نگاهی به مراسم رونمايی از کتاب فراسوی مه
روز چهارشنبه دوم آذرماه در محل روزنامه اطلاعات، مراسم رونمایی از کتاب فراسوی مه، نگرشی بر چگونگی برآمدن بابیان با حضور نویسندگان آقایان علیاکبر صالحی و سیدعلی موجانی و با حضور آقای رسول جعفریان و برگزار گردید. این کتاب در ۷۰۸ صفحه و قیمت۳۶۰ هزار تومان در ۵۲۵ نسخه بهوسیلۀ مؤسسه اطلاعات منتشر شده است.
ابتدا مجری محترم، آقای مسعود رضوی، به معرفی آقایان دکتر علی اکبر صالحی، دکتر رسول جعفریان و دکتر سیدعلی موجانی پرداختند و برخی از کارهای مهم آنان را یادآوری نمودند. سپس موضوع کتاب را از موضوعات بحث برانگیز و جنجال برانگیز در ایران دانسته و از آقای دکتر صالحی خواستند تا توضیحاتی را دربارۀ کتاب بدهند است.
آقای دکتر صالحی ضمن تشکر از مؤسسه انتشارات اطلاعات و برگزارکنندگان جلسه، دربارۀ کتاب گفتند: «به اعتبار اینکه در این کتاب سیر حرکت بابیان ــ که آقای موجانی به خوبی تصویر کردند ــ بخشی از آن به یکی از کنشگران آن زمان به نام قرةالعین بر میگردد، و ما منتسب به خانواده قرةالعین هستیم، بنده اینجا هستم. طاهره معروف به قرةالعین، دختر حاج ملامحمد صالح برغانی است. ما از نوادگان ملامحمد صالح برغانی هستیم. علت این که فامیلی ما صالحی است به خاطر نام ملامحمد صالح برغانی است.
آنها سه برادر بودند ملامحمدصالح؛ ملامحمد تقی و ملامحمدعلی، که ملامحمدتقی به شهید ثالث ملقب میشود، که بنابر برخی اقوال، که در کتاب هم اشاره به آن شده، توسط بابیان به شهادت رسیده است. ولی به هر حال این حادثه در دورهای اتفاق میافتد که آشفتگی اجتماعی وجود داشته، و دقیق نمیشود سره را از ناسره جدا کرد، مگر این که به اسناد خیلی متقنی انسان دست پیدا بکند.
این کتاب، کتاب بسیار با ارزشی است. به هر حال بنده به اعتبار قرةالعین به موضوع علاقهمند شدم، که اتهامات زیادی به این بانوی بزرگ زده شده، و خیلی سخت است این اتهامات، چون که پذیرشش از نظر ما بسیار مشکل است.
قرةالعین دختر یک انسان بزرگی است به نام ملامحمدصالح برغانی، که ایشان مدفون در کربلا است، درست مقابل ضریح حضرت امام حسین علیه السلام، آن جا سنگ قبرش هست. ایشان فردی بود که بیش از سیصد تألیف داشت. فقط یکی از تألیفاتش موسوعه برغانی است که البته بعداً نامگذاری کردیم. حدود سی و پنج جلد در ارتباط با فقه؛ که ده جلد آن بازنشر شده است. همچنین سلسله تألیفات تفسیر قرآن دارد، یکی از آنها ده جلد و یکی پنج جلد، و یک کتاب دارد به نام مخزن البکاء که در خصوص بحث عاشورا و مقتل امام حسین است.
به هر حال قرةالعین دختر چنین فردی است. مادر او، مادر بسیار فهیمه و دانشمندی بود. در زمان خودش به عنوان یک بانوی شاعره بود؛ از خانواده بسیار ادیبی بود. هم مادرش و هم این دختر خیلی باهوش بودند. اینها را دیگر همه میگویند و متفقند؛ دوست و دشمن متفقند. زود به اجتهاد میرسد و شاعره و ادیبه و مجتهده بوده است.
حالا یک چنین شخصی، در یک چنین خانوادهای، ناگهان متهم میشود به این که دنباله روی یک حرکتی است که خود آن حرکت خیلی مبهم و سؤال برانگیز است. در کتاب خیلی به زیبایی این مسائل تبیین شده و روشن شده که چگونه یک انسان فهیم؛ انسانی که در خانواده اصیل و شریفی زاده شده و بزرگ شده میتواند ناگهان اینگونه شود.
