بابیه (پیدایش،عقاید،اقدامات) به قلم سیدجمال الدین اسدآبادی(الافغانی)

0 1,122

          آیینی که به ادعای مردی از اهل شیراز، معروف به علی محمد، در بلاد عجم – ایران – حدود سال۱۸۴۴ ظاهر گردید. او شاگرد بعضی از شاگردان شیخ احمد زین الدین احسائی بود. شیخ احمد تصوف و فلسفه را با شریعت درآمیخت . و اعتقادات شیعه امامیه و اصول فلسفی را به طرز جدیدی با یکدیگر ترکیب نمود. و گفت آن مهدی (ع) که غایب است و شیعیان منتظر ظهور او می‌باشند در حال حاضر در یک عالم روحانی ساکن است که غیر از عالم جسمانی ما است، و نام آن عالم را جابلقا و جابلسا نامید و گفت اجسام و ابدان ساکنین آن عالم، روحانی ومانند اجسام جن و ملائکه است، که این اجسام روحانی هورقلیایی نام دارند. و این هورقلیا از اصطلاحات کیمیاگران قدیم است. شیخ احمد شاگردانش را با این دیدگاه آشنا کرد؛ و ایشان این تعلیمات را با این ویژگی ها به دیگران تعلیم می‌دادند.

           علی محمد (باب) پس از سفرادعایی به مکه، مدعی شد که  باب مهدی است و برای مدتی این ادعای خود را تبلیغ کرد. و بنای آیین ادعایی خود را بر اساس برخی عناصر و ویژگی‌های اسلامی و مسیحی و یهودی و دوآلیسم (زرتشتی گری) نهاد و لقب خود را باب  قرار داد. سپس لقب باب را کنار گذاشت و خود را «نقطه» یا «خالق حق» نامید.

ادعاهای باب 

          براساس این ادعا او مدعی بود که پیامبرساده‌ای نیست، بلکه دارای مقام الوهیت است. پس یکی از اتباع خود را ملقب به باب نمود و مبلغینی به اطراف مختلف فرستاد. سپس بنابر قول و عقیده استاد خود، شیخ احمد احسائی ، درموضوع مهدویت ادعای دوم خود را مطرح نمود که او عینا” همان مهدی است و آن جسم لطیف روحانی (مهدی در هورقلیا) در جسم مادی او حلول و ظاهر شده است.

          (از سوی دیگر) از آنجا که اعتقاد به رجعت در مذهب امامیه بوده، و همچنین موضوع تناسخ از اعتقادات طائفه باطنیه می‌باشد و این باطنیه در بیشتر بلاد ایران (عجم) برای مدت طولانی تسلّط داشته اند؛ لذا بعضی از پیروان و اتباع علی محمد ( بر اساس اعتقادات فوق‌الذکر) مدعی شدند که فرضا” امام حسن (ع) و بعضی امام حسین (ع) و بعضی غیر از آن ائمه (ع) و تابعین ائمه (ع)هستند! زیرا که این ادعاها را از سوی علی محمد در ادعای مهدویت او ملاحظه کرده بودند. (او معتقد بود) شخصیت هر شخص، که به اعتبار آن فردی از دیگری ممتاز است، اسمی خاص مانند امام حسن یا امام حسین (ع) نیست. بلکه صفات  و اخلاق ویژه ومخصوص به آن اسم است. و هرگاه  این صفات و اخلاق و احوال به صورت کامل در شخصی – در هر زمانی – پیدا شود، همانا او بدان نام نامیده می‌شود.

          با توجه به نزدیکی اعتقادات طایفه شیخیه با معتقدات باب، بسیاری از اتباع شیخ احمد احسائی به دعوت باب درآیین جدید جواب مثبت دادند. پس هنگامی که باب اقبال مردم را در قبول دعوتش مشاهده نمود ادعای خود را بالا برد و گفت پیامبر است و خداوند کتابی به نام بیان بر او نازل کرده است. او به آیه ای از قول خداوند متعال اشاره نمود که «خلق الانسان  علمه البیان» و در تفسیر آن آیه گفت که انسان همان محمد (ص) است و «بیان» همین کتابی است که بر علی محمد باب نازل شده است.

آزادی زبان عربی از قید قواعد صرف و نحو توسط باب!

