وحدت عالم انسانی (قسمت دوم)

0 551

سردبیر: قسمت دوم بحث وحدت عالم انسانی را با تلخیص بحث های تهاجمی ایران بهایی شروع می کنیم

 

ایران:
 

…بنده درجواب ادعاهای شما مطلب نوشته ام واینک نیز چون سفارش فرموده اید به کتبتان مراجعه کنم، مجبورم نموده اید ادعای وحدت عالم انسانی درکتب شما را بیشتر موردبررسی قرار دهم تا فرق های اساسی آن با اصل وحدت عالم انسانی درامر بهایی روشن گردد!!! ازجمله درآن کتب چنین آمده است: امام صادق ع می فرمایند،\” هرکه درخداورسولش شک کند کافر است\”(اصول کافی،ج4،ص98)؛ حضرت محمدص وامام موسی ابن جعفرع وامام باقرع،\” هرکس منکرحضرت علی است کافراست\”(همان،صص:100_ 101وج2،ص320)؛ امام صادق ع،\” کسی که با قران وسنت محمدص مخالفت کند کافر است\”(همان،ج1،ص89)؛ امام باقر،\”برای کافر به ولایت علی جامه ای آتشین بریده شده\”(همان،ج2،ص292)؛ودرهمان منبع، ص304، امام باقرع فرموده اند منکرامامت علی ع دوزخی است ودرآن جاودان می ماند.(توجه داشته باشید که \”اصول کافی\” یکی از چهار کتاب مورد اعتماد فرقهءشیعه است!!!). نیز،\” انّما المشرکون نجسٌ\”(قران مجید،توبه،28؛ ازجمله تعاریف ارائه شده برای مشرکین دراین آیهء مبارکه است که می فرماید، \” ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرّقوا دینهم وکانوا شیعأ\”. یعنی مباشیدازمشرکان ازآنانکه پاره پاره کردنددینشان را و شدند گروهها./ به نقل از قران شمارهء9).ودرکتاب، \” نشانه های ظهور\” ازمرحوم حاج شیخ محمد خادمی شیرازی،ازانتشارات مسجد جمکران،چاپ هفتم، 1383،صص:38_39، به نقل ازامام صادق ع از رسول اکرم ص ، می نویسد،\” هرکه ما اهل بیت را دشمن دارد، خداوند[عزوجل] اورا یهودی برانگیزد. سؤال شد: یا رسول الله! اگرچه شهادتین بگوید؟ فرمودند: بله. درنتیجهء دوکلمهءشهادت(اشهدان لا اله الا الله واشهد ان محمدأ رسول الله) فقط جان اومحفوظ می ماند و یا از پرداخت جزیه معاف می شود. سپس ادامه دادند: هرکسی که ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی برانگیزد. پرسیدند: چگونه ای رسول خدا؟ فرمودند: اگرزمان دجال را در یابد به او ایمان آورد\”…بنابراین،زیان دشمنی بااهل بیت سلام الله علیهم اجمعین را می توان این گونه خلاصه کرد: 1- محشورشدن درروزقیامت با یهودیان….4- مخلّد بودن درآتش…\”(پایان نقل قول).

 

