نویسنده: محمد گوگاني
چکیده
بسیاری از مردم دربارۀ بهائیت اطلاعات درست و دقیقی ندارند و این مسئله باعث شده است تا شبهاتی در ذهن اقشار جامعه ایجاد شود. این شبهات از آنجا که به شکلی پرتکرار برای جوانان و عموم مردم وجود دارد، نیازمند پاسخگویی درست و دقیق است. برای رفع این شبهات و پاسخ به آن باید یک متن مستند، کوتاه، کاربردی و دقیق ارائه شود. این مقاله به تبیین تعدادی از مهمترين اشتباهات رايج دربارة بهائيت پرداخته که در جامعه رواج يافته است. این باورهای غلط شامل این موارد میشود: پرداختن به بهائیت لازم نیست؛ بهائیت فرقهای از اسلام است؛ دین جدید و مدرن؛ مظلومیت و حقانیت؛ اخلاق و حقانیت؛ ارتباط با اسرائیل؛ اعتقاد به برابری زن و مرد؛ تعلق نمادهای مدرنیته و مدارس اولیه به بهائیت؛ ظلم نظام پهلوی به بهائیت؛ دلیل عدم گسترش بهائیت
مقدمه
افزایش دسترسی به اطلاعات همیشه به معنای درستی ذهنیت جامعه نیست. سالهاست که به دلایل مختلف، شبهات بهائیت در ذهن مردم بدون پاسخ باقی مانده است. در دنیای امروز که حجم زیادی از اطلاعات به آسانی در دسترس است، تنها با یک جستجوی ساده میتوان به اشتباهات و باورهای نادرست پی برد. با این حال، هنوز عواملی وجود دارند که باعث انتشار این شبهات و باورهای غلط میشوند.
1-پرداختن به موضوع بهائیت باعث بزرگ شدن این موضوع در جامعه میشود و کار درستی نیست.
برخی معتقدند پرداختن به موضوع بهائیت در جامعه ممکن است آن را برجستهتر کند. برخی دیگر میگویند اگر از موضوعی سخن گفته نشود، خودبهخود از بین میرود. در پاسخ به این شبهه باید گفت که بسیاری از موضوعات مانند بتپرستی نیز با وجود گذر زمان و پیشرفت علم همچنان دوام یافتهاند، زیرا بدون مواجهه و روشنگری صحیح همچنان باقی ماندهاند. غفلت از مسئله بهائیت، به ویژه با حضور آن در رسانههای بینالمللی و فضای مجازی، منجر به گسترش شبهات میشود. در نیم قرن اخیر، مهاجرت گسترده بهائیان به غرب، حضورشان را در موقعیتهای مهمی مانند رسانهها و دانشگاهها افزایش داده است. این موضوع باید بهدقت بررسی شود تا از گسترش این باورهای غلط جلوگیری شود.
2- بهائیت شاخهای از اسلام و در ادامه تشیع است.
برخی تصور میکنند از آنجاییکه بهائیت، در کمتر از دو قرن اخیر، علیمحمد باب را بهعنوان مهدی موعود معرفی میکند، تا قبل از آن، با شیعۀ اثنیعشری اشتراک نظر داشته و درنتیجه بهائیت، شاخهای از اسلام یا ادامهای بر تشیع است. تاریخ نشان میدهد که بهائیت در واقع انشعابی از شیخیه است، که خود ادعای دین جدید نداشته و به عنوان بخشی از تشیع شناخته میشد. شیخیه، به رهبری سیدکاظم رشتی، به ترکیب ادعاهای تصوف و تشیع پرداخت؛ اما بعداً به عنوان گروهی انحرافی شناخته شد. بهائیان نیز با اعتقاد به ظهور بهاءالله به عنوان یک پیامبر جدید، آموزههای خود را کاملا متفاوت از اسلام معرفی میکنند تا جایی که دیگر نمیتوان بهائیان را انشعابی از اسلام یا تشیع دانست. به علاوه امروزه بهائیان وجود تشابهات با تعالیم اسلامی را انکار کرده و آموزههای خود را مستقل و نو میدانند. بر این اساس با ادعای نسخ اسلام از سوی بهائیان، بهائیت ارتباطی با دین اسلام ندارد.