          محتوای کتاب بیان توام ازعربی پراشکال و به هم ریخته وبخشی نیزبه زبان فارسی است . عربی آن دارای اشتباه وپرغلط است. پس هنگامی که از او سؤال شد چرا عربی آن دارای غلط است؟ ( وجود اغلاط صرفی – نحوی نشان دهنده نقص این کتاب است) باب پاسخ داد که حروف و کلمات در ابتدای زمان خطا و معصیت کردند و بهمین خاطر به عقوبت دچار شدند! عقوبت آن‌ها این بود که به قید «اِعراب» به زنجیر کشیده شدند! از آنجا که بعثت و برانگیخته شدن من رحمتی برای عالمیان بود پس عفو و بخشش شامل حال همه گناهکاران و خطاکاران،حتی حروف و کلمات گردید و آنها از این قیدها و زنجیرها آزاد شدند و میتوانند هرجا دلشان خواست بروند! پس اکنون شما در کتاب این غلط‌ها و اشتباهات را ملاحظه می‌کنید و این مهم نیست!

          و دیگر آنچه که به او نسبت داده می‌شود این است که او در نوشتن سریع القلم است؛ بطوری که این سرعت در نوشتن را از معجزات او شمرده‌اند! و دیگر اینکه او خود را به کلمه ذکر ملقب نمود. و مراد و مقصود او بهره برداری و استناد به آیات «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» و «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» و سایر آیات از این قبیل بود.علی محمد مردم را به آیین خود دعوت می‌کرد و بسیاری مردم عجم دعوت او را قبول کردند. پس امر او فربه گردید و قلب برخی ازمردم به او متوجه شد.

ترس و ترور

          اما بابیان و تابعان علی محمد در دل مردم رعب و وحشت انداخته و سعی ‌کردند که بر اسرار و ضمایر مردم، در خصوص عقایدشان نسبت به بابیه ، اطلاع حاصل نمایند. و اگر کسی نسبت به ایشان عقیده منفی و طعنی ‌داشت بی درنگ به آزاروقتل او اقدام می‌کردند. بسیاری از بابیان مرتکب ظلم و تعدی و نقض عهد آشکار گردیدند، بطوری که برای ترور کسانی که گمان می‌بردند نسبت به آیین آنان نگاه سوء دارد؛ خود را به اشکال مختلف، مانند گدا و سائل در می‌آوردند و بدین وسیله خون‌های بسیاری را ریختند و آن‌ها (بابیان) بیشترین شباهت را به گروه تروریستی فداییان اسماعیلی، که امر آنها در عهد فاطمیین مصرمشهور بود، داشتند.

          بابیان حتی به این حد هم اکتفا نکردند بلکه فتنه خود را در سه موضع وشهرمتوجه حکومت نمودند(مازندران،زنجان،نی ریز- م)؛ و جسارت خود را چنان بروزدادند که هیچ کس مانند آنرا قبلا نشنیده است. بطوری که برخی از بابیان به صورت عریان، و تنها با یک لنگ که به خود بسته است، با شمشیر آخته ، بسوی هزاران از نیروها و لشکریان دولتی هجوم می‌برد. زیرا ایشان معتقدند که هرکس از بابیان در جنگ‌ها کشته شود بعد از چهل روز زنده خواهد شد. بهر حال، جنگ با حکومت را شدت بخشیدند و لگام اسب‌های خود را کشیدند و مقاومت کردند و در مقابل حکومت ایستادگی نمودند. تا اینکه باب با فتوای علماء محکوم وتوسط ماموران حکومتی در تبریز، با ضرب گلوله ، در سال ۱۸۵۰ (شعبان ۱۲۶۶ قمری) کشته شد. این امرموقعی اتفاق افتاد که او ۱۸ ماه در ماکو تحت نظربود. بدن او را بعد از مرگش به خندقی انداختند. این حادثه در سال دوم از حکومت شاه فقید (ناصرالدین شاه) اتفاق افتاد. در حالی که غیربابیان می‌گویند جسد او طعمه وحوش شد و سگ‌ها آنرا دریدند و خوردند ؛ برخی اتباع باب عقیده دارند که جسد او به آسمان متصاعد شد.

          بعد از گذشت یکسال از مجازات باب، سه نفر از بابیان برای قتل شاه با سلاح وگلوله کوشش نمودند ولی موفق نشدند، و تیرشان به خطا رفت. به خاطر این عمل، بابیان مقهور حکومت شدند و عده ای از سران ایشان در طهران دستگیر، و پس از اعتراف به عضویت در گروه بابی و عدم ابراز پشیمانی از ترور شاه، کشته شدند ( از جمله ایشان زنی بود بنام قره العین که ذکر احوال او می‌آید.) این تعقیب و مجازات بابیان باعث گسترش و امتداد بابیه در ایران و هند و قسمتی از ترکیه گردید(بر اثر فرار و تبعید بابیان این امر اتفاق افتاد. م)

جانشینی باب

          این شخص (باب) در برخی از نوشته ها و رساله هایش به جوانی که از شاگردانش بود و قرار بود پس از مرگش جانشین او باشد اشاراتی کرده بود. نام این شخص یحیی و ملقب به صبح ازل بود. پس از واقعه ترور شاه، که دستگیری و مجازات بابیان شدت پیدا کرد، بسیاری از بابیان به بغداد، که از شهرهای دولت عثمانی است گریختند. در میان این فراریان یحیی صبح ازل و برادر بزرگترش، بنام میرزا حسینعلی ملقب به بهاء نیز از ایران خارج و به بغداد آمدند. یحیی صبح ازل به دستور برادرش مخفی گردید. و برادرش بهاء ادعا کرد که یحیی در میان مردم است ولی چشمان مردمان قابلیت دیدن او را ندارند!