ملاحظه می فرمایید که موارد فوق فقط مختص کافرانی که علیه اسلام قیام به جنگ می کنند نیست ، بلکه کلأ کافرندوتنها فرق این است که با آنها که می جنگند مقابله نیز می شود. به این ترتیب پاسخ آنچه را که قبلأ نوشته ایدنیز بی اثر می شود!!!چنین نوشته بودید:\” . دوست عزیز ‏تقوا ایجاب می کند که مثال های قرآنی را که در همه ی آنان (کاف) تمثیل به کار برده شده ‏است، با این سخن حضرت عبدالبهاء برابر ننهید. یا مسخ شدن گروهی از بنی اسرائیل را به ‏صورت بوزینه و خوک، که عذاب الاهی بر آنان بوده است، با این سخن حضرت عبدالبهاء برابر ننهید\”. نجس دانستن همین کفار، چه بااسلام بجنگندوچه نجنگند ازاحادیث زیر پیداست: دراصول کافی، ج4،ص467 سه حدیث ازائمه باقر و صادق ع آمده است که اگرمسلمان بخواهد با یهود و مسیحی دست دهد ومصافحه کند باید از پشت جامه باشد واگر با دست لخت دست دهد دست را باید شست. یا اگر با کافر ذمی( یعنی یهودی ومسیحی وگبری_زردشتی_که درذمهء اسلامند) دست داده شود باید دست را به خاک یا دیوار بمالد، واگر طرف ناصبی( یعنی دشمن اهل بیت پیغمبر) باشد باید دست را شست. واگر گبر باشد باید دست را شست و وضو نساخت.رسائل فقهیهءحضرات آیات عظام ، ونیز تواریخ عهدقاجار وپهلوی وقبل ازآنها شواهدی دیگربر نجس دانستن اقلیت های مذهبی درایران عزیز است. به این ترتیب وقتی وضع اقلیت های رسمی ایران چنین است ، حال وروز بهاییان معلوم است که چه سان بوده وهست!!! وتعجب دراین است که با چنین حکم نجاستی،چطور دوستان عزیز مدعی وحدت عالم انسانی در کتبشان هستند!!! اگرادعا نمی کردند مسأله ای نبود، ولی چون ادعا کردند، به چالش عجیب می افتند!!! \”ب پ\”ای که از\” گاو گفتن\” اظهار خجالت کرده، دربارهء\”خاک\” یا \”دیوار\” را پاک کنندهء نجاست دگر اندیشانْ دانستن، چه عکس العملی نشان خواهد داد؟!!!با این توضیحات دگراندیشان چه احساسی خواهند داشت؟!! شاد یا ناراحت یا متعجب ویا دوان به سوی آینه؟!! ونیز ادعای این که بنده را دوست دارید نیز زیر سؤال می رود(اصول کافی،ج4،صص:91-92؛…..). همچنین روشن می گرددکه طبق مطالب فوق برای شما دشوارنبوده است که بهاییان را مشرک وکافر دانید، واساسأ به همین خاطر است که سایت ب پ را تأسیس کرده اید!!! اگر این طور نیست باید پرسید،\” آیا شما مسلمانید؟\” اگر بله از چه \”فرقه ای\”؟ واگرازعزیزان شیعه هستید، از کدام مرجع تقلید ، پیروی می کنید؟…

 

جویا:

 

به ایران عزیز سلام و درود عرض می کنم. جسارتا نخست چند نکته را یاد آوری می کنم:‏

‏1- لطفا کمی خلاصه تر بنویسید. می توانید مطالبتان را طی چند قسمت جداگانه ارسال ‏فرمایید و پس از بحث و بررسی، قسمت دیگری از بیانات خود را ارسال فرمایید. ‏گمان می کنم برای آن که ما هم بتوانیم به همان روش مورد علاقه ی جناب ‏عالی(‏slow otion‎‏ ) عمل کنیم، لازمه اش خلاصه نویسی است.‏

‏2-‏ از علائم نگارشی که استفاده ی زیادش موجب سرگیجه می شود، به اندازه ی معمول ‏استفاده فرمایید.‏

‏3- کلمات را جداگانه بنویسید تا در خواندن عبارات دچار سردرگمی نشویم. ‏

‏4-همان گونه که در بیان آیات قرآن و نهج البلاغه آدرس و مدرک ارائه می فرمایید، در ‏بیان آن چه که به عنوان روایت از آن ها یاد می کنید، همین شیوه ی پسندیده را ‏مراعات فرمایید. چنان که سند سخن « الطرق إلی الله…» را ارائه نفرموده اید.‏

‏5- ‏بخش قابل توجهی از بیانات جناب عالی حاوی پندها و اندرزهایی است که البته مفید ‏و درس آموزند، به ویژه قسمت هایی را که از منابع اسلامی نقل می فرمایید، اما به ‏راستی ربط چندانی به مباحث مورد نظر ندارند. ‏

‏6-‏ هر کاربری مسئولیت نوشته های خودش را به عهده دارد. لطفا هر نوشته ای را به ‏حساب سایت نگذارید و نوشته ی هر کاربر را جداگانه پاسخ دهید. ‏

