهد کارهای بزرگ انجام دهد باید به جزئیات توجه کند “ جزئیات ریز و نقشه راه جامعه بهائی از پیش تعیین شده است. این جامعه با رویکرد سازگار مآبانه خود و عدم صداقت در گفتار های متناقض، به راستی، دوستی صادق و همراهی با انصاف و باصفا برای رسیدن به هدف سکولاریسم نبوده و نخواهد بود. در این جا با مثالی سخنم را به پایان می برم. میخی گم شد. به دلیل نبودن این میخ، نعل اسبی افتاد. به دلیل نبودن اسب، جنگجویی نتوانست بجنگد. به دلیل نبودن این مرد جنگی، نتیجه جنگ، شکست شد. و به دلیل این شکست، کشوری از دست رفت. و همه این ها به خاطر یک میخ نعل اسب بود. انسان سرنوشت ساز می داند بخش عمده ای از دردسرها و نابسمانی ها و شکست ها در زندگی و کسب و کار، به دلیل بررسی نکردن کامل جزئیات و در نظر نگرفتن عواقب احتمالی آنها پیش از انجام دادن کار است. بنابراین او همیشه با درایت، به جزئیات امور و زندگی اش توجه کامل دارد. به نظر می رسد فرد سرنوشت ساز سکولار نیز برای از دست ندادن آمال دولت و کشور سکولار نیز می بایست به همین میخ های گم شده در نصوص بهائی توجه بیشتری کند.
منبع: صفحه نقد تخصصی بهائیت
ejtnull