اخراج بابیان از بغداد به ادرنه و شکاف و انشقاق بین آنها

          بدنبال توافق و اتفاق دولت عثمانی و دولت ایران برای اخراج بابیان از بغداد و انتقال آن‌ها به ادرنه، یحیی صبح ازل از اختفا خارج گردید و آشکارا به اعلان امر جانشینی خود از سوی باب و تبلیغ آیین استادش مبادرت نمود؛ و آزادانه در این جهت به سفر می ‌پرداخت. پس برادرش بهاء به او حسادت ورزید و (مقام جانشینی) او را انکار کرد و ادعا نمود که او دجّال است. پس افتراق و شقاق و دو دستگی بین آن‌ها واقع شد. گروهی که رهبری صبح ازل را پذیرفتند ازلی نامیده شدند؛ و گروه دوم بهائیه ؛ اما بابیه اسمی عامی است که درمرحله اولیه به آن‌ها اطلاق می‌شد.

          پس از مدتی دولت عثمانی احساس کرد که آن‌ها – بابیان – سوء نیت دارند و نگران شد که ممکن است  شری به پا کنند. پس صبح ازل را به قبرس تبعید کرد ، و بهاء را به عکا تبعید نمود که او در حال حاضر با جمعی ازاتباعش در آن جا به سر می‌برد.

آرا و عقاید بابیه

          آیین بابی مانند ادیان الهی به مبدا واحد معتقد است. و بنا بر رأی و قول معتقدین به بابیت،آنها همچنین همه پیامبران پیشین را قبول دارند و می‌گویند که لاهوت در ناسوت حلول کرده است (آنچه که مسیحیان به آن اعتقاد دارند). آن‌ها در خصوص ثواب و عقاب ارواح، بعد از مفارقت از بدن ها (مرگ) سخنی دارند که به توهم وخیال بیشتر شبیه است. ایشان می‌گویند نفوس طیبه، به اخلاق و معلومات صاحبانشان، لذت می‌برند؛ و نفوس خبیثه ،با ملکات رذیله و جهل و نادانی خود، متالم میشوند و درد می کشند .و این ملکات خبیثه برای بار دوم به این جهان مادی می آیند و دربازگشت ثانویه به این دنیا، متألم می‌شوند؛ و این اعتقاد به تناسخ است.

          در بابیت امر به نماز شده و آن دو رکعت است و واجب است که در صبح خوانده شود. آنها مسجدی بزرگ را در شیراز قبله خود قرار داده‌اند(منزل محل سکونت پیشین باب در شیراز) و باید بطرف آن نماز بخوانند و اگر از جهت آن مسجد منحرف شوند نماز باطل می‌شود.

          از جمله آن‌ها ماه را نوزده روز قرار داده اند. زیرا این عدد نزد بابیان مقدس است و می‌گویند اصل وحدت لاهوت از ۱۹ اقنوم (سمبل و مظهر) تشکیل یافته و رئیس این ۱۹ اقنوم باب است .در نزد بابیان مقام علی محمد باب از مقام پیامبراسلام ، حضرت محمد (ص)، بالاتر است، کما اینکه پیامبر اسلام را از عیسی بن مریم والاتر میدانند. همچنین روزه بر ایشان واجب است از آخر ماه فوریه (۱۱ اسفند) شروع می‌شود و عید فطر آن‌ها روز نوروز و اول ماه فروردین است.

           از احکام آیین بابی این است که اولین کسی از بابیان که به قدرت و سلطنت برسد بر او واجب است که جمیع بقاع متبرکه و اماکن مقدسه مانند مکه و بیت المقدس، و تمامی قبور انبیاء و اولیاء را تخریب نماید.

          نوشیدن شراب وهمچنین استفاده از دخانیات حرام است. البته در ایام خودش حرام بوده، ولی اتباعش بعدا آن ‌را حلال کردند. نوشیدن چای مستحب مؤکد است و نوشیدن آن ثواب زیادی دارد. دراحکام بابی ازدواج رسمی همزمان با دو زن جایز است و ازدواج موقت (متعه) با تعداد نامحدود زنان مجازمیباشد.همچنین خرید کنیز،به تعداد نامحدود،و داشتن روابط همسرانه با آنها مجاز  گردیده؛ و بنابرآنچه شایع است ازدواج با خواهر در نزد آنان جایز است.

