پاسخ هائی به محمد نورى زاد
در پی درج نامه جناب محمد نوری زاد با عنوان “بوسه بر پای یک کودک بهائی” در سایت شخصی اش، این نامه انعکاس وسیعی یافت و چون موضوع مربوط به بهائیان می شد، مطالبی برای بهائی پژوهی ارسال شد که در بخش ” شما و سردبیر ” اورده شد.اما چون مطالب گسترده تر گردید به نظر رسید که تاپیک مستقلی گشوده شود و مطالب از آن تاپیک به اینجا منتقل گردد.از دوستانی هم که می خواهند نظر دهند می خواهم نظرشان زا در این تاپیک قرار دهند. ابتدا سابقه مطلب را از تاپیک “شما و سردبیر ” منتقل می کنیم:
یکشنبه 6 مرداد: سردبیر:
نامه زیر از سوی یکی از کاربران خطاب به آقاى محمد نوری زاد در پاسخ نامه اخیر او”بوسه برپای یک کودک بهائی” نوشته شده و برای سایت ارسال شده است که عینا نقل می شود. اگر دوستان سایت نظرى داشته باشند در همین تاپیک می توانند مشارکت نمایند:
به نام خداوند مهرگسترِ مهربان
“هشیار باشیم”!
جناب آقای محمد نوریزاد ، نامهی سرگشاده و سراسر احساس و دلنوشتهی دراماتیک جنابعالی را که با «بوسه بر پای یک بهائی کوچک» اسباب شگفتی را فراهم میکرد، ناباورانه چند بار خواندم….
یک شنبه 6 مرداد:
sardabir:
نامه زیر از سوی یکی از کاربران خطاب به آقاى محمد نوری زاد در پاسخ نامه اخیر او”بوسه برپای یک کودک بهائی” نوشته شده و برای سایت ارسال شده است که عینا نقل می شود. اگر دوستان سایت نظرى داشته باشند در همین تاپیک می توانند مشارکت نمایند:
به نام خداوند مهرگسترِ مهربان
“هشیار باشیم”!
جناب آقای محمد نوریزاد
نامهی سرگشاده و سراسر احساس و دلنوشتهی دراماتیک جنابعالی را که با «بوسه بر پای یک بهائی کوچک» اسباب شگفتی را فراهم میکرد، ناباورانه چند بار خواندم.
البته هنگامی که به یاد آوردم چندی پیش هم، جنابعالی با ابراز شرم و سرافکندگی، از بهائیان ایران پوزش طلبیدهاید، کمی از شگفتیام کاسته شد و ناگفته نماند که خودم را هم سرزنش کردم که چرا همان هنگام نکوشیدم تا شما را، با کنار زدن نقاب تزویر و دروغ از چهرهی تشکیلات هزارتوی بهائیت، از آنهمه سرافکندگی برهانم و بگویم:
همانطور که بسیاری از هموطنان فریبخوردهی بهائی کشورمان، بازیخوردگانِ کارگردانانِ اصلی حیفانشیناند، شما نیز تحت تأثیر احساسات شاعرانه، و البته انساندوستانه و صد البته نادانسته، فریب تشکیلاتی را خوردهاید که سالهاست در این مملکت شیعه، به اغواگری اشتغال دارند.
و باز به یاد آوردم که همان زمان یکی از مورّخان نامآشنا و آشنا به حوزهی بهائیت، پاسخی درخور، به شما داده است که اگر حسن ظنّ داشته باشیم باید بنا را بر آن بگذاریم که از محتوای آن نوشتهی روشنگر و دیگر مسائل پشت پردهی بهائیت، آگاه نیستید که اینک در پی آنهمه شرمساری پیشین، مجبور شدهاید دیگر بار بر پای یک کودک بهائی بوسه بزنید و به این بهانه مرجعیت و روحانیت شیعه را به چالش بکشانید.