من کتاب را به دقت خواندم و واقعاً به عنوان هم منتقد و هم تا آن جایی که میتوانستم آن نظرات لازم را که از دیدگاه خودم فکر میکردم میتواند مفید باشد ارائه کردم. به نظر من کتاب؛ کتاب ارزشمندی است. من فکر میکنم یک کتاب مرجع در ارتباط با بحث بابیه خواهد بود. سعی شده این کتاب تا آن جا که امکان دارد، بدون اینکه بخواهیم سمتگیری مفهومی کنیم، یا سمتگیری مخالف یا موافق حرکت بابی داشته باشیم؛ آمدیم به قول فرنگیها Objective عمل کردیم؛ subjective نبوده است. احساسی و عاطفی نخواستیم با این مسئله برخوردکنیم. تلاش آقای موجانی این بود که هر آنچه سند میگوید، بیاورد. گفتیم این کتاب باید عینی و Objective باشد. آن خواننده است که تشخیص میدهد که کجا باید چه کار بکند. ما وظیفه را باید درست انجام بدهیم.
لذا این کتاب تا آن جایی که امکان داشته بازگو کننده سیر تحولات آن زمان بوده و مستند به اسنادی است که توانستند جمع آوری کنند. به نظر من هنوز این کار دارد. هنوز جاهایی هست مثل انگلستان؛ هند؛ جاهای دیگر؛ مصر بهخصوص، که بشود اسناد بیشتر و مهمتری را گردآوری کرد و این را تکمیل کرد. به نظر من نقیصهای که ممکن است این کتاب داشته باشد یعنی اسناد کامل نیست. ولی خوب، تا آن جایی که بحث شده مبتنی بر اسنادی است که بوده، البته برخی جاها تحلیل منطقی شده، مثل تعارض تاریخها؛ یک مقدار این کتاب خواندنش از این نظر مشکل است. ولی کار قشنگی که آقای موجانی کرده و بنده از ایشان خواستم این کار را بکند، آخر کتاب، هم فهرست اَعلام هست و هم وقایعی که رخ میدهد با تاریخ هست. زیرا آن قدر این وقایع هست و تاریخها جابجا میشد آدم ممکن بود یک مقدار دچار اشتباه بشود. لذا میتوانید به رفرنس وصل بشوید.
در ۱-۲ قضیه مثلاً ایشان میگوید این غیرممکن است اتفاق افتاده باشد که یک فردی فاصله هزار و خوردهای کیلومتری را در ده روز یا یک هفته طی کرده باشد، این تاریخها نمیخواند، پس این نشان میدهد که یک اشکالی وجود دارد؛ این مقدار برداشت شخصی از بحث تطبیق تاریخها و حقیقت رفت و آمد زمان هست در کتاب. حالا چقدر میشود به آن اتقان داد و توجه کرد، این را دیگر باید محققین روی آن تأمل داشته باشند.
در مجموع به نظر من این کتاب مرجع در موضوعات بابیه و طاهره قرةالعین است. کتابی که بدون هیچ سمتگیری نسبت به پدیده نوظهور آن زمان، بدون این که بگوییم پدیده خوب است یا بد است، چنین است و چنان است، خواستهایم تا بگوییم این اتفاقات افتاده است.
تا آن جایی که امکان داشت در خصوص خانم قرةالعین من از آقای موجانی خواستم واقعاً هر آن چه واقعیت دارد منتقل بشود. مثلاً یکی از تناقضات که در کتاب به تفصیل آمده، این است که شیخ آلوسی که بزرگ طائفه اهل سنت عراق در آن زمان بود، آن کسانی را که پیروان بابیه بودند، تکفیر میکند. شیخ آلوسی بهعنوان یک فرد برجسته آن زمان، تکفیر میکند و حتی فکر میکنم در ار تباط با بسطامی بابی هم حکم کار اجباری داد.
اما همین فرد در همان زمان، بیایید ببینید از خانم قرةالعین چقدر با عبارات وزین و با احترام، که واقعاً جایگاه رفیعی را نشان میدهد به عنوان مسلمان فقیهه مجتهده، یاد میکند. یک دفعه این بانو متهم به آن مسائل میشود، اینها یک مقدار جای تأمل دارد! میخواهم بگویم این تناقضات هست.
ما گفتیم در خصوص این فرد، که یکی از افراد نامدار آن دوره بوده، با یک مقدار تأمل و دقت بیشتری نظر داده شود، و سعی شده همین طور هم باشد و بدون سمتگیری نوشته شده باشد.»
سپس مجری از آقای دکتر موجانی خواهش کردند که در مورد کتاب و کیفیت و کمیتش و موضوعش، بفرمایند.