و اما اصل مطلب: بنده از شما خواسته بودم برای آن که بدانیم بر سر کدام گور می خواهیم ‏گریه کنیم، منظور حضرات پیشوایان بهایی را از تعلیم وحدت عالم انسانی به روشنی بیان ‏بفرمایید تا سر بی صاحب نتراشیم. دوست گرامی تا زمانی که معلوم نشود بهائیت از این تعلیم ‏دقیقا چه منظوری دارد، چنان که عرض کرده ام و دوباره هم می گویم، آب در هاون کوفته ‏ایم. در ضمن بنده معلوم هنوز معلوم نکرده ام که چه کسی غش می ورزد و اصلا لزومی ندارد ‏که من این را معلوم کنم، حقیر گفته ام خوب است تعلیم وحدت عالم انسانی بیان شود، تا سیه ‏روی شود آن که در او غش باشد. از کجا معلوم که سیه روی کیست؟ بنده مجددا، مجدانه از ‏جناب عالی خواهش می کنم- البته مختصر و مفید- تعلیم وحدت عالم انسانی را توضیح ‏دهید تا پس از آن در این مقوله سخن بگوییم. ‏

 

کامران:

 

ایران عزیز

ظاهرا شما به علت کهولت سنتان که از دوره پهلوی تا حالا معلوم نیست چند سال است آشنایی چندانی با اینگونه سایتها ندارید چون این در این سایت مطلبی از طرف سردبیر ارائه نمی شود و فقط ایشان عنوان هایی را برای بحث و پ‍ژوهش علمی باز می کند و این کاربران هستند که در آنجا نظرات و تحقیقات خود را ارائه می دهند و همانطور که شما الان نظراتتان را گفته اید و آسمون و ریسمون را بهم بافته اید به طوری که معلوم نمی شود آخر اصل حرف شما چیست می توانید آموزه های دیانت بهایی را در این جا قرار دهید و از آنها دفاع کنید و البته هر کاربری هم نظرات خود را ارائه می دهد البته این هم نظر بنده است که فکر می کنم سردبیر عزیز هم قبول داشته باشد.

بالاخره به ما یک تاریخی را اعلام کنید که در آن تاریخ به سایت مراجعه کنیم و جواب شما را در مورد گاو بودن خلقت سیاهان آفریقایی مشاهده کنیم . دیگه خسته شدم از اینکه شما مرتب می نویسید من جواب دارم ولی نمی گویم حداقل یکی از این همه جوابی را که آماده کرده اید بگویید تا ادعایتان را باورکنیم!!!

آخرش ما نفهمیدیم شما اسلام را قبول دارید یا نه؟ اگر قبول ندارید پس چرا این همه ادعای بیهوده میکنی؟ و اگر هم قبول داری پس در چیزی که هردو با هم مشترکیم که دیگر دعوا نداریم اگر هم شما سوالی برایتان پیش آمده در مورد اسلام از بزرگان خودتان که آنها هم طبق فرمایش شما اسلام را قبول دارند بپرس و جواب سوالت را بگیر و بحث را بیش از این منحرف نکن.

 

راستی شما که اسلام را قبول دارید از این فرقه هایی که می گویی کدامش را قبول داری؟

 

خدایا ! پروردگارا ! جواب \” گاو بودن سیاهان آفریقایی \” را برای ما مشخص کن.

آمین یا رب العالمین.

 

ایران:

دوستان عزیز ب پ فعلأ بدون اظهارنظرراجع به نظرات اخیر شما، به علت اطاعت اوامر شما دررعایت اختصار، لطفأ بفرماییدچرا مطلب بنده را که قبل از بحث فعلی درقسمت پیشنهادهای سایتتان گذاشتم، نشان نداده ونمی دهید؟!! ضمنأ پاسخ بعدی ممکن است دوسه روزی دیر شود! بی تابی نفرمایید! تقدیم خواهد شد!

