آشنایی با کتاب تنبیه النائمین – بخش نخست در 5 قسمت

0 716

1- جایگاه عزیه نزد عبدالبهاء

2- ناقدی بصیر و مطلعی خبیر

3- تحصیلات بهاءالله

4- مباشرت بهاءالله در ترور شاه

5-فرار دو ساله بهاءالله

 

جایگاه عزیه نزد عبدالبهاء

عزیه خانم ، خواهر بهاءاله است.شهرت او نزد بهائیان به خاطر نامه مفصلی است که عبدالبهاء _ پسر بهاءاله_به او به عنوان “عمه ” نوشته است که در میان آنها به “لوح عمه “مشهور است..این لوح در کتاب مکاتیب ، جلد دوم صفحات186_170 در مجموعه نامه های عبدالبهاء آورده شده است.نامه های دیگری نیز به او نوشته شده است که در مکاتیب موجوداست..عبدالبها در آن نا مه ها عمه خود را بسیار تجلیل نموده و با اوصافی چون “حنون “و “مهربان” و “مکرمه ” وعزیزه ” و ” فطنه ” ( به معنی زیرک و با هوش)او را مورد خطاب قرارداده است.برای نمونه یکی از این عبارات مدح را ذکر میکنیم تا جایگاه علمی و عقل و درایت و ادراک و هوش او در نگاه عبدالبها مشخص گردد:”ای عمه فطنه ، قسم به مطاف ملا اعلی که در فطانت و ادراک و عقل وهوش ، تو بر دیگران – که مدعی قطبیت جهان رحمن هستند – امتیاز و رجحان داری “…عبد البهادر این لوح او را به پذیرش مظهریت بهاءاله دعوت می نماید (زیرا او بابی خالص بوده که مثل سایر بابیان به نص صریح باب ،از برادر دیگرش میرزا یحیی صبح ازل تبعیت می نموده است). عزیه خانم رساله مفصلی در جواب برادر زاده می نویسد و نامش را “تنبیه النائمین “می گذارد تا به اصطلاح خوابیدگان(یعنی متمردین از ازل) را با این مطالب، بیدار وهشیار نماید.متن عالمانه و ادبیات قوی رساله نشان از آن دارد که تعاریف عبد البها از عمه اش بیجا نبوده و حقیقتا او فطن و باهوش و عالمه بوده است و انشاء خوب او میراث پدریاست که منشی دربار بوده و این میراث را به همه فرزندانش داده و در آموزش ادبیت مطابق رسومات چیزی را از فرزندان دریغ نکرده و در این راه جدیت فراوان نموده است.از آنجا که این رساله حاوی اطلاعات تاریخی منحصر به فرد در مورد بابیه و ازلیه و بهائیه است و وقایع دوران حضور بابیان رادر عراق بطور مستند ذکر نموده و بعضی مطالب خصوصی را که هیچکس جز او شاهد نبوده بیان کرده به مصداق “اهل البیت ادری بما فی البیت ” بهترین منبع برای پژوهشگران وبهایی پژوهان محسوب می شود ، ما مطالب آن رادرچند قسمت بررسی وتحلیل می نمائیم.امید است این گام شروع تحقیقات دیگری توسط دیگران در این کتاب گردد.خوشبختانه متن این کتاب نیزدر فضای مجازی اینترنت موجود است که به طرز زیبائی توسط مومنین بابی باز چاپ شده است.چاپ های قبلی آن نیز موجوداست که استنادات ما بیشتربر اساس آن چاپ های قدیمی است که سعی خواهیم کرد صفحات آن دو را تطبیق دهیم.

ناقدی بصیر و مطلعی خبیر

 

عزیه خانم مشهور به عزه الحاجیه دختر میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ ازبانوان مشهور بابی است که در همان اوایل به این آئین گرویده و تاآخر عمر (هشتاد و چند سالگی )برآن مومن مانده بر اطاعت برادرش صبح ازل (رهبر بابیان )پایدارو بسیار مورد توجه بوده است وهنگامی که قره العین در خانه محمود خان کلانتر در تهران محبوس بوده با او ارتباط و مکاتبه داشته است. او تا آخر عمر شوهر اختیار نکرده و همواره از بعضی بستگان و برادر زادگان سر پرستی می نموده و بواسطه مراتب دانش و فضیلت و تقوی و انقطاع مورد احترام همه بوده مراتب دانش او از رساله تنبیه النائمین کاملا مشهود است.اودر 16 ربیع الاول 1322 ازدنیا رفته در امامزاده معصوم تهران مدفون و صبح ازل دو لوح در تجلیل از او نوشته و ثبات قدمو اعراض از باطلش را ستوده است.

