نورین نیّرین(پژوهشی در اعتقاد شیخ احسایی و سیّد رشتی به قائمیت،خاتمیت و قیامت)

0 847

گذری بر آثار رهبران بهایی گویای این نکته است که ایشان در میان عالمان شیعی، برای شیخ احسایی و سیّد رشتی مقام بالایی قائل اند و آن دو را واصل به حقّ می‌دانند و آنها را “نورین نیرین”_یعنی دو نور درخشنده و تابناک_می نامند. بررسی برخی عقاید این دو عالم نشان می‌دهد که عقاید آنان مطابق دیدگاه و مبانی شیعی است، نه بهایی؛ لذا بهائیان اگر آنها را می ستایند باید سخن و عقیده آنان را بپذیرند از جمله عقاید این دو،اعتقاد به قائمیت امام عصر ارواحنا فداه و خاتمیت پیامبر اکرم (ص) و معاد جسمانی است.نتیجه این که عالمانی که از سوی بهائیان ستوده و واصل به حقّ قلمداد شده‌اند، عقایدی مخالف بهائیان دارند.

 

1.مقدّمه

سه بحثِ خاتمیّت پیامبر اسلام، قائمیّت امام دوازدهم شیعه، و قیامت، از مباحث مهمّی است که در تبیین آن، میان بهائیان و مسلمانان اختلافات اساسی وجود دارد؛ مسلمانان معتقدند خاتمیّت پیامبر اسلام به این معناست که ایشان آخرین فرستاده‌ای الاهی است و پس از ایشان پیامبر دیگری نخواهد آمد؛ امّا بهائیان معتقدند خاتمیّت نافیِ آمدن پیامبری جدید نیست. مسلمانان معتقدند فرزند امام حسن عسکری قائم موعود است؛ امّا بهائیان میرزا علی محمّد شیرازی را قائم دانسته و معتقدند او ظهور کرده و دوره‌ی اسلام را به پایان رسانده است. مسلمانان، قیامت را به معنای برانگیخته شدن انسان‌ها پس از این دنیا دانسته، در حالی که بهائیان قیامت را برای پیروان هر دین، ظهور دین جدید می‌دانند.

یکی از راه‌های قضاوت درباره‌ی صحّت یا سقم تبیین‌های نوپدید بهائیان از این اصطلاحات و عقاید اسلامی، مراجعه به کسانی است که از دید رهبران بهایی صاحبان عقاید حقیقی اسلامی‌اند؛ یعنی شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی.

2.تجلیل بهاییان از شیخ و سیّد

با نگاهی به آثار رهبران بهایی، به روشنی پیداست که ایشان در میان عالمان شیعی، احترام بسیاری برای شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی قائل اند؛ این در حالی است که در مواضع متعدّدی از نوشته‌های رهبران بهایی، قدح و اهانت به عالمان و فقهای مسلمان، به پیروی از سلفشان، سیّد علیمحمّد باب، به چشم می‌خورد. ذکر همه‌ی این موارد از تمام رهبران بهایی بیشتر از آن است که در محدوده‌ی این مقاله بگنجد؛ در این جا برای نمونه فقط به دو مورد از شتم علمای شیعه در کتاب ایقان بهاء الله اشاره می‌شود:

1.مقصود از تحریف همین است که الیوم جمیع علمای فرقان به آن مشغولند، و آن تفسیر و معنی نمودن کتاب است بر هوی و میل خود (ایقان: 57)

2.از جمله سبحات مجلّله علمای عصر و فقهای زمان ظهورند که جمیع، نظر به عدم ادراک و اشتغال و حبّ به ریاست ظاهره، تسلیم امراللّه نمی‌نمایند بلکه گوش نمی‌دهند تا نغمه الهی را بشنوند. (همان: 109) امّا–همان گونه که ذکر شد- از سوی دیگر، نظر بهائیان درباره‌ی شیخ و سیّد به گونه‌ای دیگر است؛ رهبران بهایی در میان علمای شیعه، این دو فرد را واصل به حقیقت دانسته و معتقد بوده‌اند که ایشان چون دیگران اسیر اوهام نبوده اند.