۳- بهائیت یک دین ایرانی جدید و مدرن است.
عبارت «دین ایرانی جدید و مدرن» که مبلغان بهائیت برای جذب مردم ایران به کار میبرند، مجعول و نادرست است. واژه «دین» به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ اما بسیاری از پیروان تازهبهائی اصلاً آموزه توحیدی ندارند و برخی حتی بیخدایانی هستند که بهائی شدهاند. همچنین بیتالعدل، که در سال ۱۹۶۳ تأسیس شد، اساسنامهای منتشر کرد که طبق آن، تنها کسانی که تأیید آن نهاد را دارند میتوانند بهائی شمرده شوند. این ساختار شبیه به عضویت در یک سازمان غیردینی است و در تضاد با رویه تعاریف ادیان دیگر قرار دارد. مبلغان بهائی همچنین ادعا میکنند که بهائیت دارای ریشههای ایرانی است، اما شخصیتهای اصلی آن مانند علی محمد باب و بهاءالله تنها زاده ایران هستند و بخش اصلی زندگی خود را در عراق و روسیه گذرانده و با تحرکات خود منجر به ایجاد جنگها و بحرانهای داخلی در ایران شدند. در مجموع، این ادعا که بهائیت دین ایرانی و مدرن است، با واقعیتهای تاریخی و اجتماعی انطباق ندارد.
4- بهائیان اشخاص مظلومی هستند، پس حق با آنهاست.
نکته مهم در پاسخ به این شبهه درحوزه بهائیت، آن است که مظلومیت و حقانیت با یکدیگر متفاوتاند. صرف مظلوم بودن، دلیلی بر حقانیت نیست. به عنوان نمونه، در جنگ جهانی دوم، مظلومیت مردم شوروی نمیتواند جنایات ارتش سرخ در برلین را توجیه کند. همچنین میتوان به بهرهبرداری صهیونیستها از واقعه هولوکاست برای کسب مشروعیت و تحقق اهداف خود اشاره کرد، که این خود از جمله مصادیق استفاده ابزاری از مظلومیت در تاریخ است. بهائیت از اعدام پیروانش به عنوان روش تبلیغاتی بهره میبرد و سعی میکند از طریق مظلومنمایی، به مشروعیت خود بیفزاید. بنابراین در مواجهه با مدعیان مظلومیت، بایستی دلایل حقانیت آنها مستقل از مظلومنمایی بررسی شود، زیرا این مظلومنمایی میتواند به عنوان ابزاری برای دستیابی به منافع سیاسی و اجتماعی مورد سوء استفاده قرار گیرد.
5- بهائیان انسانهای خوشاخلاق و بامحبتی هستند، پس آموزههای صحیحی دارند.
بهائیان در تعاملات اجتماعی رفتار خود را بر اساس اصول «خدمت به جامعه» و «وحدت عالم انسانی» توجیه میکنند و این امر موجب میشود دیگران تصور کنند که رفتار به ظاهر نیکوی آنان ناشی از باور بهائیت است. این پدیده به قاعده اقلیت مربوط میشود. اقلیتها معمولاً تلاش میکنند با رفتارهای مثبت، نگاه جامعه میزبان را نسبت به خود تغییر دهند. این روند برای بقا در جامعه ضروری است؛ زیرا در صورت عدم پذیرش، احتمال انزوا و فشار بر اقلیتها زیاد میشود. از سوی دیگر، وقتی یک گروه با تفاوتهای فرهنگی یا قومی در یک جامعه یکدست زندگی میکند، باید همدل و حامی یکدیگر باشند. در نهایت نیز باید گفت که آموزههای بهائی آنچنان بیارزش و متناقض است که فقط فردی سادهلوح میتواند فریب مبلغان بهائی را بخورد و افرادی که اطلاعات بالاتری داشته باشند، با کمی واقعبینی، هرگز فریب مبلغان بهائی را نمیخورند.