       همچنین ازاحکام بابی این است که اگرکسی دروغ بگوید، یا شخصی را از پشت سربلند صدا کند، گناه کرده است و کفّاره آن سه مثقال یاقوت است؛ ولی اگر استطاعت نداشت دو روز بجای آن روزه بگیرد.

          از دیگراحکام بابیان اینکه برای بابیانی که در تهران و سایرشهرها کشته شده‌اند بر قبرهای آن‌ها بناهای مجللی ساخته شود که با انواع جواهر آراسته گردد. همچنین برهرسلطان و حاکم بابی فرض و واجب است که شمشیر خود را – بر مردم – عرضه کند (اقدام به جنگ و جهاد مسلحانه علیه غیربابیان کشورخود و مردم و حکومت های سایرکشورها نماید) که یا دیانت بابی را قبول نمایند و یا کشته شوند؛ و در این کار جزیه جایز نیست. برهر فرد بابی واجب است یک کاسه نقره و لباس نظیف داشته باشد که با کاسه نقره آب پاک و گوارا بنوشد و هنگام استراحت آن لباس را بپوشد.

ظهور انسان کامل یا من یظهره الله

          و از جمله احکام بابیه این است که بعد از باب، انسان کامل ظهورمی کند، که این اتفاق روی نمی دهد مگر بعد از گذشت سالهایی به عدد حروف (غیاث یا) المستغاث، یعنی بعد از گذشت هزار و پانصد سال تا دو هزار سال از مرگ باب.

          از دیگراحکام بابیان اینکه پوشیدن لباس بلند یکسره زنانه ، و همچنین استفاده از نقاب برای زنان، و همچنین طلاق جایز نیست. و صحیح است که گفته شود آیین بابی تا به امروز بر اساس نظام واحدی مستقرو تثبیت نبوده است. بلکه مانند شنهای روان به حرکت خود ادامه می‌دهد! گاهی در محلّی جمع می‌شود سپس به نقطه‌ای دیگر منتقل می‌شود و تلی دیگر تشکیل می‌دهد و بهمین منوال…

قره العین

          یکی از دعوت کنندگان و مبلغین امر باب زنی جوان و زیبا و خوش اندام ، و فاضله و عالمه بود بنام سلمه؛ او دختر یکی از مجتهدین ایرانی و همسر مجتهد دیگری از ایران بود. او برخلاف حکم شریعت اسلام، راسا” و بدون اطلاع و اجازه همسرش، به خواسته خویش، خود را از همسرش طلاق داد. و در حالی که باب را ندیده بود به او معتقد شد. آنها با یکدیگر مکاتبه داشتند و باب او را به لقب قره العین خطاب ‌کرد و این لقب را به او داد .

          قره العین با علما و فضلا با صورت مکشوف و بدون حجاب مناظره می‌کرد. و هنگامی که جنگ بین بابیان و لشگریان دولتی در مازندران اتفاق افتاد، او در حالی که مکشوفه الوجه بود وصورت آراسته اش آشکاربود، بابیان را تشویق و تحریص می کرد و از آنها برای جنگ یاری می‌خواست. او همچنین در اثناء اجتماع بدشت (قبل از اغاز جنگ طبرسی توسط بابیان) خطبه ای خواند و خطاب به بابیان گفت “همانا احکام شریعت اولی – یعنی اسلام – نسخ گردیده ؛ و احکام شریعت ثانویه (بابیه) هنوز بدست ما نرسیده  است. و اکنون در زمانی بسر می‌بریم که هیچ تکلیفی نیست. پس بعد از آن هرج و مرج و بی قانونی واقع گردید و آنها هرعملی را دوست داشتند و از آن لذت می بردند مرتکب شدند و زشتی ها و قبایح از آنها سر زد ….

          پس از دستگیری قره العین ، برخلاف میل و رضایتش بر او برقع پوشاندند. از او خواسته شد از بابیان برائت جوید و آزاد شود؛ ولی او امتناع کرد و بر عقیده خود اصرار ورزید.  با عدم تبری او از اقدامات بابیان، سرانجام حکم شد که او را زنده بسوزانند. اما جلاد او را خفه کرد. (در روایات تاریخی بابیه مذکور است که او خفه و سپس مدفون گردید و مطلبی درباره حکم آتش زدن و انجام این عمل نیامده است . م)

           و دیگر از احکام بابیان اینکه معلم نباید شاگردش را تنبیه کند. همچنین پرداخت وجوه صدقه و زکوه به غیربابیان جایز نیست. ولی اگر فقیربابی پیدا نشد به فقیری که برمذهب شیخ احمد احسائی است میتوان پرداخت نمود.

