نظر اسلام در مورد وحدت عالم انسانی

0 649

جویا خطاب به ایران که نظر اسلام را در مورد وحدت خواسته است می گوید:

” وحدت عالم انسانی به آن معنا که در بهائیت آمده است، مورد قبول اسلام نیست تا شما بخواهید از آن ایراد بگیرید. کجا اسلام گفته است که گرگ های خون خوار را مانند غزالان ختن بشمارید؟ کجا اسلام گفته است مجرمان و جنایت کاران را یار مهربان باشید؟ اسلام آشکارا کافران سیاه دل رااز چهارپایان هم بدتر می داند. برای آن که بهانه از جناب ایران ستانده شود، نظر صریح و روشن اسلام را در باره ی ‏گروهی از انسان نماها عرض می کنم و مجددا به یاد می آورم آن چه را که پیشوایان ‏بهایی به ویژه جناب بهاء الله و عبدالبهاء به عنوان وحدت عالم انسانی مطرح نموده ‏اند، نه تنها به هیچ روی مورد قبول اسلام نیست، بلکه با خرد و وجدان آدمیان کاملا ‏مغایرت دارد. حقیر هر چه اصرار کردم تا جناب ایران نظر بهائیت را در باره ی ‏وحدت عالم انسانی بیان فرماید، نشد که نشد. به هر روی این مطالب تقدیم می شود ‏و در پی آن منتظریم تا پاسخی را که مدت هاست ایشان مدعی است، آماده در آستین ‏دارد، عرضه بدارد. هر رونمایی که جناب ایران بخواهند می دهیم تا دیدگان منتظرمان ‏به طلعت دل ربای وحدت عالم انسانی از منظر امر مبارک، روشن شود. ‏ 

 

1-‏‎ ‎در آموزه های ادیان الاهی، میان کافران و مشرکان با خداشناسان و یکتاپرستان ‏به کلی فرق گذاشته اند. ای کاش آیات قرآن را که‏‎ ‎‏ پیش از این آورده و فقط به ذکر ‏آدرس آن اکتفا فرموده اید، به طور کامل نقل می کردید تا خوانندگان خود داوری می ‏کردند. قرآن به دنبال همان مثالی که حضرت عالی آن را ناقص و نابه جا نقل فرموده ‏اید، به روشنی و صراحت در باره ی گروهی از انسان ها چنین می فرماید: ‏ 

 

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا ‏ یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ: ‏ 

بی تردید گروه زیادی از جنّ و انسان ها را برای جهنم آفریدیم. همان ها که دل دارند ‏اما نمی فهمند، چشم دارند، اما نمی بینند، گوش دارند، اما نمی شنوند. آنان همانند ‏چهارپایان، بلکه بدترند. آنان غافلان اند. ‏ 

به این ترتیب میان انسان های گمراهی که به هیچ روی نمی خواهند در برابر خدا ‏تسلیم باشند، با کسانی که خداشناس اند، فرقی فاحش وجود دارد. این تفاوت میان ‏انسان ها با آن چه که بهائیت به عنوان وحدت عالم انسانی مطرح می کند، وجود ‏ندارد. کسانی که خرد خویش را به کار نمی اندازند و حاضر نیستند حق را بپذیرند، ‏بی تردید همان ها هستند که قرآن از آنان چنین یاد می کند: ‏ 

 

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ: ‏ 

به راستی بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و کورهایی هستند که خرد نمی ورزند. ‏ 

و نیز می فرماید: ‏ 

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ‏ 

بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی اند که کافر شده اند. آنان ایمان نیاورده اند. ‏ 

قرآن نظر خداوند را به روشنی بیان می کند: ‏ 

وَ الَّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ: ‏ 

کسانی که کفر ورزیده اند، در این دنیا بهره می شوند و همانند چهارپایان می خورند در ‏حالی که آتش جای گاه آنان است. ‏ 

از نظر بهائیان میان چنین کسانی با مؤمنان و خدا شناسان هیچ فرقی- البته در ادعا- وجود ‏ندارد. حال آن که از نظر قرآن کسانی که مشرک و کافر و فاسق اند، با مؤمنان هیچ گاه برابر ‏نیستند.‏ 