3.بهاء الله در ایقان از این دو عالم شیعی تعبیر به نورین نیّرین [= دو نور درخشان] و انسان کامل می‌کند. (برای تفصیل مطلب، ر.ک: ایقان: 40-43)

4.بهاء الله در لوح خطاب به احمد نامی –منقول از رحیق مختوم- می‌نویسد: «از صدر اسلام، اکثری در بحر اوهام و ظنون مستغرق؛ بعد از خاتم انبیاء و ائمه طاهرین دو نفس به حق واصل و به طراز آگاهی مزین، مرحوم شیخ و سید علیهما بهاءالله الابهی.» (رحیق مختوم2: 648)

3.تجلیلات چه می‌گویند؟

تعابیری که در تکریم‌های مذکور به چشم می‌خورد، حاکی از آن است که بهاء الله شیخ احسایی و سیّد رشتی را کسانی می‌داند که به حقیقت رسیده‌اند؛ به عبارت دیگر، این دو از علمایی نیستند که –آن گونه که بهاء الله می‌پندارد- برای حفظ ریاست، دست به توجیه و تأویل ناصواب آیات قرآن و فرموده‌های معصومین زده باشند؛ بلکه حقیقت دین را آن گونه که هست بیان کرده‌اند. در نتیجه عقایدی که این دو به عنوان اعتقادات اسلامی بیان کرده‌اند، عقایدی است که حقیقت اسلام را –آن گونه که بهاء الله معتقد است- بیان می‌کند؛ لذا مراجعه به آن چه شیخ و سیّد در محلّ منازعات مسلمانان و بهائیان درباره‌ی عقاید اسلامی اظهار کرده‌اند، می‌تواند حجّتی پذیرفته –لا اقلّ برای بهائیان- باشد. در ادامه، دیدگاه شیخ و سیّد را در برخی از این محل‌های نزاع [=خاتمیّت پیامبر اسلام، قائمیّت امام دوازدهم شیعیان، و قیامت] بررسی می‌کنیم.

4.دیدگاه‌های شیخ و سیّد

4.1.دیدگاه شیخ و سیّد در خاتمیّت پیامبر اسلام

آن چه از اظهار نظر شیخ و سیّد درباره‌ی خاتمیّت پیامبر اسلام به ما رسیده است، فراوان‌تر و صریح‌تر از آن است که بتوان برای آن توجیه و تأویلی ارائه داد. آن گونه که از آثار این دو عالم شیعی بر می‌آید، اعتقاد آنان در زمینه‌ی خاتمیّت پیامبر اسلام، همان اعتقاد رایج میان مسلمانان است؛ بدین معنا که آنان نیز معتقدند پس از پیامبر اسلام پیامبری و پس از دین اسلام دینی الهی نخواهد آمد. در این جا به عنوان نمونه به بخشی از تصریحات این دو در این زمینه اشاره خواهد شد:

1.شیخ در رساله‌ی شیخ محمّد مسعود پس از ارائه‌ی معنایی تأویلی از روایت پیامبر اکرم [=انا و السّاعة کهاتین (امالی مفید: 188)] درباره‌ی معنای ظاهری روایت می‌نویسد: «امّا ظاهراً فلأنّ دینه آخر الادیان الّذی لیس به عده الّا قیام السّاعة … و لأنّه صلّی الله علیه و آله ختم النّبوّة ظهوره» (جوامع الکلم(سنگی)2: 70) .(=امّا به لحاظ ظاهری، [گفته‌ی پیغمبر اکرم] بدین دلیل است که دین او آخرین دین است؛ دینی که پس از او فقط قیام ساعت (=قیامت) خواهد بود … و بدین دلیل است که ظهور او نبوّت را پایان داد.) (باید توجّه داشت که اعتقاد شیخ احمد درباره‌ی ساعت (= قیامت) مطابق اعتقاد همه‌ی مسلمین است. این مسأله در ادامه‌ی این مقاله بررسی خواهد شد.)

2.سیّد کاظم رشتی در رساله‌ی الحجّة البالغة درباره‌ی شریعت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌نویسد: «معتقدم که حامل شریعت ششم محمّد (ص) است و این شریعت، نسخ کننده‌ی همه‌ی شرایع است و خود هیچ گاه نسخ نمی‌شود، و آن شرایع [پیشین]، همگی مقدّماتی برای ظهور شریعت اویند» . (رسالة الحجّة البالغة: 103. «نعتقد ان الشریعة السادسة حاملها محمد (ص‌) و انها ناسخة لجمیع الشرایع غیر منسوخة ابدا و ان تلک الشرایع کلها مقدمات لظهور شریعته صلی الله علیه و آله.»)

از این گونه تصریحات، در موارد متعدّد دیگری از نوشته‌های شیخ و سیّد نیز وجود دارد؛ امّا به جهت رعایت اختصار به ذکر همین دو نمونه اکتفا شد.