 

جویا:

ایران عزیز دلم برایت تنگ شده است. از آخرین گفت و گوی ما و شما که 85/11/10 بود، هم اینک هشت روز می گذرد و هنوز پاسخی دریافت نکرده ایم. مانعی ندارد، دوسه روز دیگر صبر می کنیم. ما صبر ایوب داریم. بیش از صد و شصت سال است که صبوری کرده ایم. این دو سه روز هم رویش. خواهش می کنم به پرسش مطرح شده توسط حقیر که حقیقت وحدت عالم انسانی در بهائیت چیست، و آن هم لطفا خلاصه و با رعایت دو «میم» یعنی مفید و مختصر، پاسخ بفرمایید. در ضمن از سر دبیر محترم هم خواهش می کنم پیشنهاد جناب ایران را مطرح کنند تا ایشان بهانه ی دیگری نداشته باشند. نکته ی آخر آن که جناب ایران حقیر برخی افاضات شما را در سایتتان دیدم. آن جا هم پُر می نویسید. توصیه ی دوستانه دارم که فرهنگ سایت نویسی را رعایت فرمایید. یعنی حتی المقدور خلاصه تر بنویسید. متشکرم از جسارت وارده پوزش می طلبم.

 

سهیل:

دوستان عزیز

ایران قول داده است تا تحقیقات خود را در پاسخ به توهین حضرت عبدالبها به سیاهان بیچاره افریقایی جهت استحضار خوانندگان ارایه نماید اما از انجا که ایران عزیز کارش مقداری سبک شود من پیشدستی میکنم و مطلب اورا از مقاله اش جهت اطلاع عرض مینمایم لطفا به جواب ایران توجه فرمایید قطعا بهرمند خواهید شد

….آیا خیلی عجیب است اگر کسانی را که رسم آدمخواری در میان آنان موجود بود، روابط جنسی آنان کاملاً آزاد بود و سنت ازدواج در میانشان وجود نداشت، همواره با یکدیگر در جنگ و جدال بودند، از هر علم و صنعتی محروم بودند و زندگی خود را تنها از راه جمع‌آوری گیاهان موجود در طبیعت تأمین می‌کردند، و خلاصه به کلی از آثار تمدن انسانی بی‌بهره‌ بودند به حیوان تشبیه کرد؟! آن هم به حیوان مبارکی مثل گاو که تنها مشهور به نادانی است، نه به حیوانات درنده و وحشی! خود این تشبیه دلالت بر آن دارد که تنها مشکل این انسانها نادانی و عدم تربیت است و ذاتاً هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارند.

من منتظر نظر دوستان در توجیه ایران به این که چرا حضرت عبدالبها سیاهان افریقایی را اینگونه توصیف کرده است میمانم و قضاوت را به خودتان میسپارم راستی اگر ادرس بیان فوق را خواستید از ایران بپرسید.باتشکر سهیل.

 

جویا:

ضمن تشکر از جناب سهیل نظر دوستان عزیز را به یک نکته ی دیگر هم جلب می کنم. توجه بفرمایید که جناب عبدالبهاء سیاهان آفریقا را به گاو «تشبیه» نفرموده است. سخن ایشان آن است که آنان خلق الله البقر علی صورة البشرند. اصلا آفرینش آنان را گاو می داند. سخن از تشبیه در میان نیست. اصل خلقتشان گاو است!!

 

ایران:

… واما کاربران \”منتظری\” که ذکر می کنید، چه کسانی هستند؟ آیا خود شما وهمین دوستانی که تاحال بنده را مورد عنایات خود قرار داده اند منظور نظرند؟! اگر چنین است بنده سر قول خود هستم واگرچه تا حال ضمن بعضی مطالب قبلی ام پاسخ شما را تقدیم کرده ام، ولی ان شاءالله مجددأ واضح تر جواب تقدیم خواهد شد، امّا همان طور که مستحضرید، ارائهء پاسخ را موکول به جواب چند سؤال خودازشما، که طبق اوامرتان علمی ومنطقی نیز هستند، نموده بودم که هنوزجواب آن را دریافت نکرده ام! چون امرفرموده اید مختصرتر بنویسم، پاسخ کاربران محترم \”جویا\”، \”کم\” و \”سهیل\”، بعدآ تقدیم خواهدشد! هنوزدوستتان دارم.