6- بهائیان قبل از تشکیل اسرائیل در آنجا ساکن بودند، پس هیچ ارتباطی با تشکیل این رژیم نداشتهاند
بررسی تاریخی ارتباط بهائیان با تشکیل رژیم اسرائیل نشان میدهد که تبعید بهاءالله به عکا در قرن نوزدهم تحت تأثیر مذاکرات سیاسی بین انگلستان و ایران صورت گرفته و نه تنها تصادفی، بلکه بخشی از یک برنامه استراتژیک برای تأثیرگذاری بر منطقه بود. با وجود توافقهای اولیه برای خرید زمین توسط یهودیان، اعراب محلی به فروش زمینهای خود به مهاجران یهودی مقاومت کردند. در این شرایط، عبدالبهاء با استفاده از ظاهری اسلامی و جلب اعتماد اعراب، زمینهایی را خریداری کرده و سپس آنها را به یهودیان فروخت. این اقدامات، همکاری بهائیت با صهیونیسم را شکل داد. ساخت ابنیه مقدس بهائی در مکانهای یهودی و تسهیلات مالیاتی برای این اماکن را میتوان شاهدی دیگر بر این ارتباطات دانست. بر این اساس بهائیان ساکن در فلسطین نقشی اساسی در تقویت رژیم اسرائیل دارند.
7- بهائیان اولین مدافع حقوق زنان در ایران بودهاند و معتقد به برابری زن و مرد هستند.
مبلغان بهائی همواره بر برابری زن و مرد تأکید دارند. اساس این ادعا به تعالیم دوازدهگانه عباس افندی و شخصیت طاهره قرةالعین، به عنوان الگوی زن در بین بهائیان برمیگردد. آنان طاهره را پیشگام تجددطلبی زنان معرفی میکنند، در حالی که تحولاتی که در زندگی او رخ داد، نشاندهنده آزادیهای فردی موجود در تشیع است. طاهره در خانوادهای مذهبی و با تحصیلات عالی رشد کرد و سپس به بابیان پیوست. او در حادثه بدشت حجاب خود را برداشت و به ادعای نسخ شریعت اسلام پرداخت. این اقدام او با واکنشهای خشونتآمیز علمای شیعه همراه بود و در نهایت منجر به اعدام وی شد. پس از او بهاءالله، سعی کرد تا اصلاحاتی را در این آیین ایجاد کند. هرچند تأکید بر برابری زن و مرد وجود داشت، اما در عمل ساختار مردسالارانه حفظ شد. قوانین ارث به نفع مردان تعیین شد و زنان حق مشارکت در شورای رهبری (بیتالعدل) را نداشتند. در نتیجه، شعار برابری زن و مرد در میان بهائیان با واقعیتهای موجود در تضاد است و نمیتواند به عنوان دستاورد بهائیان تلقی شود.
8- اولین مدارس و نمادهای مدرنیته در ایران متعلق به بهائیان بوده است.
بهائیان مدعیاند که نقش مهمی در تحول نظام آموزشی ایران داشتند و تأسیس نخستین مدارس مدرن را به خود مربوط میسازند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. تاریخچه آموزش در ایران، به ویژه از زمان قاجار به بعد، نشان میدهد که آموزش و پرورش در ایران ریشههای عمیقتری داشته است. پیش از ظهور بهائیت، مکتبخانهها و نظامهای سنتی آموزش به تدریج به سمت مدرنیته حرکت میکردند. تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر، که برای نخستینبار سیستم آموزشی جدید را پیاده کرد و معلمان خارجی را به خدمت گرفت، نمادی از این تحول بود. بنابراین، بر خلاف ادعای بهائیان، مدارس مدرن در ایران فقط به آنها اختصاص نداشته و روند مدرنیته از طریق تلاشهای گستردهتری شکل گرفته است. آموزش و پرورش نوین در ایران، نتیجه زحمتها و تغییرات بسیاری بود که به مرور زمان و با تأثیرگذاری متقابل بین فرهنگها و ملل مختلف به دست آمد.
