عبدالبهاء رهبر بهائیان و طرد آیتی

0 979

چکیده

پس از شکل‌گیری بهائیت، رهبران و پیروان این آیین سعی در جذب حداکثری اقشار مختلف مردم نمودند و از این میان توانستند عده‌ای را با تبلیغات و وعده‌های دروغین به‌سوی خود بکشانند. عبدالحسین آیتی نیز یکی از افرادی بود که به آیین بهائی روی آورد و سالیان متمادی مورداعتماد و علاقه‌ی عبدالبهاء بود. با‌این‌حال، پس از مرگ عبدالبهاء، تردید‌هایی درباره‌ی مشروعیت آیین بهائی برایش ایجاد شد و پس از گذشت چندی، این تردید‌ها رنگ یقین به خود گرفت و به‌کلی از بهائیت خارج و دوباره مسلمان شد. این مقاله به چگونگی بهائی شدن وی و سپس به دلایل آیتی برای خروج از بهائیت می‌پردازد و در آخر بعضی از اتفاقاتی که پس از خروج برای او افتاد آورده شده است.

کلید‌واژه‌ها: آیتی، عبدالبهاء، کشف الحیل، آواره.

۱- تولّد و نسب

عبدالحسین آیتی در ۸ ذی‌الحجه سال ۱۲۸۷ه.ق. در تفت چشم به جهان گشود. پدر وی حاج ملامحمد مشهور به حاجی‌آخوند تفتی پیشوای اهل تفت و در تقوا شهیر و در فقاهت بی‌نظیر و تنها معتمَد مرحوم آیت‌الله حاجی میرزاحسن شیرازی طاب ثراه بود (ریحان، ‌آینه دانشوران، ص ۶۱۳).

آیتی در سال ۱۳۰۵ه.ق در ۱۸ سالگی پس از تحصیل مختصری در کتب مقدماتی، برای ادامه‌ی تحصیل به عتبات سفر کرد. اندک‌مدتی پس از حضور در عتبات خبر وفات پدر به او رسید و مجبور به بازگشت به وطن شد. پس از وفات پدر از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۱ه.ق به مدت هشت سال امامت جماعت و مرجعیت در امور شرعیه را در زادگاهش برعهده داشت (همان، ‌ص ۶۱۶). وی در ادب فارسی صاحب‌قریحه بود و از سال‌های نوجوانی شعر می‌سرود و «ضیائی» تخلص می‌کرد (موسوی بجنوردی، دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی، ص۲۶۱).

۲- چگونگی بهائی شدن

آیتی در سن ۳۳ سالگی به تحریک عوامل بهائی با کتاب‌های بهائیت آشنا شد و با بعضی از مبلغان بهائی دیدار نمود. قبل از آنکه بهائیت را رد یا قبول کند، تنی چند از مشایخ وی را متهم به بهائیگری نمودند و چون جانش در معرض خطر قرار گرفت، چاره‌ای جز ترک وطن ندید. با ترک شهر تفت، بهائیان برایش آغوش گشودند (مرسلوند، زندگی‌نامه رجال و مشاهیر ایران، ج۱، ص ۶۳).

۳-جایگاه آیتی در بین بهائیان

عبدالبهاء به آیتی لقب «آواره» داد و علتش این بود که کلمه‌ی «ضیاء» که تخلص قبلی آیتی بود، نزد وی ناپسند بود، چراکه برادر عبدالبهاء به نام «ضیاءالله» با وی دشمنی داشت. پس به آیتی نوشت که تخلص شما مِن بعد آواره باشد و این نهایت منت بود، زیرا او و پدرش بدین لقب ملقب بودند و همیشه می‌نوشتند: «ما آوارگان» (مرسلوند، زندگی‌نامه رجال و مشاهیر ایران، ص ۶۴).

طبق سخنان آیتی متجاوز از ۵۰ لوح از عبدالبهاء به زبان‌های فارسی و عربی صادر شد که همگی بر صحت عمل، وفاداری، رشادت، احاطه علمی ‌و خلوص او تأکید داشتند (آیتی، کشف الحیل، ص۲۳۴).

برای نمونه عبدالبهاء در لوحی خطاب به آیتی می‌گوید: «ای آواره سبیل الهی، پریشانی و بی‌سروسامانی در ره عشق، کامرانی و شادمانی است. نظر به پایان کار نما زیرا عاقبت این پریشانی جمعیت است و نهایت این آوارگی پناه حضرت احدیت. اگر از قطره محروم شدی الحمدلله بحر بی‌پایان در مقابل داری و اگر از ذره محجوب شدی آفتابی روشن در پیش داری. از حق طلبم که آنچه نهایت آمال و آرزوی توست میسر گردد و علیک التحیة و الثناء.» (عبدالبهاء، مکاتیب، ج۸، ص۸).