          بی بند و باری، لا ابالیگری و اباحی گری(هرچیز و هرکاری را مجاز و مباح دانستن، و ارتکاب هر امرغیراخلاقی را جایز دانستن است. مزدکیان و باطنیه را هم اباحی نامیده اند.( فرهنگ فارسی عمید،انتشارات امیرکبیر،چاپ چهارم،1373،تهران)) از لوازم آیین بابیان است. از جمله آن که تمام کسانی که با عقاید آنها مخالفت می‌کنند، از دید بابیان خون و جان ومالشان هدر و مباح است. و اما مشارکت آنها در اموال، این از مقتضیات آیین های جدید است. به این نحو که اهالی آیین جدید جمیع آنچه را که در تملک دارند با یکدیگربه اشتراک می‌گذارند تا هرگونه  مشکل و گرفتاری همکیشان از میان برداشته شود!

این روایتی است که سید جمال الدین مشهور به افغانی  و دیگران درباره بابیان نقل کرده اند.

درباره مقاله سید جمال الدین اسدآبادی ، بابیان، و دانشنامه البستانی 

در سال ۱۸۷۵ بطرس البستانی در بیروت اعلام کرد دست به کار تالیف و تدوین نخستین دایرةالمعارف و دانشنامه عربی به شیوه نوین شده است. خاندان سرشناس البستانی، از پیشروان نهضت ادبی معاصر عرب بودند و بطرس یکی از چهره هاي برجسته این خانواده بود.

بطرس البستانی ( ۱۸۱۹ تا ۱۸۸۳ ) از اعضاي گروهی بود که زیر نظر الی اسمیت 1 و وندایک 2 کتاب مقدس را به عربی ترجمه کردند. او موسس مدرسه ملی و نشریه الجنان در بیروت بود و فرهنگ لغت محیط المحیط را در ۱۸۷۰ منتشر کرد. پیش از محیط المحیط، او چندین کتاب در زمینه ادبیات عرب، تاریخ و ریاضیات منتشر کرده بود.3 و به سبب مکتوبات و فعالیت هاي سیاسی اش شهرت داشت. البستانی پس از به پایان رساندن تالیف فرهنگ لغت، به فکر تدوین دایرةالمعارفی به روش نوین افتاد. او این اثر را قاموس عام براي همه هنرها و مطالب4 نام نهاد و نخستین جلد آن را در ۱۸۷۶ منتشر کرد. بستانی پایه کار قاموس خود را بر ترجمه ویرایش دوم دایرةالمعارف امریکانا گذاشت و قسمتهاي دیگر را خود و فرزندش سلیم نوشتند یا به عهده اشخاص اهل فن وآگاه در موضوع مورد نظر گذاشتند.5 یکی از این اشخاص سیدجمال الدین افغانی (اسدابادی) بود که بستانی تالیف مدخل بابیت را به او سپرد.

*******

فعالیت بابیان سه دهه قبل از آن، در ۱۸۴۴ (= ۱۲۳۳ شمسی) با ادعاي میرزا علی محمد شیرازي در ایران آغاز شده بود. علی محمد ابتدا خود را باب امام دوازدهم شیعیان خواند و پس از مدتی مدعی شد خود موعود دین اسلام است و صاحب شریعتی جدید. او آیین تازه را آیین بیان نامید. جنبش بابیه به علت پنهان کاری درباره عقاید فکری خود، و مبارزه سیاسی و نظامی با حکومت قاجاری ( مبارزه آنان با حکومت قاجار که به تضعیف حکومت مرکزی ایران منجر میشد مورد حمایت پیدا و پنهان حکومت های استعماری روس و بریتانیا نیز بود.) گسترش یافت و در مدّت کوتاهی منجر به شورش هایی مسلحانه علیه حکومت مرکزي ایران شد. شدیدترینِ این درگیري ها در مازندران، زنجان، و نی ریز فارس – در مدت حدود دو سال – بود و نهایتا در  ۱۸۵۰ (= ۱۲۳۹ ) با پیگیری و اقدام امیرکبیر فرونشانده شد .

در همان سال علی محمد باب در تبریز محاکمه و اعدام شد. دو سال بعد، گروهی از بابیان کوشیدند ناصرالدین شاه را ترور کنند امّا این اقدام بی فرجام دیگربار موجب برخورد سخت حکومت با پیروان باب و مجازات و تبعید آنان شد. گروهی از پیروان آئین بیان به عثمانی تبعید شده یا گریختند. پس از چندي، در سرزمین عثمانی، بابیان به دو گروه رقیب تبدیل شدند و نزاعی خونین میان این دو گروه شکل گرفت که دیگربار به تبعید آنان، این بار در داخل خاك عثمانی، منجر شد.6

