پیشگفتار
مشرقالاذکار بهائی از منظر بهائیت بهعنوان نمادی از معنویت مدرن و تلاشی برای القای تجربهای روحانی بدون پیروی از ساختارهای سنتی دینی است.
معنویت و دین دو مفهوم نزدیک و وابسته به یکدیگر هستند. دین راهنمایی برای سعادت و خوشبختی انسان ارائه میدهد که یکی از ارکان آن، ارتباط با سرچشمه هستی یعنی خداوند است.
در عین حال، برخی باور دارند که میتوان معنویت را بدون پیروی از یک دین خاص تجربه کرد. این نوع نگرش اغلب در ایجاد حس خوب، امید، آرامش از طریق روشهای مختلف، و یافتن شادی در جنبههای مختلف زندگی خلاصه میشود. برخی از این تجربیات شامل تمرینهایی مانند یوگا و مدیتیشن است که فرد را به آرامش درونی میرساند، یا ماجراجویی در طبیعت و کوهپیمایی که از طریق تمرینهای ذهنی و جسمی حس معنا و ارتباط با جهان را تقویت میکند.
همچنین تمرینهای خودشناسی و خودآگاهی که در قالب روابط اجتماعی شکل میگیرد، افراد را به کمک به دیگران سوق میدهد و با ایجاد حس رضایت و تعامل با جامعه، تجربهای معنوی برایشان رقم میزند. گرچه هر یک از این رویکردها جنبههای مثبتی دارد، اما تجربه معنوی فردی بهتنهایی نمیتواند معیار کاملی برای تعریف رابطه میان انسان و خالق باشد. این عدم اصالت زمانی آشکار میشود که بازار چنین تجربههایی در سراسر جهان تحت عناوین مختلف رواج پیدا میکند.
بهائیت نیز همچون دیگر جنبشهای فکری از این جریان بهرهبرداری کرده است. یکی از نمونههای این امر، ساختن مکانی با نام مشرقالأذکار بهائی و معرفی آن بهعنوان عبادتگاه بهائیان است که در راستای ترویج معنویت بدون وابستگی به دین در جوامع شکل گرفته است. این نگرش با فرهنگ هر منطقه نیز توسط بهائیان بومیسازی و تثبیت شده است.
مشرق الاذکار بهائی چیست؟
جریان کاریزماتیک بهائیت را میتوان در چارچوب مفاهیمی همچون سکولاریسم، اومانیسم، فردگرایی و نظام سرمایهداری بررسی کرد. ]1[ زیرا با تأکید بر مفاهیمی مشترک بین جوامع به عنوان شعارهای بهائیت و تعالیم رهبران بهائی سعی در ایجاد هم پوشانی با جنبه ای مختلف این ایده ها دارد. بر همین اساس، سبک معنویتگرایی بهائیت نیز در چنین زمینههایی تعریف شده و شکل گرفته است. بنابراین در جوامعی که پلورالیسم مذهبی، جریان های فکری مدرنیته و فردگرایی در پرتو نظام لیبرالیسم و دموکراسی شکل گرفته اند بیشتر به دنبال رسمیت گرفتن اجتماعی هست.
پس از مطرح کردن ادعای «ما طبقه روحانی نداریم»، تشکیلات بهائیت با ظاهری متفاوت، ذهن مخاطبان را برای ورود به مکانی به نام مشرقالاذکار آماده میکند. این رویکرد باعث میشود افراد هنگام ورود، احساس راحتی و آزادی داشته باشند. در نگاه نخست، فرد تصور میکند که در انتخاب شیوه دعا و نیایش، بسته به قوم، نژاد، ملیت یا دین خود، کاملاً آزاد است. اما در واقعیت، تأثیر رسانههای تبلیغاتی مشرقالاذکار نشان میدهد که این اختیار محدودتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
حضور مبلغان بهائی، انتشار کتابهای تبلیغی، بروشورهای مرتبط با تعالیم دوازدهگانه، برنامههای ویژه برای کودکان و تلاش برای جذب آنان به تشکیلات، همگی از روشهای سازمانیافته جذب و عضوگیری بهائیت به شمار میآیند. برنامههایی که ابتدا با دستور رهبران بهائی آغاز شدند و امروزه جای خود را به سیاستگذاریهای بیتالعدل دادهاند. بنابراین صرف ادعای بهائیان که «ما طبقه روحانی نداریم» نمی توان وجود ایدئولوژی و اثر حاکم از این طبقه را در جامعه بهائی نادیده گرفت.