احاطه عزیه خانم به همه وقایع و رویدادهای سالهای اولیه امر ،موضوعی مسلم است.خوداو در ابتدای رساله خطاب به عبدالبها می نویسد(صفحه 4):” لهذا به نحو اقتصار وبر وجه اختصار هر یک از مطالب را جوابی نگاشته ارسال داشتم تا بدانید که از بدو این امر الی کنون با همگان همراه و از سرایر و ضمایر هر یک خبیر وآگاه بوده ام.خدمت بزرگان این سلسله علیه رسیده مطالب مکنونه و مآرب مخزونه از آنها شنیده و فهمیده ام که الی کنون اغلب از آن مطالب به منصه ظهور رسیده و خواهد رسید. اگر از دیگرکسان قضایای دیگر بینم و یا بشنوم چون روایت پیش درایت ویا اجتهاد مقابل نص صریح است” .او تصریحا بیان می داردکه از ابتدای رویدادهای مهم امر بابیه در جریان همه امور بوده وباتمام بزرگان این سلسله –که دوتن از فعالان آن برادران او بودند_در ارتباط بوده و تمام مسائل سری را مطلع بوده و به تعبیر خودش “مطالب مکنونه و مآرب مخزونه” را از آنها شنیده و وقوع آنها را هم دیده و به نصوص صریح دسترسی داشته وهمچون کسانی نیست که روایت کنند بدون درایت و اجتهاد نمایند در جایی که نیاز به اجتهاد نیست و نص صریح موضوع را روشن نموده است.علت لب به سخن گشودن خود را هم مطالب عبد البها در نامه اش به او دانسته تا پرده از نقاب حقایق بگشاید . خود او میگوید:”ولی چون کتمان حق نمودن موجب خذلان است و سبب غضب قادر منان فانمااثمه علی الذین یبدلونه ناچار باید آن مطالبی که در پرده خفا مانده کشف غطا نمایم وزنگ اوهام از آئینه خاطر پیر و برنا بزدایم تا هر بصیر چاه را از راه باز داند و هر ضریری خود را بصیر نخواند زیراکه گفته اند اهل البیت ادری بما فی البیت.”(صفحه 5 )و برای آنکه به شهرت طلبی و هوا پرستی متهمش نگردانند پیشاپیش می گوید :” خدای دانا را شاکرم و قادر توانا را ذاکر که در تمام مدت عمر به هواهای نفسانی نیفتاده ودر سر ،هواجس شیطانی ننهاده ودر عین عبودیت و بندگی آزاد بوده ام و گوی بی هوسی از همگان ربوده ،می دانم عیب و منقصت همگان از پیر و جوان را باز بهیچوجه لب به سخن نگشوده ومهر خاموشی بر زبان نهاده ام.”(صفحه 44 )اینک وارد مباحث مطروحه در تنبیه النائمین خواهیم شد .

تحصیلات بهاءالله

 

گزارش عزیه خانم از سواد آموزی و سیر تحصیلات برادرش میرزا حسینعلی در خانه و بیرون خانه،با توجه به تفاوت سنی بسیار کم آندو و محشور بودن دائمی با یکدیگر در خانه ، و بعد ها درسیر حرکت به بغداد و همراهی در کیش و آئین تا قبل از جدائی،گزارشی مستند و قابل قبول است.او درس آموزی در خانه واشتغال به درس و اهتمام به مشق وفراگیری عربیت و ادبیت ومطالب حکمت و عرفان و تحصیل دائمی مطالب در اثر معاشرت با حکما و عرفا و درویشان رااینگونه بیان می کندو خطاب به عبدالبها چنین می گوید:”جناب میرزای ابوی که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب،اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمی گذاشتند. پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت ،به علم و حکمت و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نائل آیند چنانکه اغلب روز و شب ایشان به معاشرت حکمای ذی شان و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود وقتی که صور اسرافیل ظهور دمیده شد ایشان مردی بودند که اکثر کلمات و عبارات عرفا و حکما را دیده و اغلب علائم آثار ظهور راشنیده و فهمیده…”(صفحه 5 )لذا از نظر او ،بهاءاله علاوه بر دانش های مقدماتی مر سوم آن زمان (مثل ادبیات فارسی وعربی )،اغلب کتابها و آثار حکما و عرفای بزرگ را مطالعه نموده و با اصطلاحات آنها آشنا شده وتمام روز وشبش به معاشرت با عرفا و حکما و شعرا ودرویشان می گذشته است .