با این توصیفات و تصریحات، به نظر می‌رسد نتوان قول امثال میرزا ابوالفضل گلپایگانی را پذیرفت که «حضرت سیّد به انقضای اجل شریعت نبویّه و انتهای دوره‌ی اسلامیّه بعد از تکمیل قرن دوازدهم از قرون هجریّه اخبار فرموده و قرن سیزدهم از قرون هجریّه را میعاد ظهور حضرت موعود و تغییر شریعت ظاهریّه مقرّر داشته» (فرائد: 381-382)

4.2.دیدگاه شیخ و سیّد درباره‌ی امام دوازدهم شیعیان

با گذری بر آثار شیخ و سیّد، به روشنی پیداست که این دو، امام دوازدهم شیعیان را، با مشخّصاتی که شیعیان برای او بر می شمارند، زنده می‌دانند و به او به عنوان حجّت حیّ خداوند اعتقاد دارند. برای نمونه به چند بند از نگاشته‌های آنان اشاره می‌شود:

شیخ احمد احسایی در رساله‌ی حیوة النّفس می‌نویسد: «و یجب ان یعتقد بأنّ القائم المنتظر علیه السّلام حیّ موجود … و هو ابن الحسن العسکری الغائب المفتقد» (جوامع الکلم(چاپی)5: 38). سیّد کاظم رشتی این عبارات را این گونه ترجمه کرده است: «و واجب است بر هر مکلّف که اعتقاد کند که قائم آل محمّد، محمّد بن الحسن العسکری -علیه و علی آبائه الکرام السّلام- حیّ و موجود است … و او فرزند ارجمند حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام، غائب مفتقد منتظر مترقّب است.» (جوامع الکلم (چاپی) 5: 95)

1.سیّد کاظم رشتی، در السّلوک الی الله در ذکر آداب هنگام خوابیدن می‌نویسد: «سپس دست راستش را زیر سرش یا زیر گونه‌ی راستش بگذارد و بخواند: خدایا من تو را شاهد می‌گیرم که تو طاعت امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب و حسن و حسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علی و علیّ بن محمّد و حسن بن علیّ و حجّة بن الحسن را بر من واجب کردی.» (السّلوک الی الله: 26. «ثم یجعل یده الیمنى تحت رأسه؛ أی وجنته الیمنى ویقرأ : (اللهم إنی أشهدک أنک افترضت علیَّ طاعة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، والحسن والحسین، وعلی بن الحسین، ومحمد بن علی، وجعفر بن محمد، وموسى بن جعفر، وعلی بن موسى، ومحمد بن علی، وعلی بن محمد، والحسن بن علی، والحجّة بن الحسن.»)

2.موارد متعدّد دیگری –که مثلاً در شرح زیارت جامعه فراوان است (شرح الزّیارة الجامعة الکبیرة؛ یکی از کتاب های مهمّ شیخ است که همان گونه که از نامش پیداست، در شرح زیارت جامعه‌ی کبیره نوشته شده است. این کتاب در چهار مجلّد به طبع رسیده است.) – نیز وجود دارد که خواه مستقیم یا غیر مستقیم به اعتقاد شیخ و سیّد به وجود امام زمان، مطابق عقاید رایج شیعیان، اشاره می‌کند.

3.با این تفاصیل، پر واضح است از دیدگاه شیخ و سیّد این گونه نیست که «هزار سال اَو اَزید جمیع فِرَق اثنی عشریّه نفس موهومی را که اصلاً موجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معیّن نمودند» (اقتدارات و چند لوح دیگر: 244)؛ در حالی که این عقیده‌ای است که بهاء الله راجع به امام دوازدهم شیعیان دارد.

4.3.دیدگاه شیخ و سیّد درباره‌ی قیامت

یکی از بحث‌های مشهور شیخ احمد احسایی، که شاید از مهم‌ترین اسباب پیدایی اختلاف نظر درباره‌ی او و افتادن او بر سر زبان‌ها شد، تبیین خاصّ او از معاد جسمانی بود. تشریح و نقد دیدگاه شیخ در معاد جسمانی خارج از مقصود این مقاله است؛ امّا در پسِ این که شیخ در باب امکان معاد جسمانی بحث کرده، نکته‌ای قابل توجّه نهفته است؛ و آن این که شیخ احمد احسایی درباره‌ی قیامت، همان اعتقاد رایج مسلمانان را داشته است. شیخ هنگامی که درباره‌ی معاد جسمانی بحث می‌کند، مکرّراً برای موقعی که اجساد مردگان در آن به ارواحشان باز خواهد گشت، از واژه‌ی «قیامت» استفاده می‌کند؛ او در رساله‌ای در بحث معاد جسمانی، در باب جسدی که در این دنیاست و همان در قیامت محشور می‌شود، می‌نویسد: «…سپس [جسد] به نطفه، سپس خون بسته شده، سپس به استخوان تبدیل شد؛ سپس با گوشت پوشده شد و سپس در این دنیا، به خلقتی دیگر بدل گشت؛ سپس در قبرها گسسته می شود و سپس در زمین از بین می رود؛ به این معنی که زمین همه عجایب و وجود مادی آن را -که از آن به جسد مادی تعبیر می شود- می خورد و روز قیامت این جسد عینا خارج می شود؛ منظورم این است که همان طور که در دنیا بوده، در روز قیامت هم، پس از ازبین رفتن، به همان گونه خارج می شود… » (جوامع الکلم(چاپی)5: 528. « …ثم صیغت نطفة ثم علقة ثم مضغة ثم عظاما ثم کسی لحما و انشأ خلقا اخر فکان انسانا فی هذه الدنیا ثم یکسر فی القبور ثم یصفی فی الارض بمعنی ان الارض تأکل جمیع ما فیه من الغرائب و الاعراض و الکثافات المعبر عنها بالجسد العنصری و یخرج یوم القیمة هذا الجسد بعینه اعنی الموجود فی الدنیا بعینه هو الذی یخرج یوم القیمة بعد ان یصفی…»)