ورود به چنین فضایی بیشباهت به داستان پینوکیو و شهر اسباببازیها نیست. در این شهر خیالی، تنها یک آبنبات چوبی رنگارنگ و یک درشکهچی کافی است تا کودک را مجذوب کند. شهری که به نام معنویت، تمامی آزادیهای کودکانه را در بستری بدون والدین و چارچوبهای آموزشی مدرسه ارائه میدهد، اما در نهایت او را به شکلی دیگر تسلیم خود میکند.
اولین مشرق الاذکار بهائی چگونه ساخته شد؟
مشرق الاذکار عشق آباد [2 ]
پیش از ساخت اولین مشرقالاذکار بهائی در عشقآباد، بهائیان در این شهر فعال بودند و حتی اجازه داشتند مدارس مخصوص خود را دایر کنند. ]3[ در سال ۱۳۱۹ قمری، با وجود جمعیت اندک، عباس افندی میرزا محمدتقی افنان را برای تأسیس مشرقالاذکار بهائی به این شهر فرستاد. ]4[ با حمایت تشکیلات بهائیت، روزانه ۱۵۰ کارگر برای ساخت آن فعالیت میکردند تا در سال ۱۳۲۵ قمری تکمیل شد. ]5[
بهائیان با تشکیل محفل منطقهای، عشقآباد را به مرکز تبلیغات خود تبدیل کردند. در سالهای بعد، کمیته تبلیغی تأسیس شد، مبلغان به شهرهای دیگر فرستاده شدند و روند تبلیغ در ترکمنستان گسترش یافت. در سال ۱۳۳۵ قمری، مجله «خورشید خاور» برای پاسخ به انتقادات تأسیس شد، و فعالیتهای تبلیغی با تشکیل کمیتههای مختلف تقویت گردید.
این روند باعث افزایش چشمگیر تعداد دانشآموزان و مبلغان بهائی شد. ]6[ بررسی نقش روستزار در حمایت از این تشکیلات نشاندهنده اهداف خاصی در توسعه نفوذ بهائیت در مستعمرات آن دوره بود.
1- نقش روسها در ساخت مشرقالاذکار بهائی در عشقآباد
یکی از نمونههای آشکار حمایت استعماری از بهائیت، نقش روستزار در ساخت مشرقالاذکار بهائی در عشقآباد بود. این حمایت تا جایی پیش رفت که مراسم افتتاح این بنا تحت نظارت مقامات بلندپایه روس برگزار شد. در این مراسم، یک ژنرال عالیرتبه به همراه هیأت همراه خود در مراسم کلنگزنی و آغاز ساخت مشرقالاذکار شرکت کرد و شخصاً پیگیر روند پیشرفت پروژه شد.]7[
چنین اقداماتی نشان میدهد که روستزار اهداف خاصی را از حمایت بهائیت دنبال میکرد. این سیاست بخشی از برنامههای گسترده استعماری برای ایجاد نفوذ در منطقه بود، و بهائیت به یکی از ابزارهای این سیاست تبدیل شده بود.
2-نقش مشرقالاذکار بهائی در تبلیغات و نفوذ بهائیت
مشرقالاذکار بهائی در عشقآباد، نخستین عبادتگاه بهائی، نشان داد که برخلاف ادعای بهائیت، این بناها صرفاً محل دعا نیستند، بلکه ابزاری برای تبلیغات حضوری و تهاجمی بهائیت هستند. این مکانها نقش «مبلّغ صامت» را دارند، زیرا طراحی متفاوت و بدون الگوی ثابت آنها، ذهن هر مخاطب را درگیر میکند.
چرا تشکیلات بهائی معماری مشرقالاذکار بهائی خود را در آمریکا مشابه کاخ سفید، در هند بهصورت گل لوتوس، در آفریقا مانند خانههای سنتی و در استرالیا منطبق بر سازههای محلی میسازد؟ عبادتگاههای ادیان ابراهیمی الگوی یکسانی دارند، اما بهائیت چنین اصولی را دنبال نمیکند. این نشان میدهد که هدف اصلی این بناها، نه ایجاد فضایی روحانی، بلکه جذب توریست و مخاطب است.