همین مضمون را در صفحات 21 و 23 هم آورده و بر آن تاکید می کند :” کسی که از بدایت عمر از صرف و نحو و معانی و بیان ، آگاه و از دواوین شعراءعرب و عجم با اطلاع از کتب تواریخ و سیر باشد و از مطالب حکما و عرفا مستحضر ،شب و روز با عرفا و دراویش محشور و در نظم و نثر نویسی معروف و مشهور …”و در جایی دیگر (صفحه 20 )تعجب خود را از چنین درس آموخته ای بیان می دارد:” خیلی تعجب دارم که شخصی مدت شصت هفتاد سال تجربه ها کند واطلاعات حاصل نماید و همیشه عمرش صرف مصاحبت عرفا و حکما و دراویش باشد ، ادعایی کند که …”اودر مورد ایام اقامت در بغداد هم این چنین گزارش می کند:”پس از خلاصی از حبس ،به جانب بغداد روانه شدند چندی در آن سرزمین اقامت نموده و اغلب ایام را به مصاحبت احباب و معاشرت اصحاب و مطالعه بیان و مجالست اهل ایقان به سر برده گویا از کلمات حضرت نقطه (باب)به غلط چنین فهمیدند که معادی و حشری وثوابی و عقابی و سزائی و جزائی غیر از این عالم نیست…” (صفحه 7 )نکته دیگری که عزیه خانم گزارش می کند و پرده از روی یک راز تاریخی بر می دارد تمرین کردن نگارش بر اساس تقلید از نوشته های با ب است. او به تفصیل شرح می دهد که چگونه بهاءاله دستور می دهد همه نوشته های باب را از هر کجا که بوده توسط فرزندش محمد علی وهمسرش (مادر محمد علی ) نزد او آورند و آنها چنین می کنند و به سفر می روند و آثار باب رااز گوشه و کنار در بقچه کرده و نزد او می آورند و کسی علت آن را نمی فهمد اما از چشم نقاد وزیرک عزیه خانم دور نمی ماند و راز برملا می شود:”لیکن مردمان با ذکاوت و نفاد و نفوس با فطانت وقاد البته می دانند برای چهبوده ودر انجام خیال ایشان چه فایده داشته است : اولا مداومت و ممارست به آن آیات مبارکات تاملکه برایش حاصل شود که در وقت ادعا بهمان سبک بتواند چیزی بگوید و بنویسد(!) ثانیا …”*******گزارش های دیگری نیز در این کتاب در همین موضوع هست که به همین مقدار بسنده میکنیم. این گزارش ها برای پژوهشگران از آنجهت اهمیت می یابد که دانسته شود بهائیان میرزا حسینعلی بهاءاله را ،امی و درس ناخوانده می دانند و بر این مطلب هم درکتابها شان پافشاری می نمایند…!

مباشرت بهاءالله در ترور شاه

 

در وقایع سالیان نخستین پیدایش بابیه غیر از بلواوآشوب و جنگ در چند نقطه کشور توسط بابیان ،اقدام برای ترور شاه نیز در کارنامه آنان آمده است.در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیار موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا در” تنبیه النائمین ” این نسبت را تایید کرده اند.عز یه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد:میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد…اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد ! سپس میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم جناب بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: “این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد،حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند !!