همچنین در لوح دیگری به تاریخ ۹/۱۱/۱۹۲۱ عبدالبهاء خطاب به عبدالحسین آواره چنین می‌گوید: «ای آواره کوه و صحرا در سبیل جمال ابهی و منادی عهد و میثاق، نامه نهم محرم ۱۳۴۰ وصول یافت. مرقوم فرموده بودید، خود ثنا گفتن ز من ترک ثنا است. اما ثنای عبدالبهاء را ترک نباید کرد و بسیار مختصر و مفید است و مقدس از اسهاب و اطناب و آن عبدالبهاء است.» (رأفتی، اشعار در آثار بهائی، ج۳، ص ۱۷۰).

عبدالبهاء با توجه به احاطه‌ی علمی‌آیتی، او را مأمور نگارش یک کتاب تاریخی کرد و آیتی نیز از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ میلادی به تهیه و چاپ آن اقدام نمود و نام کتابش را «الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة» نهاد (‌شریعت‌زاده و فرمانیان، آثار مکتوب بابیه و بهائیه در بوته نقد، ص۵۳).

۴- برگشت از بهائیت

آیتی پس از ۱۸ سال به بطلان بهائیت پی برد و متوجه شد که بهائیت نتیجه‌ی سیاست بیگانگان است. وی دراین‌باره چنین می‌نویسد: «در سفر دوم که سه ماه مقیم کوی رئیس ایشان عبدالبهاء عباس گشتم در حیفا، کاملاً بر بطلان دعوی او و پدرش از جنبه‌ی مذهبی آگاه گشته، تنها از جنبه‌ی وطن‌خواهی و نغمات صلح‌جویی و فلسفه‌ی نفوذ ایشان در عالم غرب قرین حیرت و منتظر کشف حقیقت بودم تا پس از مرگ عبدالبهاء در زمامداری سبط کبیرش شوقی‌افندی موفق به سفر اروپا شدم و از آن حیث نیز آسوده‌خاطر گشته، یقین کردم که این دروغ هم عطف بر دروغ‌های مذهبی شده، نفوذی در جهان غرب نداشته‌اند و اگر گاهی عده‌ی قلیلی توجهی نموده‌اند، از اثر خیانت حضرات و نتیجه‌ی سیاست بیگانگان است نه چیز دیگر و چون عبدالبهاء را خائن ایران، هم از حیث مذهب و هم از حیث استقلال و سیاست شناختم، دل از مهرشان بپرداختم و خود را در زحمت و خطر دیگری انداخته چند هزار بهائی متعصب را دشمن خود گردانیدم.» (مرسلوند، زندگی‌نامه رجال و مشاهیر ایران، ج۱، ص۶۳).

آیتی پس از اسلام آوردن، کتابی به نام «کشف الحیل» نگاشت و دیده‌ها و شنیده‌های خود را بدون واسطه به تحریر درآورد. او این کتاب را به صورت پرسش و پاسخ بین «آیتی» و «آواره» نوشته است به این صورت که آیتی سوالاتی درباره‌ی تاریخ بهائیت، الوهیت بهاءالله، احکام باب و بهاءالله، حکم حجاب، کتاب اقدس، توبه‌نامه باب و سایر مسائل می‌پرسد و آواره به این سوالات پاسخ می‌دهد. او همچنین در این کتاب چندین دلیل برای رد بهائیت و برگشت خود به دامان اسلام آورده است که در اینجا این دلایل به اختصار ذکر می‌شوند:

الف) هنگام طبع کتاب «الکوکب الدریه» توسط آیتی، عبدالبهاء نسخه‌ای از آن را طلبید و دستور تغییراتی را به وی داد و اصرار داشت مضامین این کتاب با مضامین کتاب «شخصی سیاح» تفاوتی نکند و همان‌طور که در آن کتاب لکه‌های تاریخی پوشانده شده، در این کتاب نیز محو شود. در اینجا آیتی در دلش نسبت به عبدالبهاء بدبین گشت و با توجه به تحریفات و جعلیاتی که عبدالبهاء در کتابش وارد نمود، کواکب الدریه را به کلی از درجه اعتبار ساقط دانست (آیتی، کشف الحیل، صص ۲۳۵ و ۲۳۶).