جناب نوریزاد
من به عنوان یک مسلمان و یک شیعه، از آنهمه مغلطه و تحریک غیر منصفانهی عواطف انسانی و اسلامی و تلاش در راستای پنهان کردن “ریشه” و چالش بس بزرگنمایی شدهی “شاخه”، افسوس خوردم و چون بنا را بر عدم آگاهی جنابعالی از بسیاری ” نقشههای تشکیلات مرموز و مخفیِ بیت العدل برای ایجاد تفرقه و تشتت در جامعهی ایرانی، نهادم، بر آن شدم تا نکاتی را به عرض و آگاهی شما برسانم.
انتظار دارم جنابعالی که خود را از تبار اندیشهی تابناک علوی میدانید و با استناد به روش امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران، افتخار آن را دارید که همچنان شیعه باشید، رسم جوانمردی پیشه کنید و پاسخگوی پرسشهای این نوشتار باشید و اگر آنها را راست دانستید، در نوشتهای دیگر از ساحت مقدسات شیعه و نیز مرجعیت پوزش بخواهید که بیتردید این پوزشخواهی بر مرتبت و منزلت شما میافزاید و در پی دلشاد کردن پیشین، اینبار دل دشمنان دین و مملکت را به درد میآورد.
• پرسشهای بخش یکم:
آیا تاریخ پیدایش بابیت و در پی آن، بهائیت و سیر حوادث و ایجاد جنگ هاى داخلى و اقدام به ترور تا بلوى در عراق و انشعابات و دعواهاى داخلى بهائیان و ازلیان را خواندهاید؟
آیا از پیآمدهای اجتماعیِ ترورها و آدمکشیهای بابیان و بهائیان در این مرز و بوم آگاهید؟
آیا میدانید فتنهی باب موجب بروز سه جنگ داخلی (طبرسی و نیریز و زنجان)در این مرز و بوم و کشتار بسیاری از هموطنانمان شده است؟
آیا میدانید در دوران ناتوانی دستگاه حاکمیت قاجار، اگر نبود عنایات خداوندی، وحدت ملی این مرز و بوم با خطری بس جدی رو در رو میشد؟
آنچه در این آوردگاه تقابل شیعه و دشمنان قسمخوردهاش رخ داده ،بیتردید نخستین حادثه نبوده است؛ راستی چرا جنابعالی در نوشتهی خود اشارهای هر چند کوتاه و کنایهآمیز، به
” عاملان اصلی و پدیدآوردندگان” این پدیدهی – البته ناخوشآیند- فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، نکردهاید؟ ظلم بر هر کسی قبیح است اما چرا از”البادى اظلم” که اساس این فتنه را در کشور امام زمان سلام الله علیه نهاد،سخن نگفته اید؟
• پرسشهای بخش دوم
آیا از حمایتهای آغازین و بیپروای امپراطوی روس از فتنهی باب، آگاهید؟
آیا میدانید سفیر روس در تهران مجدّانه به حمایت از بهاء الله( بابیِ متّهم در ترور شاه در آنزمان و پیشوای بعدیِ بهائیان) برخاست و مانع اعدام او شد؟
آیا خبر دارید که بهاء الله بعدها که ادعای پیامبری کرد، لوحی آسمانی در دعای بر امپراطور روس به سببآن خدمت گرانبهای الهی، نازل کرد و او را سخت ستود؟
آیا خبر دارید که در پی فروپاشی امپراطوری تزاری، گرگ پیر استعماربریتانیای کبیر، به حمایت از عبد البهاء و بهائیت، آستین همت بالا زد؟
لابد مطّلعاید که به پاس خدمات بیدریغ عبد البهاء، در ماجرای اشغال فلسطین و استقرار نیروهای اشغالگر انگیس در آن سرزمین، عبد البهاء مفتخر به دریافت نشان پهلوانی ویژهی امپراطوری انگلیس میشود و “سِر عبد البهاء” لقب میگیرد؟
به راستی جناب آقای نوریزاد فکر نمیکنید در آن ایامی که سفارت روس در حمایت از بابیت و سپس دولت بریتانیای کبیر، از توسعهی بهائیت در ایران، میکوشیدند، داوری امروز امثال جنابعالی را آرزو میکردند؟!