برخلاف باور عمومی، مشرقالاذکار بهائی برنامهای روحانی ندارند. حتی آنچه گاهی در این مکانها اجرا میشود، اشعاری با سبک آواز کرکلیسایی است که دنیس مکاوئن نیز به آن اشاره کرده است. ]8[ به همین دلیل، میتوان پرسید: آیا هدف اصلی این بناها، تأسیس مؤسسات خدماتی، رفاهی و مالی در پوشش مراکز عبادی است؟
3-مشرقالاذکار بهائی: عبادتگاه یا ابزار تبلیغاتی؟
مارگیت واربرگ در کتاب «شهروندان جهانی» تأکید میکند که این عبادتگاهها رونقی در میان مردم محلی ندارند. ]9[ آیا هدف تشکیلات بهائی از صرف هزینههای کلان برای ساخت مشرقالاذکار بهائی، ایجاد جاذبههای گردشگری به نفع اقتصاد تشکیلات است؟
ویلیام گارلینگتن، که ۲۰ سال عضو جامعه بهائی بوده، در کتاب «بهائیت در آمریکا» درباره مشرقالاذکار بهائی ویلمت می گوید: «برآورد می شود که از زمان تکمیل این ساختمان در سال 1953 تاکنون (سال 2005)، حدود پنج میلیون نفر از جلوی آن عبور کرده باشند، ولی تصور می رود افراد بسیار اندکی از آنها از آیینی که این ساختمان نشانه آن است اطلاع یافته باشند. این موضوع، تا حدودی ناشی از فقدان مطالب منتشره درباره آیین بهائی و عدم پوشش رسانه ای آن می باشد.]10[
این تحلیل نشان میدهد که تشکیلات بهائیت برای بقای خود به نمادهای ظاهراً دینی تکیه کرده است، در حالی که عملکرد این بناها بیشتر شبیه یک مرکز گردشگری است. به همین دلیل علیرغم نظر گارلینگتن رسانه های بهائی سعی در حفظ حیات تشکیلات و تقویت روحیه جامعه بهائی دارند. لذا با تکرار جلوه های جذاب این اماکن (ولو بدون هیچ بازدید کننده و گردشگری) و تولید بانک تصاویر از آنها سعی در حفظ میراث بصری بهائیت دارد.
در نهایت، آیا مشرقالاذکارهای بهائی، فقط سازههایی توریستی هستند یا استراتژیای برای کنترل فرهنگی؟ این پرسشی است که جامعه بهائی باید به آن بیندیشد.
مشرقالاذکار بهائی: نماد معنویت یا ابزار اقتصادی؟
تاکنون 9 مشرقالاذکار بهائی ملی و چندین مشرقالاذکار بهائی محلی در کشورهای مختلف ساخته شدهاند. ساخت این بناها بدون تأمین مصالح، خرید زمین و همکاری شرکتهای پیمانکاری ممکن نیست. اما پرسش مهم این است: «منابع مالی این پروژهها از کجا تأمین میشود؟»
آیا این بناها صرفاً نمادهای مذهبی هستند، یا اهداف اقتصادی و تبلیغاتی نیز در پشت پرده ساخت آنها قرار دارد؟ مقامات دولتی که مجوز احداث این ساختمانها را صادر میکنند، چه منافعی از این پروژهها کسب میکنند؟ آیا اگر تشکیلات بهائی چنین برنامه ریزی ای برای ساخت بناهای مشرقالاذکار بهائی نداشت باز هم می توانست زمین هایی از چنین مناطقی را در اختیار و تملک خود درآورد؟
در واقع اگر بهائیت قصد نداشت یک بنای خیره کننده و ساختمان سمبلیک بسازد آیا باز هم مساعدت های دولتی برای خرید این اراضی را می توانست برای احداث یک ساختمان اداری ساده دریافت کند؟ آیا ممکن است یک بازی دو طرفه در شهر اتفاق بیفتد! سود زمین های مشرقالاذکار بهائی برای جامعه بهائی ارزش بیشتری داشته باشد تا دنبال کردن اهداف معنوی اش؟!