اخبار این حوادث پرشمار ، کم وبیش ، به بیرون از مرزهاي ایران رسیده بود ، اما آگاهی و اطلاع دقیقی از منشاء این اتفاقات در دست نبود . سیدجمال الدین افغانی 7 (= اسدآبادي) که در دهه ۱۸۷۰ غالبا در مصر به سر میبرد به چهره اي شناخته شده بدل شده بود. او حتی پیش از ورود به مصر، در روزنامه ها و نشریات مختلف به انعکاس نظریات خود می پرداخت که بعضی از این مقالات مشتمل بر اطلاعاتی درباره بابیان در ایران بود. از این حیث او به عنوان مطلع ترین فرد شاخص در این موضوع شناخته میشد و نویسندگان دیگر به گفته هاي او استناد میکردند. 8 همین امر باعث شد بطرس البستانی مدخل بابیه در دایرةالمعارف خود را به سیدجمال الدین بسپرد که در جلد پنجم دایرةالمعارف در ۱۸۸۲ به چاپ رسید.9

دایرةالمعارف البستانی و مقاله سیدجمال الدین در همان روزگار از محدوده بیروت فراتر رفت و در نقاط دیگر عثمانی، مصر، ایران، و حتی اروپا خوانده شد. سیدحسن تقی زاده که در آن زمان در ایران بود آن مقاله را خوانده بود. او بعدها در شرح حال جامعی که براي افغانی در مجله کاوه نوشت به آن اشاره کرد. سید جمال الدین یک مسلمان مترقی و تجدد طلب و نسبت به اسلام بسیار پرشور بود. مشارالیه گرچه متعصب نبود، ولی پیرو انحراف در دین هم نبود. مقاله او که در دائرة المعارف پطرس بستانی، راجع به بابیه نوشته، دلیل آن است که وي احساسات خوبی به آن مذهب نداشته است. 10

همین مقاله در انگلستان به دست ادوارد براون – که همواره از علاقه مندان جنبش بابی بود – رسید و درنظر او منصفانه مینمود. براون مینویسد: ”من فقط  یک بار سید جمال الدین را دیدم که گمان می کنم در پاییزسال ۱۸۹۱ پس از دومین تبعیدش از ایران، در انگلستان بود. این دیدار در خانه پرنس ملکم خان در پارك هلند بود و من هنوز خاطره زنده اي از یادآوري شخصیت گیرای او دارم. ما مدتی درباره بابی ها گفتگو کردیم زیرا او از این امر اطلاعات جامعی داشت (او شرح بی طرفانه ای در دایرةالمعارف البستانی از آنها نوشته است) ولی عقیده ای نسبت به آنها نداشت.“ 11

انتشار این مقاله در میان بابیانی که در ان زمان غالبا بهائی شده بودند موجب خشم و خصومت آنان نسبت به افغانی شد.

چنانکه سیدجمال الدین هم نوشته است جماعت بابیه چند سال پس از تبعید به بغداد، در اختلاف بر سر جانشینی باب ، به دوگروه تقسیم شدند. گروه نخست، ازلیان، پیرو میرزا یحیی نوري، ملقب به صبح ازل، جانشین تعیین شده از جانب باب بودند. وگروه دیگر بهاییان پیروان برادر بزرگتر میرزا یحیی، یعنی میرزا حسینعلی شدند.

میرزا حسینعلی نوري در ۱۸۶۶ خود را موعود آیین باب خواند و آیین بهایی را بنیان نهاد. پس اکثربابیان به او ایمان آوردند و بهایی شدند.

اینکه افغانی در مقاله خود، حق را در نزاع جانشینی به جانب صبح ازل داده بود بهاییان را سخت به خشم آورد. در هنگام سفردوم سیدجمال الدین به ایران ، پیشواي بهاییان، میرزا حسینعلی نوري، که ساکن عکا بود، و اساسا در آن زمان او به همراه اعضای خانواده و اطرافیانش به تابعیت دولت عثمانی در آمده بودند و از دولت عثمانی مستمری و مواجب ماهانه دریافت می کرد ؛ در نامه اي به این سفر و حضور او در ایران اعتراض کرد. متن این نامه که به شیوه خاص بهاءالله نوشته شده است نشان دهنده راي او درباره سیدجمال و تاثیر مقاله دایرة المعارف بستانی است .