آقای دکتر موجانی نیز از کسانی که در چاپ کتاب کمک کردند و آقای دکتر صالحی تشکر کردند و دربارۀ کتاب گفتند انگیزه پدیدآوری این کتاب، دستیابی ایشان به اسنادی در وزارت خارجه و در آرشیو عثمانی در استانبول بود: «اما واقعاً انگیزه این کتاب از کجا آغاز شد؟ بخش اولش کنجکاوی بود. من در وزارت خارجه با اسناد کارم را شروع کردم و پروندههای مختلفی را دیدم. حدود بیست سال قبل، لابهلای آنها چند تا گزارش دیدم. بهعنوان یک محقق و علاقهمند با تاریخ این دوره، یادداشت بر میداشتم تا اینکه آقای دکتر صالحی وزیر خارجه شد. از قضای روزگار در عراق هم تغییراتی اتفاق افتاده بود. از عتبه امامین جوادین علیهما السلام درخواستی شد که ربقات این عتبه که اسنادشان در آرشیو عثمانی بوده، نیاز دارد به شناسایی و خواندن آن متون. من به دلیل کاری که قبلاً کرده بودم ــ فهرستی از اسناد ایرانی در آرشیو عثمانی که استخراج کرده بودم ــ از طرف وزارت خارجه مأمور شدم رفتم به استانبول. حین مطالعه و بررسی دیدم که الحمدلله آنجا هم مدارک و مستنداتی هست که میتواند جالب باشد و از طریق آن مطالعه کار را شروع کردم. خدمت آقای دکترصالحی گزارشی داده بودم و گفته بودم یک چنین مدارکی هست. ایشان گفتند کار را شروع کنید.»
در ادامۀ توضیحات دربارۀ چگونگی تدوین مطالب که با کمک و راهنمایی آقای دکتر صالحی، پس از یک دوران هشتساله نهایتاً در ۶۰۰ روز بهتدریج شکل گرفت، ایشان درباره ماهیت کتاب گفتند: «نمیتوانم بگویم تاریخ است بلکه نگرشی است درمورد چگونگی برآمدن بابیان بر اساس اسناد و مدارک متقن، درمورد پدیدهای که روایات متعدد و مطالب فراوانی درمورد آن وجود دارد.»
ایشان ادامه دادند: «من به این نتیجه رسیدم که شاید مناسب باشد ما ساختار باور و ساختار تاریخ را تخریب کنیم و بر اساس مصالح واقعی، آن چه را که وجود دارد بازسازی کنیم. ادوار مختلف تاریخ نگاری بابیها و بهائیها، گرایشهای مختلفی که داشتند، حتی رقابت بین تاریخنویسان دوره قاجاری که پدیده را در زمان مختلف دیدند، اتصالاتی که به شبکههای خاندانی حکومتگر در ایران دارند و پیچیدگی مسائل، سازه پراعوجاجی را شکل داده بود. همۀ این مسائل سعی شد در این بازسازی تاریخ و نگرش تازه مدون شود، تا ما با تصویر دیگری روبهرو شویم، تصویری که البته حالا باید نقد بشود.
ویژگی دیگری که این کار شاید داشت، آن است که ما همیشه سعی میکنیم داستانها را براساس منابع خودمان مطالعه کنیم. در رابطه با بابیه و بهائیه ما اصولاً توجهمان به منابع ایرانی بوده، یعنی آنچه دسترسی داشتیم و از اتصال حوادث در قلمرو بیرون از ایران، و اثرگذاری بیگانگان یا محیط خارج از حاکمیت ایران، دور ماندیم. این کتاب، ناخواسته، در ادامه کاری که جناب آقای جعفریان چاپ کردند و من مدیون ایشان هستم، گزارش یک کشتار حوادث دو سال آخر زندگی مرحوم سید رشتی در کربلا است. اتصال عجیبی ما را با مسائلی که در عراق عرب اتفاق افتاده، مرتبط کرد. درست است قلمروها از هم جداست، عراق عجم و عرب از هم جدا شده، دو حاکمیت مختلف بر آن مستولی هستند، اما اثر حوادث و اهمیت قابل ملاحظه شهر کربلا، در رابطه با این تحول و تحلیل نگرش در دنیای شیعی، به نظر من تا به امروز هم ساری و جاری است، و اثرگذاری اتفاقاتی که در کربلا میافتد حتی مراسم اربعین و اینها در سبک زندگی ما محسوس است.
یک نکته دیگری در رابطه شخصیت طاهره قرةالعین است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. اگر لبه داخلی جلد را که به پیشنهاد جناب آقای عباسی ــ از بخش انتشارات و راهنمایی آقای گنجی ــ نتیجه داد از پشت باز بفرمایید یک تعریف خیلی کوتاه و ساده از سه دوره حیات و زندگی انسانی است که مثل بقیه انسانها، در مسیر زندگی خود، دچار تحول حال و احوال و سرگشتگی و اتفاقات است؛ و عوارضی را بر سرنوشت آنها رقم میزند. آنگونه که ما از دل اسناد و مدارک دنبال کردیم با سه شخصیت و سه تصویر از این پدیده تاریخی روبهرو هستیم.