ب) پس از فوت عبدالبهاء، شایعاتی بین بهائیان رخ داد که وی خبر از مرگ خود داده است ولی آیتی در حیفا از صحبت‌های حرمش منیره خانم و خواهرش ورقه علیا دریافت عبدالبهاء نه‌تنها خبری نداده است بلکه به‌قدری از مرگ ترسان و گریزان بوده که نظیر آن برای کمتر آدم وارسته‌ای رخ می‌دهد (همان، ص۲۳۶).

ج) در سفری که آیتی به اسلامبول داشت متوجه شد، نوشته‌ی عبدالبهاء در مقاله‌ی شخصی سیاح مبنی بر رفتن سلطان عبدالعزیز به حضور بهاءالله خلاف بوده و طبق مدارک موجود اساساً ملاقاتی صورت نگرفته است و عثمانی‌ها به بهاءالله دیده‌ی حقارت داشتند نه تعظیم (همان، ص۲۳۸).

د) آیتی در مدت سفرش به لندن، حالات تحصیلی شوقی‌افندی را پیگیری نمود و متوجه شد در تمام مدت تحصیلش در آنجا، به عیاشی و هرزگی مشغول بوده به‌طوری که نتوانسته است تصدیق‌نامه و دیپلم خود را بگیرد (همان، ص ۲۴۰).

ه) آیتی در سفرش به مصر راجع به تزلزل میرزاابوالفضل گلپایگانی و میرزانعیم چیزهایی شنید و دانست آن‌ها هم به دروغ‌گویی عبدالبهاء پی برده‌اند ولی بنابر مصالحی سکوت اختیار نموده‌اند، این امر نیز باعث شد که آیتی نسبت به ابراز نظرات خود بر بطلان بهائیت جدی‌تر شود (همان، ص۲۴۰).

۵- اتفاقات پس از مسلمان شدن آیتی

پس از اتمام تالیف کتاب کشف الحیل، آیتی متوجه شد که بهائیان به هر نحو ممکن ولو با کشتن وی می‌خواهند مانع انتشار کتاب وی شوند؛ زیرا با توجه به موقعیت استثنائی و اطلاعات جامع آیتی یقین داشتند مخالفت او به هر شکلی صورت گیرد، ضربه‌ی شدیدی بر بهائیت وارد می‌کند. ولی او با پناهنده شدن به محضر آیت الله لنکرانی مانع این امر شده و شخص آیت الله با تدابیری، وی را از مهلکه نجات دادند و مقدمات چاپ کتاب وی را فراهم نمودند. (همان، صص ۴۸-۵۰)

شوقی افندی پس از بازگشت وی به اسلام به آواره لقب «مردود ناقض حسود» می‌دهد (همو، توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق، ص۲۸). همچنین درباره‌ی او چنین می‌گوید: «آواره‌ی بی حیا نفس مهمله سافله در قعر هاویه ساقط و بادنی درک سجین راجع گشت این کرم شبتاب که قصد مبارزه با آفتاب جهانتاب نمود.» (همان، ص۵۷۱). بدین ترتیب، آواره توسط شوقی افندی از بهائیت طرد می‌شود به نحوی که هیچ کدام از بهائیان حق معاشرت با وی را نداشتند.

پس از مسلمان شدن آواره، تنی چند از بهائیان از جمله صبحی، منشی مخصوص عبدالبهاء، در اثر معاشرت با وی از بهائیت دست می‌کشد و مسلمان می‌شود. صبحی در کتاب خاطرات خود دراین‌باره چنین می‌گوید: «در این ایام روزی در منزل دکتر سعیدخان بودم که ناگاه آواره پیدا شد چون محلی امن بود من هم مدت‌ها در آنجا آرزوی آن می‌داشتم که آواره را ببینم و بلا‌واسطه از او استفسار مطالبی بکنم آن فرصت را غنیمت دانسته با او به گفتگو مشغول شدیم و بسیار سخن‌ها به میان کشیدیم درد دل‌ها اظهار داشت و از صدمات وارده بر خود از احبا شکایت‌ها به میان آورده از اوضاع سفر خویش به حیفا و اروپا غرائبی نقل کرد که البته بعضی از آنها را در کتب او خوانده‌اید. بنده از روی سادگی و آزادی در چند جا با بعضی از رفقا بیان این ملاقات و مصاحبه را کردم معدودی از مدعیان محبت، این قضیه را آب و تابی داده به محفل روحانی رساندند که صبحی با آواره آمدوشد دارد و البته این ائتلاف خالی از اغراضی نیست این بود که شبی مرا به محفل خواستند و با زبان رفق و مدارا نصیحتم کردند که از قرار معلوم شما را با آواره الفتی پیدا شده و بر ضد امر و احبا قیام و اهتمامی دارید و هم به جوانان بهائی سخنانی می‌گوئید که باعث خمودت و سستی ایشان می‌شود و آنان را به تشویش فکر می‌اندازید.» (صبحی، خاطرات انحطاط و سقوط، ص۱۹۸)