 

سردبیر:

جناب ایران

پس حدس ما درست در آمد که شما شجاعت آن را نداریدکه مطالب ما را در سایت خود بگذارید آنوقت ما را به بی انصافی متهم می کنید!

به شما توصیه می کنیم به جای فحاشی به سردبیر و دست اندر کاران و سابقهتراشی موهوم و مضحک برای آنها ،جواب علمی کاربران را بدهید و بیش از اینآنها را در انتظار نگذارید.چنانچه باز هم در آخر متن مفصل خود ،آنها را به آینده حوالت فرموده اید:…\”پاسخ کاربران محترم \”جویا\”، \”کم\” و \”سهیل\”، بعدآ تقدیم خواهدشد \”!

بر این جفاها صبر نکنیم چه کنیم؟!

منتظر می مانیم…

 

جویا:

پس از مدت ها که دیده به سایت دوختیم تا از «نقطه نظر» های جناب ایران در باره ی وحدت عالم انسانی مورد ادعای بهائیت آگاه شویم، باز هم شاهد همان سخنان تکراری و نامربوط شدیم. دوست عزیز برای چندمین بار بنده از شما درخواست کردم برای آن که معلوممان شود که منظور از وحدت عالم انسانی در نگاه پیشوایان بهایی چیست، شما به بیان و زبان آنان وحدت عالم انسانی را تبیین بفرمایید تا بحثمان سیر درستی داشته باشد. حقیر دو سه روز دیگر صبر می کنم و اگر از جانب شما پاسخی دریافت نکردم، خود مبتنی بر آن چه که حضرات بهاء الله و عبدالبهاء افاضه فرموده اند، وحدت عالم انسانی را طرح و بررسی می کنم. باز هم از جناب ایران تقاضا می کنم از حاشیه پردازی و نیز پرگویی بپرهیزند و به اصل مطلب بپردازند. زیاده عرضی نیست.

 

کامران:

با سلام خدمت تمامی دوستان

جناب سردبیر

در سایتهای بهایی برای مطلب سیاهان افریقا جوابی ارائه شده که من آن را در اینجا می آورم و خواهشمندم اگر دوستان پاسخی برای این مطلب دارند بفرمایند تا بحث بیش از این به بیراهه نرود.

با تشکر

وحدت عالم انسانی و اهانت به سیاهان

 

نگارش: شینتو

۱۷ بهمن ۱۳۸۵

وقتی عنوان سایت بهائی پژوهی به گوش می‌خورد این امید زنده می‌شود که بالاخره بعد از سالهای سال تهمت و افترای فراوان که در نهایت بی‌انصافی در کشور ایران به دیانت بهائی وارد شده است افرادی پیدا شده‌اند که به جای گوش سپردن به اتهامات وارده از طرف دشمنان، طالب تحقیق در مورد دیانت بهائی‌اند. کلمهء پژوهش و research که در عنوان این سایت دیده می‌شود بسیار امیدبخش است چون نشان از حقیقت جویی و انصاف دارد. اما متأسفانه با ورود به این سایت همهء امیدها برباد می‌رود و می‌بینیم که تحت عنوان پژوهش همچنان بازار تهمت و افترا و بی‌انصافی گرم است.

 

در اینجا به یکی از مقالات مندرج در این سایت، تحت عنوان وحدت عالم انسانی و اهانت به سیاهان افریقا می‌پردازیم که در تاریخ 8 آذر 1385 توسط سردبیر محترم این سایت نوشته شده است. علت انتخاب این مقاله آن است که منصفانه‌ترین مقالهء این سایت (به نظر نگارنده) است، زیرا به جای اینکه به دروغهای عجیب و غریب متوسل شود به یکی از بیانات حضرت عبدالبهاء استناد می‌کند که بیان موثقی است. اما ببینیم از این بیان چگونه استفاده شده است.