دوران اول زندگیش تا سال ۱۲۶۳ قمری است. ما یک سندی داریم که میگوید ایشان افکارش مفسدهآمیز است. یعنی درست همان زمانی که با آلوسی ملاقات میکند و آلوسی هم میگوید که من دیدم تکالیف را انجام میداد و یک خط ممیزی بین اندیشۀ طاهره قرةالعین و اندیشۀ میرزا علیمحمد باب میکشد. بنابراین ما تا اینجا گفتههایی را داریم و مستنداتی را داریم که به ما احراز نمیکند که این پدیده و این شخصیت بابی شده باشد.
دوره دومی داریم که درباره آن رفتارها و شنیدههایی متفاوت دیده شده و وجود دارد، یعنی از زمانی که طاهره قرةالعین حرکت میکند به سمت ایران و بعد در ماجرایی که در منطقه شاهرود اتفاق میافتد، و بعد در تهران، که در نهایت هم در حادثه مجازات بابیان دخیل در ترور شاه، به سال ۱۲۶۸ او هم کشته میشود. در اینجا ما شواهد و گزارشهای تاریخی دیگری داریم که باز رفتارها را در اینجا سنجیدیم و آوردیم.
بخش سوم از زمانی است که داستان بابیه در ایران تمام میشود؛ یعنی ۱۲۶۸ق (۱۸۵۲م) و بابیها پراکنده میشوند و میرزا حسینعلی نوری میرود و بساط بهائیگری و ازلیگری در خارج از قلمرو ایران، در بغداد گذاشته میشود. این دوره تاریخی در رابطه با این شخص، دیگر تخیلات است که تا به امروز ادامه دارد. یعنی از طاهره شخصیتهای بسیار زیادی، در روایتهایی که بهائیها، یا پژوهشهایی که بهائیان غربی، یا نگارشهایی که افراد به عنوان نقد و ردیه نوشتند و ارائه دادند، دیگر تخیلات محض است. و این تخیلات محض هر روز دارد عوض میشود که ما در این کتاب هم اشاره کردیم به یکی از آخرین مقالات. در سال ۲۰۱۹ آقای عباس امانت خیلی آشکار و روشن میگوید طاهره ممکن است تمایلات بابی داشته باشد، ولی یقیناً هیچ نقشی در بهائیت و بهائیگری و اینگونه مطالب ندارد و بعد باز سعی میکند او را مبرا کند، یعنی کارکرد عوض میشود.
من با این جمله تمام میکنم چرا شخصیت طاهره این قدر برای بابیان و بهائیان مهم بود؟ اگر جنبشهای اجتماعی را ملاحظه بفرمایید، اگر خیزشهایی را که در درون جامعه هست در نظر بگیرید، فقط وقتی میتواند بر بستر جامعه حرکت کند که بتواند همه بدنه اجتماع را متوجه خودش کند. در برآمدن بابیان، که حالا دستهای بیگانهای هم هست، اگر فاکتور طاهره را از این ماجرا خارج کنیم، دیگر شما با یک جنبش کریه خشونتآمیز مردانۀ خارج از عرف و اخلاق اجتماعی روبهرو هستید! یعنی یک عدهای خیلی شبیه داعش؛ خیلی شبیه پدیدههای مشابهی که ما الان شاهدش هستیم. آن چیزی که به اینها اجازه میدهد تا این فضا را عوض کنند شخصیت یک خانم عالم و محترمی است که خانواده شناخته شدهای دارد و از این جهت پوششی میشود. در همان زمان سال ۱۲۶۳ که اشاره میکنیم، در بین خود بابیان درعراق، بحث بر این قرار میگیرد که آیا طاهره بابی است یا نقطۀ ضالّه، یا نقطۀ شکیۀ بابیه است؟ این دوگانگی در بین خودشان، در هیئت مذکور در بغداد هست.»
سپس مجری از آقای دکتر جعفریان خواهش کردند در مورد این کتاب، اهمیتش، و بعد اهمیت خود موضوع توضیح بفرمایند و اگر نقدی هم دارند بفرمایند.