صفحات 6 و 7 کتاب تنبیه النائمین را ورق می زنیم:” بعد از مراجعت از بدشت و ختم جنگ قلعه شیخ طبرسی همواره شبانه روز بمعاشرت بزرگان دین و اصحاب عرفان و یقین اوقات را مصروف داشته و همیشه بذرخیال ریاست و هوای سلطنت در اراضی دماغ و دل میکاشتند از همان وقت ایشانرا سودای جهان گیری در دل و هوای گردون سریری در سر بود گمانش اگر به شاه ایران زیانی رساند زمانه او را بسریر سلطنت می نشاند غافل از اینکه رشته امور در دست قادری است که در آب خاصیت آذر دهد و بر سر شبانی تاج قیصر نهد یوسف را از قعر چاه بعز و جاه رساند و بر سریرسلطنت و شاهی نشاند . تؤ تی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء تعزمن تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیءٍ قدیر مدتها این خیال خام را در تنور خاطر می پخت ولی بهیچ وسیله راه بمقصود نمیبرد هر قدر بعضی از درست بینان با کفایت و مآل اندیشان با هوش ودرایت که از این خیال خام آگاهی داشتند ایشانرا از مبادرت باین امر خطیر ممانعت مینمودندبجائی نمی رسیدند و فایده و ثمری نمی بخشید تا اینکه بعد از چندی کریمخان مافی را که از زمره اصحاب و ثمره احباب بود خواستند و این مطلب را با او در میان آورده و او را تشویق بلیغ و تأکیدی أکید در انجام این مرام نموده پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر و پیشدو خودرا بخان مافی داده و او را برای انجام آن کار نافرجام مأمور نمودند و لابداً در سرسر وعده صدرات و سپهسالاری نیز باو داده و شاید در صورت قبول و تمکین ننمودن او را هم تهدید به قتل و هلاک کرده هر چه بوده آن شخص هم یا از خوف جان و یا بطمع مال و منصب آن نقدینه و اسب و شمشیر را بر گرفته و خفیاً بجانب اسلامبول عزیمت نموده پس از چند روزی معلوم شد که آن پهلوان مافی خود ار از مصاف معاف داشته و لوای هزیمت افراشته است چون جناب میرزا دیدند به آن مقصودی که مایل بودند نایل نشدند خواستند در اجرای خیال خودتجدید وسایل نمایند محمد صادق تبریزی را که از مؤمنین بیان بود و صاحب صدق و ایقان مدتهادر خدمت جناب عظیم تربیت یافته بقدر لمحه از دایره خدمت سر بر نتافته جانی برای قربانی در کف داشت و گوهر غلطانی برای نثار راه دوست در صدف هماره مکنون خاطرش این بود برای جانان جان نثار کند و در راه دوست آنچه دارد ایثار نماید بالجمله آن جوان با ایقان را بخدعه و فریب خاص خواسته محفلی در اجرای خیال خود آراستند و او را در این مطلب تحریص و تحریض بلیغ نموده باین عنوان که حضرت ثمره ارواحنا فداه در اجرای این قضیه مایل و مقرند و در انجام این مرام همراه و مصر و حال آنکه کذب محض و افترای صرف بوده است بلکه بعد از اطلاع منع صریح فرمودند و جناب میرزا نپذیرفتند بالجمله او نیز کمر جلادت بسته و بریکران عزم نشسته که گوی سبقت ازمیدان همگنان رباید و خود را مقبول حق و خلق نماید زیر همین قبه و این بارگاه بالجمله آن بیچاره صادق را بسوی قربانگاه فرستاد و شدآنچه شد که قلم از ذکر آن عاجز است اگر ندیده اید البته شنیده اید که آن فتنه دهماء صیلم بزرگ و آن غوغای عظمای ظلمای سترگ بر سر اهل بیان چه آورد و چه سوزنده آتش شعله وری افروخت هر که منتسب به این اسم بود از عالی و دانی و وضیع و شریف و عالم وجاهل سراسر همه سوخت بس بزرگوارانیکه ناهی این فساد و ماحی این خصومت و عنادبودند بخاک مذلت افتاده چه بسیار پیشوایانی که ادلاء دین و ارکان یقین بودند از عرض و جان و مال و عیال آنچه داشتند در سر این کار دادند چون جناب عظیم و جناب خال ومیرزاقربانعلی و سلیمان خان و سلیمان قلی و امثال ذلک قریب هشتاد نفر بدرجه شهادت فایز شدند کما فی الحدیث کلهم یصلحون للخلافة زبانه آتش و شعله نیران این فتنه دهماءصماء بکماء بتمام بلاد ایران رسید چقدرها نفوس طیبه بقتل و اموال کثیره به نهب و تاراج رفت و چه بسیار خانه ها خراب شد این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند پس از اشتعال نائره فساد حاشا کرده و بگردن دیگران گذاشتند بالجمله درآن تراکم افواج ظلم وعدوان بعضی از رؤسای سلاسل گرفتار اغلال و سلاسل گردیدند و در آن تلاطم امواج دریای فتنه بی پایان چه بسیاری سرهای سران بروی خاک خاک خواری و ذلت افتاده و بسا پاهای لطیف ظریف خوبان از زحمت پیاده روی پر آبله گردیده وچه اطفال خرد سال در اسیری ازقافله وامانده و در بیابان بی آب و نان هلاک شدند از جمله اشخاصی را که در این موقع برای حبس ابدی به انبار دولتی بردند یکی جناب ابوی بودند پس از چندی وقوف و مکث در محبس با جمعی از نفوس محترمه که در میان طائفه بر همه برتری و فزونی داشته قدم همت درمیدان شفاعت گذاشته و باب ضراعت گشوده برای خلاصی ایشان اصرار بی شمار نمودندبالاخره از کثرت بذل مال و تصدیع نساء و رجال میرزا آقا خان صدر اعظم را بعجزو ستوه درآورده حکم خلاصی ایشان را گرفته بشرطیکه من بعد از این حرکات و تحریکات غیر مرضی منهی و از مملکت ایران منفی باشد این بود که پس از خلاصی حبس بجانب بغداد روانه شدند.”