• پرسشهای بخش سوم
آیا از نقش بسیار مهم و اساسی بهائیت در تشکیل دولت غاصب اسرائیل آگاهاید؟
آیا میدانید سران و پیشوایان بهائی( از جمله روحیه ماکسول همسرشوقی افندى) بهائیت و اسرائیل را “حلقههای یک زنجیر” میدانند؟
آیا در وابستگی تشکیلات پیچیده و چندلایهی حزب سیاسی و دیننمای بیت العدل در قلب رژیم اشغالگر قدس، به سرویسهای امنیتی اسرائیل تردید دارید؟
آیا سلطهی تبلیغی آنان را با استقلال و تمامیّت ارضی این آب و خاک، در تضادّ نمیبینید؟
آیا “عدل” و “انصاف” را در تراز فرهنگسازان انگلیسی و نظریهپردازان اسرائیلی و بر مبنای دستورالعملها، بیانیهها و رهنمودهای اتاق فرماندهی بهائیت [بیت العدل] ترجمه نمیکنید؟
جناب نوریزاد، چگونه به خود اجازه میدهید در آبی که از آن سوی مرزهای تنها کشور شیعه در این کرهی خاکی، دستور گِلآلود کردن آن به هر بهانه و مناسبت [موجه یا ناموجه] صادر میشود، لابد ندانسته، ماهی عاطفه و احساس بگیرید؟!
• پرسشهای بخش چهارم
آیا از شدّت دشمنی بهائیت با باورهای اصیل شیعی و اسلامی، آگاهاید؟آیا می دانید کهآنان اسلام را منسوخ و تاریخ مصرف گذشته می شمرند و از سوی بیت العدل مأمور به تبلیغ آنند و در پیام های متععد ( از جمله پیام اسفند٩١)بر تبلیغ آن پاى می فشرند؟
آیا میدانید بهائیت و حتی بسیاری از بهائیان، به امام زمانی که شما هم به او اعتقاد دارید، کینهای دیرین دارند و او را موهوم میدانند؟
آیا از جلسات علنی آنان در دوران پیش از انقلاب خبر دارید که آشکارا به مبانی و مقدّسات اسلام حمله میکردند؟
آیا میدانید که در همان زمان، احکام و قوانین دین مبین را به تمسخر میگرفتند و اسلام را دین کهنهپرستان مینامیدند؟
آیا میدانید هم اینک نیز در نشستهای خصوصی خود همان سخنان را میگویند و باورهای اصیل اسلامی را به تمسخر میگیرند؟
جناب نوریزاد، فراموش نکنید که حداقل 98% مردم این مرز و بوم، مسلماناند و بدانید که توهین به مقدّسات آنان، سرلوحهی برنامههای حیفانشینان است.
چرا بازی با باورهای دینی مردم را برنمیتابید و نامهای هم به همان سوزناکی در شکوه و شکایت از آن حرکات شیطانی سست کردن اعتقاد و ایمان مردم، نمینویسید؟
• پرسشهای بخش پنجم
آیا از تلاشهای مضاعف و پیگیر تشکیلات تبلیغی بهائیت در سست کردن اعتقادات مردم، مطلعاید؟
آیا میدانید در برخی از کشورهای مثلا دموکراتیک، تلاش برای تغییر دادن دین دیگران، نوعی جرم به شمار میآید؟
آیا میدانید اقدامات تبلیغی بهائیت – که اغلب مخفیانه صورت میگیرد- موجب بروز اختلافات اعتقادی در میان خانوادهها میشود و برخی بنیادهای خانوادگی را برمیاندازد؟
آیا خبر دارید که تهاجم تبلیغی بهائیت، که پیوسته با پیامهای بیتالعدل بر انجام آن تأکید میشود، خود عامل مهمی در بروز تضییقات و تنگناهای اجتماعی برای بهائیان بیخبر و ناآگاه است؟
و طرفه آنکه آیا میدانید بهائیتی که تبلیغ را در ایران از اوجب واجبات میداند، همان واجب را در اسرائیل ممنوع میشمارد و دامنهی این ممنوعیت و حرمت بدانجا میانجامد که بهائیان حتی حق ندارند خارج از اسرائیل هم یک نفر اسرائیلی را تبلیغ کنند؟!