آقای دکتر جعفریان ضمن توضیح شرایط تحقیق دربارۀ این موضوع گفتند: «شما وقتی سیاست نامه خواجه (نظام الملک) را بخوانید یا تاریخ جهانگشای جوینی را بخوانید، یا حتی بخش اسماعیلیه جامع التواریخ را، یک تفسیری میبینید از گروههایی که بعد از ابومسلم در ایران زیر پوشش غلو درست شدند. حتی دختر ابومسلم، فاطمه، به نظر من یک قرةالعین خیلی قدیمی است که هنوز هم آثار مربوط به او در خراسان هست و در افسانهها و داستانها وجود دارد. مورخین معمولاً این روال را ادامه میدهند تا مقنع، در همان حوالی، بعد تا بابک ادامه پیدا میکند تا اسماعیلیه و الموت در ایران یک خانهای برای یک حرفهای غالیانه میشود. اسماعیلیان از نظر فکری و فلسفی دنباله رو جریانهای نوافلاطونی هستند، اما از لحاظ دینی یک رنگ و لعاب شیعی دارند؛ ولی هم شیعیان امامی و هم سنیها با اینها درگیرند. مشابه این اتفاقی که در بدشت افتاد؛ ماجرایی بود که فکر میکنم سالهای ۵۲۰ و ۵۲۱ در الموت افتاد که اعلام قیامت شد، و اعلام شد که خداوند شریعت را برداشته است و الان دور جدید ظهور رسیده است! اینها افکاری است که در جریانهای هزارهگرای خارج از شیعۀ اثنی عشری و در شکلهای مختلفش وجود داشت. مدتی بعد، اسماعیلیه ــ بیشتر تحت فشار محیط اطرافشان در قزوین و جاهای دیگر، که سنیهای ارتدوکسی بودند ــ از این حرف برگشتند و آن ماجرا ادامه پیدا کرد. در قرنهای هشت و نه هجری ماجرای حروفیه را داریم. از آذربایجان و خراسان و جرجان اسنادش مانده، و مدارک و دیوانها حاوی همین مطالب است. شما هیچ رنگی از شریعت و فقه و حتی قرآن در اینها نمیبینید. ولی به هر حال، دامن تشیع اینها را گرفته، به دلیل این که خیلی اوقات اسامی دوازده امام را میبینید و یک پوشش حب اهلبیت را در این گروهها میبینید. تا میرسیم به دوران صفویه که بحثهای نقطویه مطرح شد و شاه عباس جلویش ایستاد.
تصوف همیشه در ایران یک پوششی برای اظهارات نامتعارف و چیزهای الوهیت گرایانه نسبت به افراد بوده است. این که باب بعدها متهم میشود که ادعای مظهریت و پیغمبری و خدایی کرده، و دائم در این کلمات است، در همین راستا است. اخباریگری برخی شیعیان هم کمک کرد. نیمه آخر صفوی یک اخباریگری هست، یک سری روایاتی که غالیانه بود و اینها از مدار خارج شده و افراطی شده بودند. در مکتب حله؛ قبلش نجف، و اوائل صفویه علمای جبل عامل. شما وقتی این روایات را میخوانید یک حس خاصی به شما دست میدهد، یعنی یک کلماتی در آن پیدا میشود و یک عناوینی که دنبال این ادعاها میآید. بعد اینها میافتد در مجاری دیگر. دعوای اخباری ـــ اصولی، و دعوای صوفیه و فقها، به یک شکل دیگر، و گروههایی که به هر حال به صورت محلی از قدیم بودند. واقعاً بر روی تاریخ فرهنگ ایران همان جریانی که میگویم از اسماعیلیه است تأثیر گذاشته است. آقای دفتری (تاریخ نگار اسماعیلیِ ساکن لندن) خیلی چیزها را برای ما روشن کرده، که اسماعیلیه تا همین اواخر در خراسان، در استان مرکزی، و جاهای دیگر هستند و فعالند و این افکار زیر پوست جامعه وجود داشته؛ و این طور نبوده که از بین رفته باشد.