عبدالحسین آیتی سرانجام در صفر۱۳۷۳ قمری مطابق با مهر ۱۳۳۲ شمسی ضمن سفری که به تهران کرده بود، بیمار شده رخت به سرای دیگر کشید و جنازه او در قم در قبرستان آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری ره (معروف به قبرستان نو) به خاک سپرده شد.

شعری از آیتی در ستایش حضرت مهدی (عج)

از توانایی های آیتی، سرودن اشعار زیبا و پرمعناست. در اینجا به‌منظور نشان دادن اعتقاد شیعی وی، یکی از اشعار زیبایی که او سروده و نشان از اعتقاد راسخ او نسبت به حضرت امام مهدی عجل‌الله تعالی فرجه الشریف دارد، نقل می‌شود (برقعی، سخن‌وران نامی معاصر ایران، ج۱، ص۱۳۶).

ای بلبلان گلشن شرع پیمبری / بُشری گلی شکفت ز گلزار حیدری

آن یازده بنفشه که رستند پیش از او / بر این گل دوازدهم کرده رهبری

نرگس ز گل برآید و عسکر ز نزد شاه  / این گل ز نرجس آمد و این شه ز عسکری

رونق فزود بر گل سرخ محمدی / این غنچه کامد از ورق سبز جعفری

تا پا نهاد قامت سَروش به باغ لطف / از دست شد هزاران قلب صنوبری

ای عاشقان بشارت کامروز شد پدید / آن نوگلی که گشت نهان باز چون پری

تا زهره‌ی جبینش سر زد ز چرخ حسن / او را هزار ماه‌جبین گشت مشتری

این زهره چون که بود به ظهر محمدی / مسجود خلق گشت و ز حق یافت داوری

صلب خلیل نطفه‌ی او را چو شد مکین / درهم شکست آن همه بت‌های آذری

گر مقتدای حضرت روح الله او نبود / کی مرده زنده کردی عیسای ناصری

موسی ز مهر اوست که آن‌گونه چیره گشت  / چوبین عصاش بر همه آلات ساحری

یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن /  تا تازه گردد از تو قوانین کشوری

ای آفتاب عدل بینداز سایه‌ای / بر آفتاب کشور و عدل مظفری

هر کس کشد ز دامن تو دست دوستی / هرگز نمی‌کند به سر خلق سروری

بر “آیتی” شها نظری کن ز مرحمت  / کاندر خورِ خور است مها ذره‌پروری

منابع

۱    آیتی، عبدالحسین، کشف الحیل، ۱۳۹۲ه.ش.، تهران: راه نیکان.

۲    برقعی، سید محمد باقر، سخنوران نامی‌معاصر ایران، ج۱، ‌۱۳۷۳ه.ش.، قم: خرم.

۳    رأفتی، وحید، مآخذ اشعار در آثار بهائی، ج۳، ۲۰۰۰ م. (۱۵۷ بدیع)، انتاریو: مؤسسه معارف بهائی.

۴    ریحان، علیرضا، آینه دانشوران، ۱۳۷۳ه.ش.، قم: کتابخانه عمومی‌حضرت آیةالله العظمی ‌مرعشی نجفی.

۵    شریعت‌زاده، سیدحمدالله؛ فرمانیان، مهدی، آثار مکتوب بابیه و بهائیه در بوته نقد، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال شانزدهم، مسلسل ۶۴.‌

۶    شوقی، توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق، ۱۹۹۲م، لانگنهاین–آلمان.

۷    صبحی، فضل الله، خاطرات انحاط و سقوط، ۱۳۸۴ه.ش.، تهران: نشر علم.

۸    عبدالبهاء، مکاتیب، ج۸، ۱۲۹۰ه.ش.، مصر: فرج اله زکی.

۹    مرسلوند، حسن، زندگی‌نامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۱، ۱۳۶۷ه.ش، تهران: الهام.

۱۰  موسوی بجنوردی، محمدکاظم، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷ه.ش.،‌ تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.

منبع: فصلنامه بهائی شناسی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

20 − هجده =