أ فَمَن کانَ مؤمناً کَمَن کانَ فاسقاً لا یَستَوون! ‏ 

آیا کسی که مؤمن است با کسی که فاسق است، برابرند؟ هرگز!‏ 

‏ این امر روشنی است که گویا جناب ایران در پی آن بوده است که نظر قرآن و اسلام را در ‏این باره بداند. دوست گرامی دیدگاه اسلام در این مورد کاملا روشن است و هیچ تناقضی هم ‏در آموزه های قرآنی وجود ندارد. اما بدبختانه و شاید هم خوشبختانه در آموزه های امری ‏تناقض آشکاری میان سخنان پیشوایان امر وجود دارد که به هیچ روی قابل جمع با یک دیگر ‏نیست. ‏ 

‏2- چنان که گفته ام قرآن برتری آدمیان را در تقوا می داند و می فرماید که ‏گرامی ترین انسان ها نزد خداوند با تقواترین آنان هستند اما روشن است که ‏این بیان در باره ی انسان های خداشناس است نه کافران گمراه که از حیوان ‏هم بدترند. ‏ 

‏3-‏ سخن از نهج البلاغه به میان آورده اید و از خطبه ی همام یاد کرده اید. البته ‏جای بسی خوشوقتی است که یک بهایی از نهج البلاغه سخن می گوید در ‏عین حال دوست عزیز جالب است بدانید که در همین نهج البلاغه از کسانی ‏نام می برد که در ظاهر انسان اند اما در باطن حیوان. صورت آدمی دارند و ‏سیرت حیوانی. به جاست ویژگی آنان را از زبان گویا امیر سخن بشنویم: ‏ 

وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ ‏ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ. قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ. ‏ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ. یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ: أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ ‏ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ. لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ ‏ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء: ‏ 

‏… و دیگری کسی است که دانشمند نامیده می شود؛ در حالی که به راستی دانشمند نیست. ‏نادانی هایی را از نادانان و گمراهی هایی را از گمراهان فراهم آورده است و برای مردم ‏دامهایی از غرور و سخنان دروغ نهاده است. قرآن را به رأی و اندیشه ی خویش بار می کند ‏و حق را به هوای نفسش باز می گرداند. از گناهان بزرگ خود را در امان می داند و جرمهای ‏سنگین را سبک می شمارد. ادعا می کند: در شبهه ها باز می ایستم. حال آن که در دل و ‏درون و ورطه ی شبهه واقع شده است. و باز هم مدعی است که: از بدعت ها دوری می ‏گزینم. در حالی که در بستر بدعت خوابیده است. صورتش صورت انسان و قلبش قلب ‏حیوان است. باب هدایت را نمی شناسد تا از آن پیروی کند و باب کوری را هم نمی شناسد ‏تا از آن بازبدارد. به این ترتیب او مرده ی زنده است. (ظاهرا زنده و باطنا مرده است.)‏ 

راستی در ادعای وحدت عالم انسانی تکلیف چنین کسانی چیست؟ 

‏ 4 – و بالاخره آن که قرآن از کسانی دیگر یاد می کند که بزرگترین خیانت را در حق ‏بشریت و ادیان الاهی مرتکب شده اند همان که در باره شان چنین می خوانیم:‏ 

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ ‏ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فی‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدیهِمْ أَخْرِجُوا ‏ أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ ‏ تَسْتَکْبِرُونَ.‏ 

و چه کسی ستم گرتر است از آن کس که به دروغ به خداوند افترا می بندد یا آن که می گوید: ‏به من وحی می شود. در حالی که چیزی به او وحی نمی شود و نیز کسی که می گوید: من نیز ‏همانند آن آیاتی که خداوند نازل کرده است، نازل می کنم. ای کاش می دیدی ستمگران را در ‏آن هنگام که در سختی های مرگ فرو می روند و فرشتگان دستهایشان را (برای ستاندن جان ‏آنان) می گشایند و می گویند: جانهایتان را خارج کنید. هم امروز عذاب خوار کننده را به ‏خاطر سخنانی که به ناحق به خداوند نسبت می دادید و با کبر و غرور از آیات خدا روی می ‏گرداندید، بچشید.‏ 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × چهار =