 

هدف این مقاله آن است که نشان دهد دیانت بهائی علی‌رغم این که هدف خود را وحدت عالم انسانی اعلام می‌کند، دیدگاهی نژادپرستانه دارد. قسمت اعظم مقاله به اثبات این مطلب می‌پردازد که دیانت مقدس اسلام مخالف نژادپرستی است و این حقیقتی است که بهائیان نه تنها با آن هیچ مخالفتی ندارند، بلکه تأییدی است برای اعتقاد ایشان به این تعلیم اساسی دیانت بهائی که اساس ادیان الهی یکی است. اما باید دید هدف سردبیر محترم از ذکر این موضوع چیست؟ غیر از آن است که می‌خواهند با این کار برتری دیانت اسلام را بر دیانت بهائی ثابت کنند و با مقایسهء آیات مبارکهء قرآن مجید با بیان حضرت عبدالبهاء، دیانت بهائی را به خیال خود تحقیر نمایند؟ بنابراین از همان ابتدا کار خود را با یک پیش‌داوری آغاز کرده‌اند و پیش‌داوری هم که در پژوهش منصفانه جایی ندارد.

سپس قبل از آن که بیان حضرت عبدالبها را که هدف نقد آن را دارند ذکر کنند نیت ایشان را از این بیان »خودشیرینی یا هر هدف دیگری که داشته» بیان می‌نمایند. این عبارت خودش نشان‌دهندهء غرض‌ورزی ایشان است، چون چه دلیلی برای ذکر آن می‌توان تصور کرد جز این که قصد تحقیر و توهین به ایشان را دارند؟

بالاخره در خطوط آخر مقاله به اصل بیانی که مورد اعتراض سردبیر محترم است می‌رسیم: مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند آنان متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در واشنگتن صحبت های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته ها پی می برند.

به گفتهء سردبیر محترم این بیان نشانهء نژادپرستی حضرت عبدالبهاء است واینکه ایشان سیاهپوستان را »گاوهایی در صورت انسان» می‌دانند.

هدف نگارنده در این مقاله بررسی این اعتراض است، چون صرف نظر از جانبداری و عدم بی‌طرفی که در سراسر مقالهء مورد بحث موج می‌زند، به هرحال این اعتراضی است که هر فرد منصفی هم، اگر اطلاعات کافی دربارهء دیانت بهائی نداشته باشد، شاید مطرح نماید. در پاسخ به این اعتراض سه نکته به نظر نگارنده می‌رسد که مطرح می‌گردد، به این امید که مورد نقد ارباب انصاف قرار گیرد:

1- این بیان حضرت عبدالبهاء را شاید کسی بتواند توهینی به سیاهپوستان افریقا بداند، اما آن را نشانهء نژادپرستی دانستن ممکن نیست، زیرا اگر بحث نژادپرستی باشد فرقی میان سیاهان افریقا و امریکا در میان نیست، چون از یک نژادند. برعکس، این بیان کاملاً برخلاف آنچه در مقالهء مذکور آمده است نشانهء اعتقاد بهائی به عدم تفاوتهای نژادی است، چون تفاوت در تربیت را عامل اصلی تفاوت سیاهان افریقا و امریکا دانسته‌اند: و همچنین ملاحظه فرما که نوع بشر اگر از تربیت و تعلیم محروم ماند جسم مسموم گردد چه که اقوام متوحّشه بهیچوجه از حیوان امتیازی ندارند. مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان آمریک این ها خلق اللّه البقر علی صورة البشرند آنان متمدّن و با هوش و فرهنک حتّی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در واشنگتن صحبت های مفصّل شد مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته ها پی میبرند. پس چه فرق است میان این دو نوع سیاه یکی در اسفل جهل و دیگری در اوج مدنیّت جز تربیت؟یقین است تعلیم و تربیت سبب عزّت آنان و عدم تربیت سبب ذلّت اینان میشود. پس از این معلوم شد که تربیت از لوازم عالم مدنیّت است همانطور که به وضوح ملاحظه می‌شود این بیان حضرت عبدالبهاء بر نفی تفاوتهای نژادی و منسوب بودن تفاوتها به تربیت دلالت دارد.