1-منابع مالی و اهداف پشت پرده
بهائیان باید بپرسند: آیا مراکز توریستی بهائی تنها از طریق کمکهای مالی اعضا و جلسات ضیافت ۱۹ روزه
تأمین میشوند؟ آیا شرکتهای پیمانکاری که این بناها را میسازند، هیچ سود مالی از این پروژهها نمیبرند؟
حتی اگر این پروژهها در راستای اهداف بیتالعدل باشد، منطقی است که BIC گزارشی شفاف از میزان تحقق این اهداف در سازمان ملل یا NGOهای وابسته ارائه دهد.
2-حق بهائیان در ارزیابی این پروژهها
بهائیان سراسر جهان حق دارند میزان موفقیت این مراکز را ارزیابی کنند و سطح اعتماد خود به تشکیلات را بر اساس نتایج واقعی تنظیم کنند. اگر این بناها تأثیر ملموسی نداشته باشند، آیا بهتر نیست منابع مالی ابتدا صرف خانوادههای نیازمند بهائی شود تا اعضای جامعه با رضایت بیشتری در جلسات مذهبی شرکت کنند؟
نتیجه گیری
بررسی ساخت و اهداف مشرقالاذکارهای بهائیت نشان میدهد که این بناها نهتنها بهعنوان عبادتگاه بلکه بهعنوان بخشی از یک سیستم سازمانیافته تبلیغاتی و اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرند. از اولین مشرقالاذکار بهائی در عشقآباد تا بناهای امروزی در نقاط مختلف جهان، این مکانها همواره در چارچوبی فراتر از عبادت نقش داشتهاند.
ساخت این بناها نیازمند منابع مالی، زمین و مصالح ساختمانی گستردهای است که بدون حمایتهای خاص ممکن نیست. همراهی برخی دولتها در صدور مجوز ساخت چنین مراکزی، پرسشهایی درباره منافعی که این بناها برای آنها ایجاد میکنند، مطرح میسازد.
مشرقالاذکار بهائی بهعنوان نماد بهائیت، از سبکهای معماری متنوع در سراسر جهان بهره میگیرد، اما برخلاف عبادتگاههای ادیان ابراهیمی، فاقد یک الگوی ثابت است. این موضوع نشان میدهد که جذابیت بصری و تأثیرگذاری تبلیغاتی، بخشی از فلسفه طراحی این بناها بوده است.
از سوی دیگر، جامعه بهائی حق دارد میزان موفقیت این بناها را در راستای اهداف اعلامشده بررسی کند. آیا واقعاً این ساختمانها تأثیری ملموس در رشد معنویت داشتهاند، یا بیشتر بهعنوان جاذبهای برای تبلیغات و گردشگری بهائی عمل میکنند؟
در نهایت، این پرسش همچنان باقی است: «مشرقالاذکارها ابزاری برای گسترش معنویت هستند، یا بخشی از یک استراتژی کنترل فرهنگی؟» این موضوع نیازمند بررسی دقیقتر و پاسخگویی شفاف از سوی تشکیلات بهائیت است.
منابع:
1- ادوارد برمن، کتاب کنترل فرهنگ نقش بنیادهای کارنگی فورد و راکلفر در سیاست خارجی آمریکا، مترجم حمید الیاسی، نشر نی، چاپ چهارم
2- گراهام هاسل، یادداشت هایی بر آئین های بابی و بهائی در روسیه و قلمروهای آن؛ مجله Bahá’í Studies شماره 5 ویرایش 3 ، صفحات 41-80؛ اتاوا: انجمن مطالعات بهائی اروپا انگلیسی زبان ، 1993
3- فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور حق، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 131 بدیع، ج 8، قسمت 2، ص 982.
4- همان، ص 983.
5- همان، ص 985
6- همان، ص 990
7- فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور حق، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 131 بدیع، ج 8، قسمت 2، ص 997.
8- D. MacEoin, Mashrik al-Adhkar , in C. E. Bosworth, E. van Donzel,B. Lewis, and Ch. Pellat (eds.), The Encyclopedia of Islam, vol. 6, Leiden, Brill, 1991,p. 720.
9- Warburg, Margit, Citizens of the World: A History and Sociology of the Baha’is from a Globalization Perspective, pp.492-3,Brill,2006.
10- Garlington,William, the Bahai Faith in America, Praeger Publishers, 2005.p.XIX, “Since its completion in 1953,it has been estimated that some 5 million visitors have passed through the building’s doors, and yet today very few Americans have any substantial knowledge of the religion it represents. To some degree, this has been the result of a lack over the years of both general publications on the Baha’i Faith and overall media coverage.”