9- نظام پهلوی با بهائیت مخالف بود و به آنان ظلم زیادی کرد.
واقعیتها نشان میدهد که وضعیت بهائیان در دوران پهلوی تفاوتهای قابلتوجهی دارد. در دوران رضاشاه، بهائیان به گسترش سازمان خود پرداخته و حتی اعضای خاندان پهلوی در مدارس بهائی تحصیل کردند. همچنین در این دوره، بهائیان از برخی امکانات و آزادیهای فرهنگی بهرهمند بودند. پس از شهریور ۱۳۲۰ و در دوران محمدرضاشاه، فضا برای فعالیتهای بهائیان بازتر شد و آنها به سرعت در سازمانهای دولتی و عمومی نفوذ کردند. مشاوران غربی به شاه اطمینان داده بودند که بهائیان به دلیل جمعیت اندک خود تهدیدی برای حکومت ندارند و به این ترتیب شاه به آنها اتکای بیشتری داشت. شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد بهائیت درصدد نفوذ و حتی طراحی کودتا بوده است. بنابراین، ارزیابی دقیقتر شرایط بهائیان در دوره پهلوی نشان میدهد که ادعای ظلم گسترده به آنان واقعیت ندارد و مدارک تاریخی مشخصی از نفوذ و فعالیتهای گسترده آنان در این زمان وجود دارد.
10- علت عدم گسترش بهائیت فشار دولتها بوده است.
مبلغان بهائی اغلب به مظلومنمایی و استفاده از فشارهای دولتی به عنوان دلیلی برای عدم گسترش جمعیت بهائیان میپردازند. آنها ادعا میکنند اگر این فشارها وجود نداشت، بهائیت به سرعت توسعه مییافت. در مقابل، واقعیات نشان میدهد که بهائیت با وجود داشتن ساختار اداری در ۱۵۰ کشور و فعالیتهای تبلیغیاش در حال حاضر، همچنان به جذب پیروان کافی نرسیده است. همچنین، رهبرانی مانند عبدالبهاء و شوقی افندی به دلیل عدم مدیریت و عدم تمایل به جذب، نتوانستند بهائیت را به طور مؤثر گسترش دهند و این از ناتوانی و بیکفایتی خود آنها بوده است. بهائیان به دلیل نیاز به استقلال در فعالیتهای اجتماعی و عدم تمایل به وابستگی به تشکیلات مرکزی، نتوانستهاند در میان تحصیلکردگان و جمعیتهای مرفه توجهی جلب کنند و اکثریت پیروان آن را افراد کمسواد و مهاجران تشکیل میدهند.
نتیجهگیری
ازآنجاکه بسیاری از اطلاعات مردم دربارۀ بهائیت درست نیست، این مطالعه به دنبال پاسخ به بخشی از سؤالات مردم و شبهات ذهنی آنها، با یک متن مستند، کوتاه و کاربردی است. با توجه به این هدف، در این مقاله تعدادی از این موارد اشتباه دربارۀ بهائیت مورد مطالعه قرار گرفته است. در این قسمت مقاله، لزوم پرداختن به موضوع بهائیت، فرقهای از اسلام بودن، دین جدید و مدرن، مظلومیت و حقانیت، اخلاق و حقانیت، ارتباط با اسرائیل، اعتقاد به برابری زن و مرد، تعلق نمادهای مدرنیته و مدارس اولیه، ظلم نظام پهلوی و دلیل عدم گسترش، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.