سبحان اللّه این ایّام ظاهر شده آنچه که سبب حیرت است. از قراري که شنیده شد نفسی 12 وارد مقر سلطنت ایران گشت و جمعی بزرگان را به ارادة خود مسخّر نمود. فی الحقیقه این مقام مقام نوحه و ندبه است. آیا چه شده که مظاهر عزّت کبري ذلّت عظمی از براي خود پسندیدند؟ استقامت چه شد؟ عزّت نفس کجا رفت؟ لازال آفتاب بزرگی و دانائی از افق سماء ایران طالع و مشرق، حال به مقامی تنزّل نموده که بعضی از رجال خود را ملعب جاهلین نموده اند و شخص مذکور درباره این حزب در جرائد مصر و دائرة المعارف بیروت ذکر نموده آنچه را که سبب تحیّر صاحبان آگاهی و دانش گشت ! و بعد به پاریس توجّه نموده و جریده اي به اسم عروة الوثقی طبع کرده و به اطراف عالم فرستاده و به عکّا هم ارسال داشته و به این سبب اظهار محبّت نمود و مقصودش تدارك مافات بوده! 13   

 

مایه دیگر آزردگی بهاء و پیروانش این بود که آنان گرچه همچنان به عنوان بابی شناخته میشدند، می کوشیدند رفته رفته حساب خود را از بابیان جدا کرده و تصویري تازه از خود و آئین جدیدشان ارائه کنند تا از اتهامات پیشین، به ویژه خشونت عمومی و شورش علیه حکومت ، تبرئه شوند. بهاءاله عمده احکام خشونت آمیز باب را رد کرد و حتی نظریه سیاسی آئین بیان مبنی بر تلاش براي برکندن سلطنت قاجار و تشکیل حکومت بیانی را به کلی کنار نهاد. و بهائیان را به تابعیت کامل از هر حکومتی که تحت سلطه آن هستند فراخواند. اما مقاله دایرة المعارف بستانی بار دیگر تصویر پیشین بابیان را در انظار زنده کرد و آنان را مجددا در معرض اتهام قرار داد.

از اسناد دوره قاجار نامه اي در دست است که از این منظر بسیار با اهمیت و قابل توجه است. این نامه یا شکواییه را گروهی از بابیان (بهاییان) در تاریخ ۱۰ محرم ۱۳۰۸ / ۲۵ اگوست ۱۸۹۰ خطاب به ناصرالدین شاه نوشته اند و در آن به کناره گیري خود از هرگونه فعالیت سیاسی علیه حکومت ناصري تاکید کرده اند تا مبادا بار دیگر مورد تعقیب و آزار حکومت قرار گیرند .

در بخشی از این نامه آمده است :

…اي شهریارعالم، قسم به آفتاب حقیقت که جمیع این وقایع و فساد، اساسش از دسایس و خداع 14

بیگانگان، جمال الدین افغانی و هم افکار و تابعان اوست. این شخص گمراه، از قدیم و جدید بدخواه آوارگان بود و دشمن آزادگان. و برهان اعظم بر وضوح این مطلب آنکه جمال الدین در بلاد خارجه چون بنیاد خوارج نهاد در اکثر روزنامه ها بدگویی و ذم شدید و طعن شنیع بر بابیان اعلان نمود. افترایی نماند مگر آن که روا داشت و اسناد بدي نگذاشت مگر آن که به منتهاي تزییف 15 و تشنیع 16 بنگاشت. از آن جمله در روزنامه هاي مصر مقالات مفصله بر قدح و ذم این طایفه مرقوم نمود؛ و رساله اي در هندوستان 17 تالیف و فصل مشبعی در نکوهش حرکت و روش این طایفه ترقیم کرد. و چون بطرس البستانی دایرةالمعارف – یعنی قاموس – به لسان عربی تالیف نمود جمال الدین جمیع قبایح و شنایع و رذایل و ذمایم را جمع نمود وبه صورت مقاله اي مجسم نموده و نسبت به این طایفه داد و از مولف خواهش درج در کتاب نمود. حال آن کتب و اوراق موجود، و در ممالک خارجه منشور. حال معاذالله چگونه تصور نموده که با او طرح آمیزش ریزیم و از بلاهت و حماقت او نگریزیم … 18

این کوشش براي زدودن بدگمانی به بهاء و پیروانش – که همچنان به نام بابی شهرت داشتند – چندان سود نبخشید وسوء ظن طبقه حاکمه در ایران، به ویژه شخص ناصرالدین شاه ، تا زمان مرگش نیز نسبت به این گروه برطرف نشد. البته تنها دلیل این ناکامی لزوما ناشی از مکتوبات و مقالات سیدجمال الدین در روزنامه هاي مصر و دائرة المعارف بیروت نبود اما هرگزناخشنودي و خصومت بهاییان با او به سبب این نوع نوشته ها پایان نیافت.

این خصومت با سید جمال به همان دوره محدود نشد و تا مدتها بعد ادامه پیدا کرد. پیشوایان بعدي آیین بهایی سخت تر ازبنیانگذارشان بر او تاختند و درج مقالات وي را در جراید مصر و دائرةالمعارف بستانی، گناه نابخشودنی شمردند. عباس افندی وشوقی افندي دومین و سومین رهبر جامعه بهاییان، هر کدام چندین بار در مکتوبات خود، به بدي از او یاد کرده و او را جمال الدین بیمعنی 19 و خصم لدود 20 خوانده اند.