این اجماعی تمام محققین است که ما بعد از جنگ ایران و روس یک بحران داشتیم. الان ما میدانیم سقوط صفویه بهخاطر فقر بود، بهخاطر اینکه حقوق کارمندان را نداشتند بدهند. به دلیل این که طلا و نقره در این جامعه نبود. پول نقد نبود. هر کسی را میفرستادند سر فلان زمین، که برو یک سال محصول فلان زمین را بگیر. وقتی که میرفت با رعیت درگیر میشد و دو ریال به او نمیدادند و بر میگشت و ارتشی بود؛ هر چه بود؛ هیچچیزی دستش نبود. کشور ایران، یک کشور کم آب، فقیر و بحرانخیز است و همان طور که اشاره کردم جنبشهای اجتماعی آن متناسب با این واقعیت است. فعالیت مخالفان هم یک پوشش مذهبی همیشه میخواهد. و بعد از این که بعدها در لایههای مختلفش آن بسترهای لازم باشد از آن استفاده میشود. بحث منجی و مهدویت تنها بحث اسلامی نیست؛ بحث زرتشتی هست. بحث مسیحیت هست؛ بحث یهودیت هست؛ این همیشه یک پوشش بوده و همه این اقلیتها هم گرفتار این ظهورات و مدعیان بودند. ولی شاید هیچکس به اندازه بابیه و بهائیه از این ظهورات استفاده نکرده باشد. هیچکس به اندازه اینها از این تعابیر من یظهرهالله و امثال اینها استفاده نکرده. به شدت اینها به این کلمات حساس بودند و خیلی از اوقات همانطور که عرض کردم، وقتی شما جستجو میکنید اینها میرسد به آن لایههای روایی و حدیثی که عرض کردم. یک دورهای این روایات کنار گذاشته شده بود ولی از یک دورهای مجدداً اینها وارد تحلیلها شد. یکی زیارت عاشورا را چندین جلد برایش شرح نوشت. یکی زیارت جامعه را پنجاه جور شرح نوشت. حتی داستان کربلا که یک داستان مورد وثوق بود، در همین دوره قاجاری و اواخر صفوی ــ و شاید حتی بگوییم در دوره تیموری ــ به روضةالشهداء تبدیل شد؛ کاملاً به یک پوشش، باز رفتارهای عجیب و غریب. حتی غلات قدیم یعنی غلات قرن سوم میگفتند امام حسین شهید نشده و به آسمان رفته است.
ما موضوع فقر و فاقه بعد از جنگهای ایران و روس را داریم. این باورها را هم داریم و یک نکته مهم در بابیان این است که اینها سیاسی هستند. این را قاجاریه فهمیدند که اینها دنبال قدرتند. یعنی یک نکته مهم در این قضایا این است که این گروه دنبال قدرت است. من امروز یک نامهای را دیدم که عکسش را عباس امانت در کتاب آخرش ــ از تهران تا عکاء ــ انداخته است. بهاءالله به ناصرالدین شاه نوشته (آدم باید در این اسناد کمی تردید بکند ولی فعلا چارهای نیست.): این سید جمال ــ هیچ لقبی هم نمیگوید. افغانی یا غیر افعانی ــ بنیاد خوارج را در ایران نهاد. خوب، ازلیها رفته بودند طرف سید جمال؛ سال ۱۳۰۸ قمری است. ازلیها هنوز سیاسی بودند دنبال سقوط به اصطلاح بنیامیه جدید، یعنی قاجاریه بودند و بهاءالله دنبال این بود که خودش را از خشونت تبرئه کند. آن نکتهای که به حق آقای موجانی اشاره کردند این است که بهائیان تلاش داشتند آن سوابق قدرت خواهی و تروریستی را به شکل اخلاقی دربیاورند. یعنی آیین بهائی را تبدیل به یک چیز اخلاقی بکنند. خیلی نکته مهمی بود که اشاره شد.
ولی رفتار خوارجگونه؛ این تفسیری است که بهائیها از آن جناح ازلی بهعنوان خشونت و سیاست داشتند. به هرحال، آیین بابی هرچه بود دنبال قدرت بود. دنبال گرفتن حکومت بود؛ و بقیه هم بودند. میرزا محمد اخباری مگر نبود. بلند شد آمد ایران در کنار فتحعلی شاه و گفت من فرمانده روس را با سحر و جادو شکست میدهم! این بحث سحر و جادو و علوم غریبه و حروف ابجد و اعداد، که در حروفیه و نقطویه هست؛ چه قدر در بابیه زیاد است! و اینها البته این را به حد اعلا رساندند. یعنی از گرافیک از طراحی و از عبارتها چقدر استفاده میکردند.
در مورد این تاریخ نگاری باید بگویم به نظر من این کار جدید یک قدم بسیار بسیار مهم است. به دلیل کمبودی که ما در پژوهش داشتیم این کار یک کار بکر است و یک گام است. ما معمولاً کاری را پژوهشی میدانیم که یک مسأله را حل کند و این کتاب اگر خیلی مسائل را حل نکرده، خیلی برده نزدیک به حل شدن و راه را نشان داده است.
من یاد کنم از مرحوم محمدباقر نجفی که در دوره معاصر بهترین کتاب را درباره بابیان و بهائیان نوشت، به نام بهائیان که سال ۵۷ چاپ شد. واقعاً کتاب بینظیری است. بهائیان آقای نجفی، از نظر فکری، از لحاظ اسناد، و از لحاظ نوع نگرش البته یک نوع نقد است، آن چیزی که بیشتر منابع ما در دوره اخیر داشتند. کتاب حاضر هم ممکن است از یک زاویهای در دستهبندی اگر قرار بدهید یک نقد است. کتاب بهائیان در عین حال مستند است. منافات ندارد که یک کار ردیه باشد ولی روشش یک کار علمی باشد. ما در کارهای تاریخی ــ کلامی همیشه میگوییم: اشکال ندارد، تو دیدگاه کلامیات را داشته باش، ولی باید از اسناد استفاده کنی، از منابع استفاده بکنی!