2- بسیاری بیانات دیگر در دیانت بهائی هست که به صراحت موضع این دیانت را در مورد تفاوت نژادی روشن می‌دارد و فرد منصف باید هنگام تصمیم‌گیری در مورد این مسأله همهء آنها را در نظر آرد، نه اینکه به یک بیان اکتفا نماید. از جملهء این بیانات یکی همان است که در خود مقالهء مذکور هم آمده است: ای اهل عالم، سراپردهء یگانگی بلند شد. به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.

در همان کتاب خطابات که بیان مورد اعتراض از آن گرفته شده است بیانات متعددی است که اگر نویسندهء محترم به آنها منصفانه توجه کرده بودند این شبهه برای ایشان ایجاد نمی‌شد که بهائیان نژادپرست هستند. برای نمونه چند تا از آنها را ذکر می‌کنیم:

عجب است که اوهام چقدر در قلوب تأثیر دارد و حقیقت تأثیر ندارد خیلی غریب است. مثلاً اختلاف جنسی امر وهمی است چقدر تأثیر در آن است با وجود این که جمیع بشرند جمعی نامشان سقلاب جمعی جنس آلمان جمعی جنس فرانسه جمعی جنس انگلیس. ملاحظه نمائید این اختلاف جنس امر موهوم است ولی چقدر تأثیر و نفوذ دارد و حال آنکه جمیع بشرند. این حقیقت است که جمیع بشر نوع واحدند ولی این حقیقت تأثیر ندارد امّا این اختلاف جنسی که امر موهوم است و مجاز است تأثیر دارد. [1]

جمیع اجناس سفید و سیاه و زرد و قرمز و ملل و طوائف و قبائل در نزد خدا یکسان است. هیچیک امتیازی ندارد. [2]

در پیش خدا سفید و سیاه نیست. جمیع رنگها رنگ واحد است. [3]

پس به صراحت دیده می‌شود که حضرت عبدالبهاء معتقدند جمیع بشر نوع واحدی هستند و اختلافات جنسی (یعنی نژادی) وهم صرف است.

3- این مسأله که انسان بی‌ادب و بدکار به حیوان تشبیه شود در ادیان قبل، از جمله دیانت اسلام، و در ادبیات کشورهای مختلف، از جمله ایران، سابقهء طولانی دارد و بعید می‌دانم که نویسندهء محترم مقاله اعتراضی به آنها داشته باشند. مثلاً فکر نمی‌کنم کسی تا به حال به سعدی ایراد گرفته باشد که چرا گفته است: »تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی»

یا استغفرالله به آیات 51 و 52 سورهء مدثر ایراد گرفته باشد که چرا خداوند مجرمین را به جهنم می‌برد و آنها را خرهایی می‌نامد که از شیر فرار می‌کنند: »کَاَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌفَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَه»

آیا خیلی عجیب است اگر کسانی را که رسم آدمخواری در میان آنان موجود بود، روابط جنسی آنان کاملاً آزاد بود و سنت ازدواج در میانشان وجود نداشت، همواره با یکدیگر در جنگ و جدال بودند، از هر علم و صنعتی محروم بودند و زندگی خود را تنها از راه جمع‌آوری گیاهان موجود در طبیعت تأمین می‌کردند، و خلاصه به کلی از آثار تمدن انسانی بی‌بهره‌ بودند به حیوان تشبیه کرد؟! آن هم به حیوان مبارکی مثل گاو که تنها مشهور به نادانی است، نه به حیوانات درنده و وحشی! خود این تشبیه دلالت بر آن دارد که تنها مشکل این انسانها نادانی و عدم تربیت است و ذاتاً هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارند. 

امید است اهل انصاف خود به تحقیق در آثار بهائی پردازند و به خواندن مقالاتی که محققین، چه با انصاف و چه بی‌انصاف، می‌نگارند اکتفا ننمایند.