 

فرار دو ساله بهاءالله

از نقاط عطف در زندگی میرزا حسینعلی پس از حضور در بغداد ، فرار یا به قول عزیه خانم “هزیمت “دو ساله او به سلیمانیه است.انگیزه او در این فرار مصون ماندن از تعرض بابیان بوده است زیرا با فاش شدن نقشه او برای کودتا علیه برادرش ازل و اعتراض جدی بزرگان بابی وبویژه خود ازل ،دیگر نمی توانست در آنجا بماند و بیم قتل او توسط بابیان وفادار به ازل می رفت لذا نا گزیر از هزیمت و فرار شد.نقشه او جلب حمایت بابیان طبقه اول برای کنار زدن ازل وجاانداختن ریاست خودش بود اما آنها به تعبیر عزیه طاقت استماع اقاویل و اباطیل او رانداشتندوموضوع را با خود ازل در میان گذاشتند.وقتی ازل از این خیانت آگاه شد میرزا را خواست و زبان به توبیخ و تغیر و ملامت گشود وخیانت او را باخیانت سامری برابر کردو گفت به همین زودی همچون سامری خواستی خلق بیان را از راه به گمراهی کشانی؟پس از این عتاب ها میرزاکاملا احساس خطر کرد و بغدادرا برای خود امن ندیدو تصمیم گرفت ناشناس به جائی بگریزد تااوضاع آرام شود وخیانت او فراموش شودو بتواند دوباره بر گردد.این بود که بطور ناشناس و بالباس مبدل وبا عنوان جعلی درویش محمد به کوه های سلیمانیه نزد دراویش آن دیار گریخت.اماعبارات عزیه در این موضوع ( صفحه 9 ) :”بالجمله در آن مدت اقامت بغداد بواسطه آن سودائی که در سرو خیالاتی که در خاطر داشت بعضی عبارات که دال بر بغاوت و طغیان و مورث کشف رازهای پنهان بوداز ایشان بروز نمود. چون بعضی از مومنین طبقه اول طاقت استماع اینگونه اقاویل واباطیل را نداشتنداندک اندک آن عبارات رابه سمع مبارک حضرت ازل رسانیدند.حضرت بر ایشان متغیر وزبان توبیخ و تغیر وملامت گشودند.فرمودند در این قلیل زمان،خلق بیان را خواستی از مبدا دور و قضیه سامری را به ظهوررسانی؟ و ایشان را از اینگونه مقالات منع و طرد فرمودند.جناب ایشان نیز بواسطه کشف مآرب باطنی و مطالب قلبی به جانب سلیمانیه و اطراف آنجا به اسم عزیمت ، هزیمت فرمودند ” !!

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

یک × 2 =