سید افغانی نیز از آن پس گهگاه در میان نوشته هایش به سرزنش این طایفه پرداخت. از جمله آنها سخنی بود که در رساله معروف خود به نام ”رد نیچریه“ آورد. او این رساله را به هنگام سکونتش در هند نوشت و به سال 1298 ق. در بمبئی به چاپ رساند. در آنجا نیز چنان که در مقاله دائرة المعارف اشاره کرده است بابیان را از اعقاب فکری اسماعیلیان الموت و باطنیه دانسته و گفته :

“مخفی نماند بابی هایی که در این زمان اخیر در ایران یافت شدند و هزاران خون عبادالله را به ناحق ریختند، کوچک ابدال هاي همان نیچريه اي الموت و چیله ها، یعنی کچول بردارهاي طبیعّیین گردکوه می باشند و تعلیمات آنها نمونۀ تعلیمات باطنیه است، پس باید منتظر شد که از این پس چه تأثیرهاي دیگراز اقوال آنها در امّت ایرانیه یافت خواهد شد.” 21

از مجموع سخنان و مکتوبات در دسترس جمال الدین افغانی درباره بابیه نمیتوان به طور قطع دانست که او به چه دلیل (یا دلایلی) نسبت به بابیه نظري چنین منفی داشته است.  او گروه بابیه را- چنانکه در یکی از نامه هاي خود به مویدالاسلام نوشته – عامل عقب افتادن صدساله ي اقدامات ایرانیان در“ ترقیات ملکی و ملتی“ می دانسته است. 22

ترجمه مدخل بابیه در دایرة المعارف بستانی دربالا آمد. 23 قریب به اتفاق آنچه از حوادث تاریخ در مقاله آمده با منابع تاریخی در دست، همخوانی دارد و از این جهت داوري البستانی را براي سپردن این مقاله به سیدجمال الدین باید ستود .

 

 

یادداشت ها

Eli Smith ۱

Cornelius Van Alen Van Dyck ۲

۳- نگاه کنید به مدخل بستانی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد اول

۴- دائرة المعارف: قاموس عام لکل فن ومطلب

۵، ص ۵- اسعدي، مرتضی؛ دایرة المعارف هاي شرق اسلامی، کیهان فرهنگی، خرداد و تیر ۱۳۷۵ – ۱۲۷

۶- براي تفصیل این مطالب ر.ك. مقدمه ادوارد براون بر کتاب نقطۀ الکاف. براون در نوشتن این مقدمه از همکاري علامه محمد قزوینی بهره برده است .

۷- سیدجمال الدین با شهرت هاي حسینی، اسدآبادي، وافغانی شناخته میشود. او اغلب نوشته هایش را به نام افغانی امضا می کرد و در این متن هم به همین نام خوانده میشود .

۸- نگاه کنید به مقاله ”حرکۀ الافکار“ نوشته ادیب اسحاق نویسنده و ادیب سرشناس، که در جریده ”مصر“ در قاهره به سال ۱۸۷۷ منتشر شد. او آنچه در این مقاله در مورد بابیه نوشته را از سیدجمال الدین افغانی نقل کرده است .

۹- مدخل بستانی در لغتنامه دهخدا

۱۰- سیدحسن تقی زاده، مجله ي کاوه، چاپ برلین، سال دوم، ش ۹، دوره جدید

۱۱- ادوارد براون ، انقلاب ایران، ص ۴۵

۱۲- مقصود سید جمال الدین است

۱۳- بهاء الله، لوح دنیا،۱۸۹۱

۱۴- نیرنگ ها

۱۵- ناروا شمردن

۱۶- دشنام و زشت گفتن

۱۷- مقصود رساله ردّ نیچریه است

۱۸- از طهران تا عکا ص ۳۷۶

۱۹- لوح ابن ابهر

۲۰- شوقی افندي، قرن بدیع، موسسه معارف بهائی، کانادا ۱۹۹۲ ، ص ۸۶۱

۲۱- نام کامل آن ”حقیقت مذهب نیچریه (طبیعت گرایی – مادی) و بیان حال نیچریان“ است. جمال الدین حسینی، حقیقت مذهب نیچریه، چاپ نجف، ۱۳۴۷ ق، ص ۴۳

۲۲- جلال الدین حسینی (موید الاسلام)، مقدمه ترجمه حاجی بابا، چاپ کلکته،۱۳۲۴ ق، صفحه ۵

۲۳- آدرس مدخل: دایرةالمعارف پطرس بستانی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۸۸۱ ، ج ۵، صص ۲۶ و۲۷

null

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شانزده − سه =