[1] خطابات ج3، ص41

[2] خطابات ج1، ص161

[3] خطابات ج2، ص39 

 

سردبیر:

کام عزیز

این جناب شینتو گمان می رود اصلا به سایت ما نیامده باشد چون همه جا مطالب را به سردبیر نسبت داده و او را محکوم نموده است در حالی که اگر در سایت می آمد می دید که مطالبی که او نقل کرده همه از جویاست نه سردبیر وتا آخر مقاله فحش بهایی ستیزی را به سردبیر داده است.سناریوئی که ایران آن را طراحی وانواع فحاشی ها و سابقه تراشی ها را بر آن اساس پرداخته است اما این حنا دیگر رنگ ندارد !همچون همیشه اهانت های امثال او را نادیده گرفته وفقط چند نکته را اشاره مینمایم تا نوبت پاسخ به دوستان رسد اگرچه این متن را سهیل دیده و آنقدر قسمت آخرش برای او جالب بوده که در بالا اگر ببینید آن را در 18 بهمن در سایت نقل نموده است و موید همین دیدگاه است زیرا شینتو تایید کرده که آن سیاهان گاوند و تازهبروند خدا را شکر کنند که جناب عبدالبها آنها را حیوان درنده نخوانده و به گاو قناعتنموده است و امثال این آفریقائیان را گاو گفتن عجیب نیست !!

1-چنانکه مکرر توسط جویاگفته شده در دین و کلام الهی تناقض نیست.اگر در کلمات رهبران بهایی مثل همین مورد کلمات متناقض دیده شد نقض الهی بودن ودین بودن بهائیت است.پس جواب خلق الله البقر علی صوره البشر این نیست که در جای دیگر چیز دیگری گفته چون همین تناقض چنانکه گفته شد عیب بزرگتر را ثابت می کند.

2-تحقیقات دیگری به سایت رسیده که جناب عبدالبها کسان دیگری از جمله فلاسفه را هم گاو دانسته اند بزودی نقل خواهد شد تا جناب شینتو و ایران جواب هردو را برای کاربران تدارک فرمایند.

3-دیدگاه اسلام چنانکه جویا گفته مشخص است و داستان کاف تشبیه قبلا گفته شده ضمن آنکه وحدت با امثال صدام و شارون و چنگیز و هیتلر و نرون بسیار بی ربط است.

4-از پاسخ مشعشع آخر هم که فرمودید گاو خواندن سیاهان عجیب نست و باید حیوان درنده می فرمودند محظوظ شدیم.

 

جویا:

مدتی است منتظریم تا جناب ایران یا هر بهایی دیگری برایمان تبیین کند که منظور از تعلیم وحدت عالم انسانی از منظر بهائیت چیست؟ انتظار به درازا کشید و پس از خواندن بیاناتی بی ربط و مفصل از جناب ایران، هنوز پاسخ پرسش را دریافت نکرده ایم. چنان که پیشتر هم عرض شد، اینک حقیر به بیان برخی نکات از منظر امر مبارک در باره ی تعلیم بسیار مهم و اساسی وحدت عالم انسانی می پردازم و خوانندگان گرامی را به داوری فرا می خوانم. موضوع گاو دانستن سیاهان افریقا هم از نظر خلقت و آفرینش بحثی است که در همین راستا آن را پی خواهیم گرفت.

جنایت کاران، آسوده جنایت کنید! حضرت بهاء الله حامی شماست!‏

جناب عبدالبهاء در باره ی وحدت عالم انسانی چنین می گوید:‏

جمال مبارک اعناق را از سلاسل و اغلال خلاص نمود و از جمیع قیود رهایی داد و فرمود: ‏

همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار، ‏

یعنی همه ی انسان ها میوه ی یک درخت اند و برگ های یک شاخه. اگر این سخن به این معنا باشد که ‏همگی انسان ها از یک پدر و مادر آفریده شده اند، سخن درستی است که تازگی خاصی هم ندارد، اما با ‏توجه به ادامه ی سخنان جناب عبدالبهاء در تبیین و توضیح این بیان مبارک، مطلب به گونه ی دیگری در ‏می آید. به ادامه ی بیانات جناب عبدالبهاء توجه کنید:‏

به عالم انسانی مهربانی کنید و به نوع بشر مهرپرور گردید ، ‏بیگانگان را مانند آشنا معامله نمائید و اغیار را به مثابه یار نوارش فرمایید. ‏

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

3 − 1 =