منظور باب از بقیه الله

0 1,027

چنانکه معلوم است علی محمد باب ،ادعای خودش را با بابیت حضرت بقیه الله آغاز نمود.اودر سال 1260 در شیراز یکی از معدود مریدانش را واداشت تا در اذان عبارت “اشهد ان علیا قبل نبیل (علی محمد) باب بقیه الله ” را اضافه نماید(یعنی شهادت می دهم که علی محمد ،باب حضرت بقیه الله است )…

بهائیان وقتی در توجیه ادعاهای باب از جمله ادعای”بابیت حضرت بقیه الله “در می مانند می گویند منظور باب از بقیه الله آن چیزی نیست که شما فکر می کنید بلکه منظور او میرزا حسینعلی است!!

صرفنظراز مضحک بودن این ادعا و مغایرتش با متون بیشمار خود باب در تو ضیح کلمه بقیه الله ،بد نیست از نظر تاریخی نیزنگاهی به مو ضوع داشته باشیم.

اگر تاریخ جناب باب را مطالعه فرموده باشید خواهید دید که ایشان در یک جامعه ی ‏شیعی ظهور فرموده است. نامش علی محمد و آن گونه که می گویند سید بوده است. نام ‏پدرش رضا و نام مادرش فاطمه بیگم. در دوران کودکی نزد آخوندی که به مکتب شیخ احمد ‏احسایی گرایش داشته درس خوانده و در دوران جوانی هم تحت تأثیر تعالیم سید کاظم ‏رشتی جانشین شیخ احمد بوده است. عقیده ی شیخیه هم کاملا روشن است که چیست. آنان ‏همان اعتقادات شیعه را دارند و به علاوه معتقدند که یک نفر در هر زمان باید باشد که رابط ‏مردم با امام زمان باشد. به آن یک نفر رکن رابع ایمان می گویند. شیخ احمد و سید کاظم به ‏امام زمان اعتقاد کامل داشتند. توجه بفرمایید جناب نقطه ی اولی در چنین محیطی نشو و نما ‏داشته و در آن زمان و در آن محیط مردم شیعه ی ایران هنگامی که سخن از بقیة الله می ‏شنوند جز وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن العسکری نمی شناسند. بنابراین باید دید ‏که جناب باب بر اساس کدام فرهنگ و در کدام جامعه سخن گفته است. جناب باب از ‏روسیه که نیامده بود.( البته در جای خود از ارتباطات ‏آشکار ایشان با منوچهر خان گرجی عامل روسیه ی تزاری در ایران سخن خواهیم گفت) او ‏در ایران بوده و بر اساس فرهنگ قوم حرف زده است. قرآن هم می فرماید هر پیامبری که می ‏اید به لسان قوم حرف می زند. وقتی او می گوید:

” یا بقیة الله قد فدیت بکلی لک و رضیت ‏السب فی سبیلک و ما تمنیت القتل الا فی محبتک”

ای بقیة الله به کلی فدای شما بشوم و ‏راضی ام که در راه شما دشنام بشنوم و آرزویی به جز کشته شدن در راه شما ندارم. مردم و ‏حتی حروف حی( هجده نفر پیروان نخستین جناب باب) از این سخن همان را می فهمند که ‏هر شیعه ی ایرانی می فهمد. حال بعدا بهائیان ادعا کرده اند که ایشان مقصودشان حضرت بهاء ‏الله بوده است و برای اثبات این ادعا ظاهرا قوی ترین سخن همان است که دوست شما در ‏نامه اش فرموده است. از شما سئوال می کنم اگر حضرت باب حتی نام حضرت حجت بن ‏الحسن را هم برده باشد، باز نمی فرمایید که در فرهنگ ایشان حجت بن الحسن یعنی میرزا ‏حسین علی نوری ( نام جناب بهاء الله)؟

بهترین راه در دانستن ادعای نخستین جناب باب ‏مراجعه به نخستین اثر ایشان است که از قضا آن را به عنوان دلیل و سند ادعایش به جناب ‏باب الباب یعنی ملا حسین بشرویه ای که نخستین مؤمن به حضرت باب است، عرضه کرده ‏است. این کتاب تفسیر سوره ی یوسف نام دارد که به فرموده ی حضرت بهاء الله در کتاب ‏مستطاب ایقان صفحه ی 180 چاپ مصر اول و اعظم و اکبر کتب باب به شمار می آید. اجازه ‏بدهید از این کتاب برایتان دلیل بیاورم که حضرت باب در فرهنگی که شما می فرمایید چه ‏ادعایی کرده است. اشراق خاوری در صفحات 21 تا 24 رحیق مختوم، تمامی آن بخش را که ‏سورة الملک نام دارد، آورده و ما بخشی از آن‏ ‏را از ص 22 شاهد می گیریم : ‏

‏« اللهُ قَد قَدَّرَ أن یَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ ‏عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیِّ بنِ مُوسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ ‏عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّةَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً »‏ 

به درستی که خدا مقدّر کرده است که این کتاب را در تفسیر نیکوترین داستان ها(سوره ی ‏یوسف ) از نزد محمد فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند ‏جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب بر بنده‏ اش خارج ‏سازد تا از نزد ذکر حجت رساننده ی خدا بر اهل عالم باشد. ‏

می دانید که شیعیان امامان خویش را به همین ترتیب که حضرت نقطه ی اولی نام برده است ‏می شناسند. منظور از محمد فرزند حسن هم همان امام زمان و بقیة الله است. منظور از ذکر ‏هم خود جناب باب است. حال در فرهنگ جناب باب آن گونه که شما می فرمایید گویا ‏محمد بن الحسن یعنی میرزا حسین علی نوری؟! 

 

تو جیهاتشان در باره ادعای خدایی باب هم بسیار جالب و خواندنی است و جالب تر آنکه می گویند سایر پیامبران هم ادعای خدایی کرده اند !!

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیست − 1 =