روشن است که این بدان معناست که شیخ قیامت را به معنای آخرت و دوران پس از به پایان رسیدن این دنیا می‌پندارد.

گذشته از این، خود شیخ در مواضعی، صریحاً قیامت را به معنای مذکور دانسته است؛ به عنوان مثال در رساله‌ی حیوة النّفس می‌نویسد: «یجب ان یعتقد المکلّف وجود المعاد یعنی عود الارواح الی اجسادهم یوم القیامة.» (جوامع الکلم(چاپی)5: 40). سیّد کاظم رشتی این عبارات را این گونه ترجمه کرده است: «واجب است که اعتقاد کند مکلّف وجوب معاد را یعنی عود ارواح به سوی اجساد ایشان روز قیامت.» (جوامع الکلم(چاپی)5: 97)

حاصل این که عقیده‌ی شیخ احمد احسایی، و به تبع او سیّد کاظم رشتی، در باب قیامت، همان عقیده‌ی رایج میان شیعیان است.

5.نتیجه:

گفته شد که سه عقیده‌ی اسلامیِ خاتمیّت پیامبر اسلام، قائمیّت امام دوازدهم شیعیان، و قیامت، از جمله‌ی عقایدی است که مسلمانان و بهائیان در تبیین آن‌ها اختلاف نظر دارند. در اثنای مقاله نشان داده شد که نظر شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی –که دو مسلمانی‌اند که به عقیده‌ی رهبران بهایی به حقّ واصل گشته‌اند- به عنوان قاضیِ موردِ پذیرش بهائیان در این اختلاف، مطابق تبیینی است که مورد قبول مسلمانان است. لذا بهائیان، با توجّه به نصوص رهبرانِ خود، ناچارند تبیین‌های مسلمانان را به عنوان تبیین صحیح از این سه عقیده بپذیرند.

نا گفته نماند این سه عقیده، عقایدی اند که در بررسی عیارِ ادّعای رهبران بهایی حائز اهمّیّت اساسی‌اند، و در فرضِ اثبات صحّت تبیین مسلمانان از این اصطلاحات، دعاوی رهبران بهایی زیر سؤال می‌رود. 

کتابشناسی:

1.احسایی، احمد بن زین الدّین. جوامع الکلم ج2. چاپ سنگی. بی نا، بی تا.

2.ــــــــــ. جوامع الکلم ج5. بصره: مطبعة الغدیر، 1430 ق.

3.ــــــــــ. شرح الزّیارة الجامعة الکبیرة ج1-4. بیروت: دار المفید، 1424 ق.

4.اشراق خاوری، عبد الحمید. رحیق مختوم ج2. تهران: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 103 بدیع.

5.رشتی، سیّد کاظم. رسالة الحجّة البالغة. نسخه‌ی دیجیتالی(http://www.kaseralsanamain.com)

6.ــــــــــ. السّلوک الی اللّه. نسخه‌ی دیجیتالی(http://www.kaseralsanamain.com)

7.گلپایگانی، ابوالفضل. کتاب الفرائد. هوفهایم: مؤسّسه‌ی مطلوعات امری آلمان، 2001 میلادی.

8.مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان. امالی الشّیخ المفید. قم: کنگره‌ی شیخ مفید، 1413 ق.

9.نوری، حسینعلی. اقتدارات و چند لوح دیگر. بی نا، بی تا.

10.ــــــــــ. کتاب ایقان. هوفمایم: مؤسّسه‌ی ملّی مطبوعات بهایی آلمان، 1377 ش.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ده − چهار =