مآخذ کتاب واقعاً مآخذ خوبی است. آقای موجانی یک کار عینی تاریخی کردند نه یک کار فکری، و دو سه بار هم گفتند مثلاً این که آیا کتاب بیان عباراتش مفهوم است یا نه؟ یا عربیش خوب است یا پرغلط؟ یا اصلاً آموزههایی که میدهد میزان است یا نه؟ نوشتند من تفسیری ندارم. ولی در ردیههای ما یک بخش قابل توجهی به تفسیر و تحلیل بیان اختصاص پیدا کرده است. در کل، کتاب ایشان ضمن این که به زمینههای فکری اشاره کردند یک کار عینی خارجی است که ما اتفاقاً همین را کم داشتیم. ما در ردیهها خیلی بحث کردهایم که آیا ادعای میرزا حسینعلی بر این که منیظهرهالله است درست است یا نیست؟ و آیا صبح ازل وصی بوده یا نبوده؟ و این که رقابت این دو تا که عمر طولانی هم داشتند و این رقابت تا سالها ادامه داشت به چه شکل بوده؟ میخواهم بگویم یک کار فکری روز باید در کار بابیت و بهائیت بشود؛ یعنی ما نیاز داریم به اینکه اسناد و مدارک خوانده و تحلیل شود.
شما لحظه به لحظه دارید با شکلگیری این جریان پیش میروید. اولاً کربلا، که با انتشار کتاب کشتار کربلا که آقای موجانی ده سال قبل انجام دادند واقعاً ما میدانیم ایشان با محیط کربلا و طوایفش و گروههایی که بودند آشنا بود. آن اتفاق که سال ۱۲۵۸ افتاد؛ چندین هزار آدم در این شهر توسط وهابیان کشته شدند. چقدر ایرانی بودند. به هر حال دربارۀ ایرانیان عراق هنوز یک تاریخ خوب نوشته نشده است. العلوی مینویسد صدام در بازار کربلا راه میرفت. دید بازاریها با هم فارسی حرف میزنند. صدام یک لحظه برآشفت و گفت همه را بریزید بیرون! این اتفاق اخراج ایرانیان، شاید صد و پنجاه سال بعد از آن ماجرا افتاده، ولی داستان حضور ایرانیها در عراق چقدر مهم است و چقدر اهمیت دارد و اینها در کربلا بودند. یک بخشی از داستان در این شهر اتفاق میافتد که واقعاً آدم میماند که چه خبر بوده در شهر کربلا، و این همه طوایف مختلف چه اخباری داشتند؟ چه اندیشههایی داشتند؟ یک گوشهای را ایشان واقعاً روشن کرده. و حالا اینکه باب اصلاً چقدر در کربلا بوده؟ دو ماه بوده. دو سال بوده؛ شاگرد مثلاً سیدکاظم رشتی بوده یا نبوده؟ اینها همه مطرح میشود.
یک بخش دیگر از این قصه در شیراز است. بحثهایی که ایشان میکند راجع به باب و مکه، که ایشان ظاهراً قبول ندارد باب در آن سفر مکه و کعبه رفته باشد، بلکه برگشته به کربلا. یک سند مهمی از اسناد راولینسون هست راجع به گزارشی که راجع به ظهور مثلاً یک سید شیرازی (قبل از تاریخ ادعای باب نزد ملاحسین بشروئی) میدهد که حدس آقای موجانی این است که این منظورش باب است، بسطامی نیست، یک شیرازی است. یعنی با این تعبیر اشاره میکند. آن زمانی که باب ادعا کرده مکه بوده و در آنجا دعوتش را اعلام کرده؛ مکه نرفته، بلکه کربلا آمده بوده است. ولی این داستانها مبهم است و مشکل است.
من در مورد کار فقط یک اشاراتی بکنم. کار قطعاً علمی پژوهشی است و کار بسیار تازهای است. میدانیم خود بابیها بسیاری از چیزها را دستکاری کردند و تغییر دادند. ما باید بنا را بگذاریم بر نقادی و تردید و شک و از آن جا شروع کنیم و این کتاب به نظرم از این حیث مهم است و بهعنوان یک کار پژوهشی حتی برای دانشجویان که بخوانند و یاد بگیرند که به هر حال نقادی به چه شکل است و به چه صورتی است، مفید است.