جناب نوریزاد، آیا بهتر نیست برای شناخت “مقصر واقعی” از “واکاوی برشی” مسأله و “نگرش سطحی و مقطعی” بپرهیزید واز “ریشه” تا “شاخه” را با نگاهی جامع و فراگیر، به تیغ نقد بکشید؟
• پرسشهای بخش ششم
آیا میدانید در بسیاری از جنایات تاریخ بشری، بهائیت که پیوسته خود را پاسدار آرمانهای انسانی جا میزند، سکوت اختیار کرده است؟
آیا خبر دارید که مثلاً ماجرای ننگین بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را تمامی کشورها جهان و سازمانهای جهانی محکوم کردند؟
آیا میدانید که سران تشکیلات جهانی بهائیت، یعنی بیت العدل، کمترین عکس العملی در برابر آن جنایت کمسابقه و بلکه بیسابقهی بشری، نشان نداد و سکوت محض اختیار کرد؟
آیا میدانید هم اینک در کشورهایی چون عراق و افغانستان و لبنان و سوریه و پاکستان، هزاران انسان، تنها به جرم شیعه بودن، کشته میشوند؟
آیا خبر دارید که بهائیت و تشکیلاتش، در راستای تأیید اقدامات استکباری، هیچگاه کمترین سخنی در محکومیت اینگونه جنایتهای بشری، نگفته است؟
آقای نوریزاد جا ندارد که جنابعالی هزاران آرتین مظلوم، بیگناه و گرسنه را – که مثل آرتین درام شما آنقدر سعادتمند نیستند که هفتهای یکبار آغوش گرم پدر و مادر زندانی خود را تجربه کنند- یاد کنید؟
بهتر نیست دریای احساسات شما برای آرتینهایی از قبیلهی قبله هم طوفانی شود و دستشان را ببوسید و بر تنهایی و مظلومیّت واقعیشان، اشک بریزید و تشکیلات بیت العدل را -که هیچ احساسی در برابر اینگونه جنایات بشری ندارند- نفرین و سخنان سخیفی را که به ناحق راجع به روحانیت و مرجعیت شیعه گفتهاید، بر آنان بار کنید؟
راستی جناب نوریزاد، چگونه است که بهائیت با تمام قد و با همهی امکانات گوناگون جهانی، به پا میخیزد و مقولهای نه چندان فراگیر و البته نه مورد تأیید، به نام ” بهائی آزاری در ایران” را چنان بزرگ میکند که گویی هر روز صدها بهائی به تیغ تیز جلادان سپرده میشوند!
صدا و ندای مظلومیّت بهائیان چنان در بوق و کرنا نواخته میشود که گوش فلک را هم کر میکند.
آیا تصور نمیکنید که مظلومنمایی شگردی باشد که بهائیت را جز آن چیزی که هست بنمایاند؟
نکند مظلومیّت جعلی و ساختگی بهائیان، دامی باشد که نه تنها شما و امثال شما، بلکه برخی دیگر از دستاندر کاران برخورد با بهائیت، در آن افتاده باشند؟
آ ری، برادر مسلمان، تو مو را میبینی، ولی پیچش مو را نمیبینی، ابرو را میبینی، ولی از دیدن اشارتهای ابرو، غافلی.
جناب نوریزاد، هشیار باشید و ندانسته و ناخواسته، آدرس غلط ندهید ومردم را به بیراهه نکشانید.
خوشحال خواهم شد اگر کمى مطالعه فرمایید و در مطالبى که عرض شد بیندیشید. اینجانب آماده گفتگوى حضوری یا از طریق ایمیل هستم و چنانچه علاقمند باشید مستندات مطالب فوق راتقدیم نمایم.
دکتر حسین پژوهش