آن تردیدشان راجع به رفتن باب به مکه، یا که آن نسخ شریعت در بدشت، واقعاً لوحی رسیده از باب و اینکه این زمان کافی نبوده یا نه مهم است. یا پیامهایی که از کربلا و بغداد میرسیده به ماکو؛ واقعاً اینها زمانش چقدر است؟ به هر حال معمولاً این تطبیق زمانها همان طور که عرض کردم مهم است و آن سال شمار (کرونولوژی) آخر کتاب، خیلی کمک میکند.»
در ادامه آقای موجانی گفتند: «در رابطه با مرحوم نجفی من ذکر خیر بکنم. من دو تا پانویس به کتاب بهائیان ارجاع دادم. یکی از دقیقترین و حرفهایترین متون تحقیقی در رابطه با بابی ــ بهائیان کتاب بهائیان مرحوم آقای نجفی است.
یکی از مسائلی که خیلی در این کتاب مواجه بودیم با واقعیتهایی است که خیلی نادیده گرفته شد. هیچکس نمیپرسد هزینه جابجایی، پذیرایی و رفت و آمد این حجم تکاپویی که بابیان نخستین انجام دادند از کدام منبع تأمین شده بود؟ چگونه چند ده آدم مدت سه ماه مثلاً در یک جا جمع میشدند؟ یا با کاروان قرةالعین پنجاه و خردهای مسلح آمدند و نزدیک نود روز طول کشید تا به قزوین برسند. در هر شهری خوراک و اقامت و اینها از کدام منبع تأمین میشد؟
یک امر خیلی مهم، مسئلهای است که اشاره فرمودند در رابطه با ادعای سفر حج باب است. یا اینکه آن سند راولینسون که برای ما تازگی دارد. یقینا سندی بوده که دیگران هم میدانستند و در ایران اولین بار است دارد منتشر میشود. این سند در چه بستر زمانی درآمد؟ عنایت داشته باشیم سال ۱۲۶۰ جمادی الاول در شیراز در یک خانهای چند نفر جمع میشوند. یکی میگوید من بابم. هیچ منبری؛ هیچ حاکمی؛ هیچ دستگاه و رسانهای هم نبوده که این خبر را انعکاس جهانی بدهد، یا ابعاد داخلی و ملی و … بدهد. بعد از یک مدتی اینها تصمیم میگیرند بروند به سمت حج. تا ۲۷ ذی حجه ۱۲۶۰ سیزده روز قبل از عاشورا که قرار است اینها در مقابل حرم امام حسین بگویند هذا باب من الشیراز. هیچکس، یعنی عامه مردم، نمیدانستند یک چنین اتفاقی افتاده است. اما آقای نماینده سیاسی امپراتوری بریتانیا در بغداد، راولینسون یادداشت دارد میگوید امام کبیر شیرازی و دارد شرح میدهد که اینها دارند چکار میکنند و در جزییات ورود میکند! جزییاتی که هنوز اتفاق نیفتاده! رویدادی که ده روز بعد اتفاق میافتد! و ده روز بعد هم، با فاصله چند ساعت از حوادث کربلا، سفیر بریتانیا را وادار میکند در بغداد با نماینده ارکان سیاسی و حرب دولت عثمانی وارد گفتگو شود و مانع از این شود که اینها اعدام شوند یا قتل عام شوند و میگوید بفرستد بروند.
میخواهم عرض کنم که ما امروز این تاریخ را میدانیم. براساس گزارشی که اشاره کردیم ۵ جمادی الثانی ۱۲۶۰ این اتفاق در شیراز اتفاق افتاده؛ ولی نه مردم شیراز میدانستند و نه مردم تهران. از کجا این سند را دارند. دوسال بعد از ماجرا دولت ایران و مراجع و نهادهای مذهبی ما با مسئله روبهرو میشوند. حاج میرزا آقاسی همین تعابیری را میگوید که اینها یک مشت بنگی هستند که از نشئه حشیش به این مسئله رسیدند. نمیتواند مسئله را تحلیل قطعی کند.»
در انتها مجری از آقای دکتر موجانی و دکتر صالحی و دکتر جعفریان سپاسگزاری کرد و اشاره کرد که سؤالات بسیار دیگری هست که وقت بیشتری میطلبد.
آقای جعفریان نیز پس از این جلسه، در مقالهای در وبلاگ خودشان به تفصیل به این موضوع پرداخته و ضعفها و قوتهای کتاب را برشمردند.
بهائیشناسی ضمن ارجگزاری به این اثر تحقیقی و تشکر از پدیدآورندگان آن، سؤالاتی را با آقای دکتر موجانی مطرح نموده که امیدوار است بهطور مبسوط در مصاحبهای که قول آن را برای بعد از رونمایی کتاب دادهاند، پاسخ آنها را دریافت کند و خوانندگان فصلنامه را با مطالب این دوره تاریخی بیشتر آشنا نماید.